تاریخچه ی:
افتخارات ساختگی معاویه
تفاوت با نگارش: 1
- | V{maketoc} | |
- | !افتخارا اختگی معاویه |
+ | ((معاویه)) نیازمند دست یابی به افتخارهایی ر امعه جدید بود. مهم ترین افتخار برای او، مصون ماندن از توبیخ و برناری بود. در زمان عثمان همه فرمانداران عمر، حتی افرای مانند: ((عمار یاسر))، ((سعد بن ابی وقاص|سعد وقاص))، ((ابو موسی اشعری)) و ((مغیره بن شعبه|مغیره)) بر کنار یا توبیخ شدند. |
- | ((عایه)) نیازمند ت یابی ب فارهیی د امعه ید و. هم ترین فتخار برای ا، مصون ندن تبی و بکاری و. ان ان همه منار تی افرادی ماند: ((مار یار))، (( ا))، ((ابموسی اشری)) و ((میه)) ر کا با تویخ شدن. |
+ | نگای که از ((مان ب فن|ثمان)) پریدن: چا معاویه ل می کنی گفت: ((عمر بن خطاب|عمر)) بر کنارش کرد، من ی نمی کنم. م سب به کمت اشرافی ماویه و ی ایی ب احکام اسم خت نرف یرا ا ا در برار ق گرت امال ((بی هاشم)) ر ینه ایگهی استور می دانت. |
- | هنگمی که ز عثمان پریدند: چرا معاویه را عزل نمی کنی گفت: عمر بر کنارش نکرد، من نیز نمی کنم. عر نسبت به حکومت اشرافی معایه و بی اعتایی اش به احکام اسلام سخت نگرفته بود؛ زیرا ا را در برابر درت گفتن احتمالی ((ی هاشم)) در آینده، پایگای استار می داست. ((حضرت امام میاممنین لی علیه السلام|امام علی (ع) )) و ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|امام حسن (ع))) این کار ((عمر)) را برتری و افتخار نمی دانستند. امام حسن (ع) به معاویه چنین نوشت: عمر تو را فرماندار ساخت، ولی تو به خیانت روی آوردی و از اعتمادش سوء استفاده کردی. افتخار دیگر معاویه، بارگاه باشکوهش بود. او با غرور می گفت: من نخستین پادشاهم. وی افتخارهای دیگری نیز برای خویش بر می شمرد. برای نمونه، در نامه ای به امیر مومنان علی (ع) چنین نوشت: پدرم در جاهلیت از بزرگان بود و عمر مرا فرماندار ((شام)) کرد. من از خاندان همسر پیامبر، دایی مومنان و نویسنده وحی هستم حضرت پس از خواندن نامه او فرمود: آیا فرزند ((هند دختر عتبه، همسر ابوسفیان|هند جگر خوار)) به برتری هایش افتخار می کند؟! |
+ | ((ر امیرالممنین عی عیه اسلام|اا لی یه اسام)) ((حضرت امام مبی علیه السلام|امام حسن علیه السلام)) این کار عمر را برتری و افتخار نمی دانستند. امام حسن (ع) به معاویه چنین نوشت: عمر تو را فرماندار ساخت، ولی تو به خیانت روی آوردی و از اعتمادش سوء استفاده کردی. افتخار دیگر معاویه، بارگاه باشکوهش بود. او با غرور می گفت: من نخستین پادشاهم. وی افتخارهای دیگری نیز برای خویش بر می شمرد. برای نمونه، در نامه ای به امیر مومنان علی (ع) چنین نوشت: پدرم در جاهلیت از بزرگان بود و عمر مرا فرماندار ((شام «سوریه»|شام)) کرد. من از خاندان ((ام حبیبه (رمله دختر ابوسفیان)|همسر پیامبر))، دایی مومنان و نویسنده وحی هستم. />حضرت پس از خواندن نامه او فرمود: آیا فرزند ((هند دختر عتبه، همسر ابوسفیان|هند جگر خوار)) به برتری هایش افتخار می کند؟! |
- | منابع: 1- رسایل، صص 344 و 385. 2- انساب الاشراف، ج 4، ص 499. 3- مختصر تاریخ دمشق، ج 25، صص 7 و 30. 4- بحار الانوار، ج 44، ص 79. 5- الغدیر، ج 9، ص 35. 6- مختصر تاریخ دمشق، ج 9، ص 161. 7- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 232. 8- انساب الاشراف، ج 5، ص 119. |
+ | !منابع: *رسایل، صص 344 و 385. *انساب الاشراف، ج 4، ص 499. *مختصر تاریخ دمشق، ج 25، صص 7 و 30. *بحار الانوار، ج 44، ص 79. *الغدیر، ج 9، ص 35. *مختصر تاریخ دمشق، ج 9، ص 161. *تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 232. *انساب الاشراف، ج 5، ص 119. |