منو
 کاربر Online
863 کاربر online
تاریخچه ی: اسیران ایرانی و انتخاب شهربانو

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1
پس از جنگ با ایران، اسیران فارس را که شاهزادگانی از کسری در میانشان بودند به مدینه آوردند. عمر بن خطاب خواست زنانشان را بفروشد و مردانشان را به بردگی ببرد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام به او فرمود:« رسول خدا فرموده است بزرگ هر قومی را باید اکرام کرد. آنها به اسلام رغبت دارند. من خدا و شما را شاهد می‌گیرم که نصیب خودم از اینها برای خدا آزاد ساختم.»
به دنبال این فرمایش، همه بنی هاشم و پس از او عمر، حق خود را به امام بخشیدند و امام نیز همه را آزاد کرد.
آن‌گاه گروهی از قریش خواستند با زنانشان ازدواج کنند.
امیرالمؤمنین فرمود:« آنها را نمی‌توان به ازدواج مجبور کرد. باید به اختیار خودشان باشد.»
به شهربانو، دختر کسری، خواستگاران را نشان دادند. او با دست اشاره کرد و حسین بن علی را نشان داد.
امیر المؤمنین ولی ِ او شد و حذیفه خطبه خواند.

منابع: بحار الانوار، ج 31، ص 16، حدیث 3- العدد القویة، ص 56.

مراجعه شود به:
رباب
رباب، ازدواج، ارتحال
لیلی همسر امام حسین علیه السلام و مادر حضرت علی اکبر
ام اسحاق

پس از جنگ با ایران هنگامی که اسیران فارس را به مدینه آوردند شاهزادگانی از کسری در میانش بود عمر بن خطاب می خواست زنانشان را بفروشد و مردانشان را به بردگی ببرد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به او فرمود که رسول خدا فرموده اند: بزرگ هر قومی را باید اکرام کرد و اسلام به آنها ارائه شده و رغبت در اسلام دارند و باید ذریه ای از آنان در اسلام باشد و من خدا و شما را شاهد می گیرم که نصیب خودم از اینها برای خدا آزاد ساختم.

بدنبال فرمایش حضرت همه بنی هاشم نیز حق خود را به حضرت بخشیده و حضرت نیز پذیرفت و آزاد کرد.

عمر که اینچنین دید حق خودش را به حضرت بخشید و حضرت همه را آزاد کرد.

وقتی این گونه شد گروهی از قریش در ازدواج با زنانشان رغبت پیدا کردند.

امیرالمؤمنین فرمود: آنها را نمی توان در ازدواج مجبور کرد باید به اختیار خودشان باشد.

گروهی اشاره به شهربانو دختر کسری کردند، پس او را مخیر ساختند و گفتند: آیا همسر می خواهی؟

وی سکوت کرد.

حضرت امیر فرمود: همسر می خواهد، باید انتخاب کند.

عمر گفت: از کجا دانستی همسر می خواهد؟

حضرت فرمود: پیامبر هرگاه بانوی بزرگان از یک قوم نزد او می آمد که ولی نداشت و مورد خواستگاری قرار می گرفت می فرمودند: به او بگویید آیا راضی به شوهر هست؟

اگر حیا کرد و سکوت نمود اذن است و. . .

به شهربانو خواستگاران را نشان دادند، پس با دست اشاره کرد و حسین بن علی را اختیار کرد.

دوباره او را مخیر ساختند با دست اشاره کرد و به لغت خود گفت: اگر مخیر هستم این را اختیار می کنم.

امیر المؤمنین ولی او قرار داده شد و حذیفه خطبه خواند.

امیرالمؤمنین به او فرمود: اسم تو چیست؟

گفت: شاه زنان، دختر کسری.

حضرت فرمود: تو شهربانو هستی و خواهر تو مروارید دختر کسری؟

گفت: آری.

منابع: بحار الانوار، ج 31، ص 16، حدیث 3- العدد القویة، ص 56.

مراجعه شود به:

رباب

رباب، ، ازدواج، ارتحال

لیلی - همسر امام

ام اسحاق


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 سه شنبه 12 مهر 1384 [09:31 ]   4   شکوفه رنجبری      جاری 
 سه شنبه 22 دی 1383 [08:55 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 سه شنبه 22 دی 1383 [08:43 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 شنبه 03 مرداد 1383 [11:20 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..