منو
 کاربر Online
956 کاربر online
تاریخچه ی: اشعار امام حسن علیه السلام

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:2
از امام حسن علیه السلام اشعاری در تاریخ به ثبت رسیده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

ذری کــدر الایام ان صفائـها *** تولـی بایام السـرور الذواهب
و کیف یغر الدهر من کان بینه *** و بین اللیالی محکمات التجارب

به رنج های روزگار اعتنا مکن، زیرا ایام خوش نیز می‌گذرد. (پس ایام سختی هم سپری می‌شود.) کسی که دارای تجربه‌های محکمی است، در سختگی‌های روزگار، چگونه فریب می‌خورد؟

قل للمقیـم بغیرداراقامـه *** حان الـرحیـل فودع الاحبـابـا
ان الذین لقیتهم وصحبتـهم *** صاروا جمیعا فی القبور

به آن کس که در غیر جایگاه خود، رحل خویش را افکنده است بگو زمان کوچیدن فرا رسید. پس دوستان را بدرود گوی، زیرا آنان که تو با ایشان همنشین بودی نیز همگی در قبرهایشان آرمیده‌اند.

یااهل لذات دنیا لابقاءلها *** ان المقـام بظـل زائـل حمـق

ای خو کردگان به لذت های زودگذر دنیا! اقامت در زیر سایه‌ای گذران نابخردی است.

لکسره من خسیس الخبز تشبعنی *** وشربه من قراح الماء یکفینی
من رقیق الثوب تسترنی *** حیاوان مت یکـفینـی لتکفینی

پاره نانی بی ارزش سیرم می کند و جرعه آبی اندک سیرابم می سازد. لباسی مندرس و کهنه تا وقتی زنده ام بدنم را می پوشاند، و پس از مرگم همان برای کفنم کفایت می‌کند.

نحن انـاس نوالنـا خضل *** یرتع فیه الرجاء والامـل تجودقبل
السوال انفسنا *** خوفاعلی ماء وجه من یسل
لوعلم الجر فضل نائلنا *** لغاض من بعد فیـضه خجـل

ما مردمی هستیم که بخشش‌مان همچون سبزه‌زاری تازه است که امید و آرزو در آن می‌چرد. پیش از اینکه کسی تقاضا کند، نفوس ما ناخودآگاه می‌بخشند تا مبادا آبروی سائل ریخته شود. اگر دریا فراوانی بخشش ما را می‌دانست، پس از بالا آمدن، بی‌تردید، با خجالت فروکش می‌کرد.

6) انی السخاء علی العباد فریضه *** للـه یقـرء فــی کتـاب محـکم
وعـدالعـبادالاسـخـیاء جنـانه *** واعـد للبـخـلاء نـار جـهـنـم
من کـان لاتـندی یـداه نبـائل *** للـراغـبین فلـیس ذاک بمسـلم

بخشش از طرف خدا بر بندگان واجبی است که در کتابی محکم (قرآن) خوانده می‌شود. خدای متعال بندگان بخشنده اش را نوید بهشت داده و برای بخیلان، آتش جهنم را آماده ساخته است. هر کس که دستش به بخشش بر سائلان گشوده نمی‌گردد، به‌راستی مسلمان نیست.

--
عربی با عصبانیت نزد رسول خدا رفت و خواست از پیامبر سوالاتی کند.
پیامبر فرمود:«اگر می خواهی یکی از اعضایم جوابت را می دهد.»
گفت:«مگر عضو بدن پاسخ می دهد؟»
پیامبر فرمود:«آری.» آن‌گاه به حسن بن علی علیه اسلام که کودکی خردسال بود فرمود:«برخیز و پاسخش را بده.»
عرب گفت:«خودش هیچ نمی‌گوید و از بچه‌ای می‌خواهد با من سخن بگوید.»
پیامبر فرمود:«به‌زودی می‌بینی که او دانا به پاسخ‌ سوالات توست.»
حسن علیه السلام فرمود:«ای مرد عرب، اندکی صبر کن.» و سپس چنین سرود:

ماغـبیـا سالت وابـن غبـی *** بل فقیها اذن وانت الجهول
فـان تک قدجهـلت فان عندی *** شفاء الجهل ماسـال مسؤول
وبحـر الا تقـسـمه الدوالی *** ثـراثا کـان ورثـه رسول

تو نه از شخص کودنی سوال کرده‌ای، و نه از فرزند شخص کودنی. بلکه از شخصی دانا پرسش نموده‌ای. اگر کسی از من چیزی بپرسد، درد نادانی‌اش را شفا می‌بخشم. نزد من اقیانوسی از دانش است که در ظرف‌ها نمی‌گنجد، و این دریای دانش میراثی است که از رسول خدا رسیده است.

