منو
 صفحه های تصادفی
ساختار سطح در عکاسی
بادام زمینی سفید و قرمز تنسی
مصر
مروانیان - ولید اول «96-86 ه ق ، 715-705 م»
عناصر گروه IVA (قسمت دوم)
جعفر بن ابیطالب
قوم ثمود
علی علیه السلام مایه انس رسول الله
غزوه حمراء الاسد
تحولات افلاک
 کاربر Online
1288 کاربر online
تاریخچه ی: اطلاع عمر و ابوبکر از تدفین حضرت فاطمه سلام الله علیها

V{maketoc}

!مقدمه
((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام )) با دنیائی حسرت از فاطمه علیهاسلام دل برید و فاطمه‏اش را به خانه قبر سپرد. آن شب صبح شد و ((ابوبکر|ابوبکر ))و بسیاری از مسلمانان آمدند تا بر جنازه یگانه دختر پیامبرشان نماز گزارند.

!اقدام عمر به نبش قبر فاطمه (س)
((مقداد|مقداد ))پیش آمد و اعلام کرد که دیشب بدن فاطمه زهرا به خاک سپرده شده است. ((عمر بن خطاب|عمر ))رو کرد به ابوبکر و گفت: من نگفتم اینها بالاخره ما را خبر نمی‏کنند دیدی کارشان را کردند! ((عباس بن عبدالمطلب|عباس ))گفت فاطمه خودش وصیت کرده بود که شما دو نفر بر او نماز نخوانید.

عمر گفت به خدا قسم قبر فاطمه را می‏شکافم و بر او نماز می‏گزارم. عمر و ابوبکر با عده زیادی آمدند به ((بقیع|بقیع ))، قبرستان شهر ((مدینه، مدینة النبی، یثرب|مدینه ))- همین که وارد بقیع شدند دیدند چهل صورت قبر تازه و جدید در بقیع موجود است و ندانستند کدامیک از آنها قبر فاطمه است و چه بسا هیچ کدام از آنها قبر فاطمه علیهاسلام نبود بلکه فاطمه در خانه خودش مدفون شده بود مردم صدا به گریه و ضجه بلند کردند و یکدیگر را ملامت و سرزنش می کردند که پیغمبر ما تنها یک دختر از خود باقی گذاشت آن را هم در تشییع و تدفین و نمازش حاضر نشدیم و قبر او را هم نمیدانیم کجاست!!

ابوبکر و عمر گفتند چند نفر زن از زنان مسلمان خبر کنید که بیایند و قبرها را بشکافند تا جسد فاطمه را پیدا کنیم و بر او نماز بگزاریم. این خبر فورا به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید که یا علی بشتاب که می‏خواهند قبر فاطمه را پیدا کنند.

!مانع شدن امیرالمؤمنین از نبش قبر آنحضرت
امیرالمؤمنین با عصبانیت تمام در حالی که چشمان مبارکش مثل آتش سرخ شده و رگهای گردنش پرخون شده بود و قبای زردی که در مواقع ناراحتی می‏پوشید به تن داشت، دست به قبضه شمشیر زد و به طرف بقیع روانه شد.

کسی دوید و به مردم گفت آی مردم، کاری نکنید که علی علیه السلام به طرف بقیع می‏آید و می‏گوید اگر یک سنگ از روی این قبرها برداشته شود، یک نفر از شما باقی نمی‏گذارد.
امیرالمؤمنین با عصبانیتی تمام همانند شیر غرش می‏کرد و وارد بقیع شد. عمر با عده‏ای از یارانش ایستاده بودند. تا چشمش به امیرالمومنین افتاد با کمال جسارت گفت: ای علی چه شد؟ چه کردی؟ به خدا قسم قبرها را می‏شکافیم تا جنازه زهرا را پیدا کنیم و بر او نماز بخوانیم.

امیرالمؤمنین دست بردند و پیراهن او را گرفتند و مانند شیری که به روباهی حمله کند، به یک ضربه او را به زمین کوبیدند و فرمودند: ای پسر زن سیاه چهره؛ اما من که از حق خودم گذشتم، از ترس این بود که مبادا مردم از دین خود مرتد شوند و دست از دین خدا بردارند؛ اما قبر فاطمه را هرگز نمی گذارم بشکافی؛ به خدا قسم اگر تو یا یکی از یارانت کوچکترین اقدامی بر این عمل کنید زمین را از خونتان سیراب می‏کنم و شمشیرم را در غلاف نمی‏کنم مگر اینکه جانت را بگیرم.

عمر که خوب می دانست علی علیه السلام کیست و چه شجاعت و چه غیرتی دارد کوتاه آمد و ساکت شد. ابوبکر جلو آمد و گفت ای ابوالحسن تو را به حق ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول الله )) و به حق خدای فوق عرش، دست از عمر بردار؛ ما کاری که تو مکروه بداری، انجام نمی‏دهیم. امیرالمؤمنین عمر را رها کرد و مردم متفرق شدند.

منابع:
بحار الانوار، ج 43، ص 171 و 199.

مراجعه شود به:
((شهادت فاطمه علیهاسلام))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 20 مهر 1384 [08:36 ]   6   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 16 خرداد 1384 [06:57 ]   5   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 02 دی 1383 [13:04 ]   4   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 دوشنبه 16 آذر 1383 [08:15 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 سه شنبه 19 آبان 1383 [06:29 ]   2   فاطمه عیوضی      v  c  d  s 
 یکشنبه 05 مهر 1383 [12:53 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..