تاریخچه ی:
افراط در عشق
نگارش: 1
گاهی عشق مثل آنچه که در عرفان و تصوف و در غزلیات عرفانی ما هست تنها ارزش انسانی میشود .
" جلوهای کرد رخش دید ملک عشق نداشت "
و یا :
فرشته عشق نداند که چیست ، قصه مخوان
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
عرفا که گرایششان به ارزش عشق است اصلا گرایش ضد عقل دارند و رسما با عقل مبارزه میکنند . حافظ میگوید :
صوفی از پرتو میراز نهانی دانست
گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
میخواهد بگوید فقط و فقط عارف با مرکب عشق ، به عرفان حق میرسد . در چند بیت بعد میگوید :
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
مخاطبش در این بیت ، بوعلی سیناست که در آخر اشارات سخن از عشق گفته است .
پس ، از نظر اینها اساسا انسان و انسانیت عبارت از " عشق " میشود و عقل به دلیل اینکه عقال و پایبند است ، به کلی محکوم میشود .
یک وقت هم میبینید تنها ارزش ، میشود ارزش " عقل و فکر " . انسان میگوید این حرفها چیست ، اینها همه خیالات است ، اینها چنین و چنان است . بوعلی سینا گاهی در بین صحبتهایش میگوید : " این حرفها ، اشبه به خیالات صوفیه است ، باید با مرکب عقل جلو رفت " .
اینها ارزشهای گوناگونی است که در بشر وجود دارد : عقل ، عشق ، محبت ، عدالت ، خدمت ، عبادت ، آزادی و انواع دیگر ارزشها . حال کدام انسان ، انسان کامل است ، او که فقط عابد محض است ؟ او که فقط آزاده محض است ؟ او که فقط عاشق محض است ؟ او که فقط عاقل محض است ؟ نه ، هیچکدام " انسان کامل " نیست ، انسان کامل آن انسانی است که " همه این ارزشها " ، " در حد اعلی " و " هماهنگ با یکدیگر " در او رشد کرده باشد . علی علیهالسلام چنین انسانی است .
منبع :انسان کامل
شهید مطهری
صفحه 50