8) مردی نزد حضرت امام حسن علیه السلام رفت و اشعاری گفت به این مضمون که:«برای من چیزی که حتی یک درهم ارزش داشته باشد، باقی نمانده، و شاهدم پریشان‌حالی من است. آری، آنچه برای من باقی مانده، آبرویم است که آن را نفروختم ولی اینک می‌بینم فروشش به تو می‌ارزد.»
امام به خادم خود گفت:«چقدر پول داریم؟»
گفت:«دوازده هزار درهم.»
امام فرمود:«همه‌ی آن را به این مرد فقیر بده. من از او خجالت می کشم که بیش از این ندارم.»
خادم گفت:«چیزی برای خودمان نمی‌ماند.»
فرمود:«همه را بده، و به کرم خدا خوش‌بین باش.»
سپس اشعاری بر وزن اشعار او سرود:

عاجـلتنا فـاتک وابـل بـرنا *** طلـا ولـوامهـلتنا لـم تـمطر
فخذ القلیل وکن کانک لم تبع *** ماصـنته و کـاننـا لـنـشتر

«با عجله از ما تقاضا کردی، و لذا باران شدید بخشش ما به صورت بارانی کم و پراکنده بر تو بارید، و اگر ما را مهلت می دادی چنین بر تو نمی‌بارید. پس این اندک را بپذیر و چنان باش که گویا چیزی را که برای خود نگه داشته بودی (آبرویت) نفروخته ای و ما نیز آن را نخریده‌ایم.»

مراجعه شود به:
سخنان امام حسن مجتبی علیه السلام

اشعاری از امام حسن علیه السلام روایت شده است که از آن جمله است :
1) ذری کــدرالایام ان صفائـها *** تولـی بایام السـرور الذواهب
وکیف یغرالدهر من کان بنید *** وبین اللیالی محکمات التجارب

رنجهای روزگار را رها کن و بدان ناراحت نباش زیرا ایام خوش می گذرد (پس ایام رنج و تعب هم سپری میشود) و چگونه روزگار کسی را که میان او و تاریکیهای شبگون تجربه های محکم واسط شده است را گول میزند؟

2) قل للمقیـم بغیرداراقامـه *** حان الـرحیـل فودع الاحبـابـا
ان الذین لقیتهم وصحبتـهم *** صاروا جمیعافی القبور

ترابـا بگو بدان کس که در غیر جایگاه اقامت رحل خویش افکنده است زمان کوچیدن فرا رسید پس دوستان را بدرودگوی زیرا آنان که تو با ایشان همنشینی و ملاقات داشتی همگان در قبرهایشان خاک شدند.

3) یااهل لذات دنیا لابقاءلها *** ان المقـام بظـل زائـل حمـق

ای خو کردگان به لذتهای فانی دنیا! اقامت در زیر سایه ای ناپایدار نابخردی است.

4) لکسره من خسیس الخبز تشبعنی *** وشربه من قراح الماء یکفینی
من رقیق الثوب تسترنی *** حیاوان مت یکـفینـی لتکفینی

پاره نانی بی ارزش سیرم می کند و جرعه آبی سیرابم می سازد. و لباسی نازک و پوسیده و کهنه تا وقتی زنده ام بدنم را می پوشاند و همان پس از فوتم برای کفنم کفایت می نماید.

5) نحن انـاس نوالنـا خضل *** یرتع فیه الرجاء والامـل تجودقبل
السوال انفسنا *** خوفاعلی ماء وجه من یسل
لوعلم الجر فضل نائلنا *** لغاض من بعد فیـضه خجـل

ما مردمی هستیم که بخششمان همچون سبزه زاری تازه است که امید و آرزو در آن میچرند پیش از تقاضا ناخودآگاه نفس ما می بخشد تا مبادا آبروی سائل ریخته شود. اگر دریا فزونی بخشش ما را می دانست بدون تردید پس از بالا آمدنش با خجالت فروکش میکرد.

6) انی السخاء علی العباد فریضه *** للـه یقـرء فــی کتـاب محـکم
وعـدالعـبادالاسـخـیاء جنـانه *** واعـد للبـخـلاء نـار جـهـنـم
من کـان لاتـندی یـداه نبـائل *** للـراغـبین فلـیس ذاک بمسـلم

بخشش از طرف خدا بر بندگان واجبی است که در کتابی محکم (قرآن) تلاوت میشود خدای متعال بندگان بخشنده اش را نوید بهشت داده است و برای بخیلان آتش جهنم را آماده ساخته است هر آنکس که دستش به بخشش بر سائلان گشوده نمی گردد راستی که مسلمان نیست.

7) عربی به نزد رسول خدا آمد در حالیکه به شدت از دست آنحضرت خشگمین بود تا از آنحضرت سوالاتی کند حضرت فرمود اگر میخواهی یکی از اعضایم جوابت را می دهد. گفت مگر عضو بدن پاسخ می دهد؟ فرمود: آری

آنگاه به حسن بن علی علیه اسلام که کودکی خردسال بود فرمود بلند شو و پاسخش را بده حسن علیه السلام که برخاست در نظر عرب کوچک و ناتوان جلوه کرد لذا گفت: خودش هیچ نمی گوید و به میدان نمیآید و عربی را بپا می دارد تا با من سخن بگوید. پیامبر فرمود: بزودی او را به آنچه تو می طلبی دانشمند مییابی حسن علیه السلام بلافاصله فرمود: ای عرب صبر کن و سپس سرود:

ماغـبیـا سالت وابـن غبـی *** بل فقیها اذن وانت الجهول
فـان تک قدجهـلت فان عندی *** شفاء الجهل ماسـال مسؤول
وبحـر الا تقـسـمه الدوالی *** ثـراثا کـان ورثـه رسول

تو از انسان کودن فرزند انسانی کودن سوال نکردی بلکه از فقیهی پرسش نموده ای در حالیکه خود نادانی پس اگر تو نمی دانی ولی من درد نادانی را شفا بخشم، هر گاه پرسنده ای بپرسد و درنزد من از دانش اقیانوسی است که ظرفها نمی تواند آن را تقسیم نماید. و این دریای دانش ارثی است که از رسولخدا به او رسیده است.

8) مردی خدمت حضرت امام حسن علیه السلام رسید و اشعاری گفت بدین مضمون که برای من چیزی که حتی یکدرهم ارزش داشته باشد باقی نمانده و شاهدم پریشانی حالم است آری آنچه برای من باقی مانده آبرویم است که او را نفروختم ولی اینک می بینم فروش آن به تو ارزش دارد.

حضرت هم به خازن خود گفت چقدر مال داریم گفت دوازده هزار درهم حضرت فرمود بده آن را به این مرد فقیر و من از او خجالت میکشم که بیش از این نیست خزینه دار گفت: چیزی برای خودمان نمی ماند حضرت فرمود همه را بده و حسن ظن به خدا داشته باش و حقتعالی تدارک می فرماید و سپس اشعاری بر وزن اشعار او سرود:

عاجـلتنا فـاتک وابـل بـرنا *** طلـا ولـوامهـلتنا لـم تـمطر
فخذ القلیل وکن کانک لم تبع *** ماصـنته و کـاننـا لـنـشتر
با عجله ازما تقاضا کردی ولذا باران شدید بخشش مابصورت بارانی کم

و پراکنده بر تو بارید و اگر ما را مهلت میدادی چنین بر تو نمی بارید. پس این کم را بپذیر و چنان باش که گویا تو چیزی را که برای خود نگه داشته بودی (آبرویت) نفروخته ای و ما چیزی را نخریده ایم.

مراجعه شود به:
سخنان امام حسن مجتبی علیه السلام


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 08 خرداد 1384 [08:06 ]   4   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 یکشنبه 08 خرداد 1384 [07:57 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 چهارشنبه 25 آذر 1383 [05:59 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 06 آبان 1383 [08:11 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..