منو
 کاربر Online
927 کاربر online
تاریخچه ی: اسم

تفاوت با نگارش: 6

Lines: 1-133Lines: 1-138
 V{maketoc} V{maketoc}
 !انواع اسم !انواع اسم
 __~~violet:اسم کلمه اى است که معنى مستقل دارد; زمان خاصّى را نشان نمى دهد; براى نامیدن موجودات به کار مى رود.~~__ __~~violet:اسم کلمه اى است که معنى مستقل دارد; زمان خاصّى را نشان نمى دهد; براى نامیدن موجودات به کار مى رود.~~__
 گروه اسمى = اسم + وابسته. گروه اسمى = اسم + وابسته.
 گروه اسمى دو گونه است: گروه اسمى دو گونه است:
  موصوف + صفت  موصوف + صفت
 مضاف + مضافٌ الیه. مضاف + مضافٌ الیه.
 !!اسم مشتق !!اسم مشتق
 ~~green:اسمى است که در ساخت آن، بن فعل وجود داشته باشد. ~~ ~~green:اسمى است که در ساخت آن، بن فعل وجود داشته باشد. ~~
 . مثال :( بن مضارع +ش= آرامش) . مثال :( بن مضارع +ش= آرامش)
 «من به برکت این پیام خداوند، آرامش یافتم.» «من به برکت این پیام خداوند، آرامش یافتم.»
 !!اسم جامد !!اسم جامد
 ~~green:اسمی است که در ساختمانش بن فعل نباشد.~~ ~~green:اسمی است که در ساختمانش بن فعل نباشد.~~
 مثال:گلاب/کتاب/رخسار مثال:گلاب/کتاب/رخسار
 !!اسم خاص !!اسم خاص
 ~~green:اسمی که بر فرد یاافرادی خاص و معین دلالت میکند.~~ ~~green:اسمی که بر فرد یاافرادی خاص و معین دلالت میکند.~~
 مثال:مدیترانه/خزر مثال:مدیترانه/خزر
 !!اسم عام !!اسم عام
 ~~green:اسمی که شامل همه گروه همجنس باشد.~~ ~~green:اسمی که شامل همه گروه همجنس باشد.~~
 مثال:دریا مثال:دریا
 !!اسم ساده !!اسم ساده
 ~~green:اسمى است که داراى بیش از یک جزء معنادار نباشد.~~ ~~green:اسمى است که داراى بیش از یک جزء معنادار نباشد.~~
 مثال:قلم/ کتاب مثال:قلم/ کتاب
 !!اسم مرکّب !!اسم مرکّب
-~~green: اسمى است که در عین برخوردارى از مفهوم واحد، داراى بیش از یک جزء باشد،~~ مثال: روزگار، روزنامه، قلمدان، گریه +~~green: اسمى است که در عین برخوردارى از مفهوم واحد، داراى بیش از یک جزء باشد،~~
مثال: روزگار، روزنامه، قلمدان، گریه
 !!اسم نکره !!اسم نکره
 ~~green: اسمى است که نزد مخاطب، بر فردى نامعیّن از یک جنس دلالت کند.~~ ~~green: اسمى است که نزد مخاطب، بر فردى نامعیّن از یک جنس دلالت کند.~~
 مثال:مردی کتاب می خواند. مثال:مردی کتاب می خواند.
 !!اسم معرفه !!اسم معرفه
 ~~green:اسمی است که نزد مخاطب نشانگر فرد یا مفهومی معیّن از یک جنس باشد.~~ ~~green:اسمی است که نزد مخاطب نشانگر فرد یا مفهومی معیّن از یک جنس باشد.~~
 مثال:پیامبر قرآن تلاوت می فرمود. مثال:پیامبر قرآن تلاوت می فرمود.
 معمولا اسم نکره علامت ندارد و آن را از معنى باید شناخت.  معمولا اسم نکره علامت ندارد و آن را از معنى باید شناخت.
 !!اسم مفرد  !!اسم مفرد
 ~~green:اسمی است که بر یک موجود یا مفهوم دلالت کند.~~ ~~green:اسمی است که بر یک موجود یا مفهوم دلالت کند.~~
 مثال:درس/کتاب مثال:درس/کتاب
 !!اسم جمع !!اسم جمع
-~~green: اسمی است که هم بر بیش از یک موجود دلالت کند و هم داراى نشانه جمع (ها ـ ان) باشد.~~مثال:دروس/کتابها +~~green: اسمی است که هم بر بیش از یک موجود دلالت کند و هم داراى نشانه جمع (ها ـ ان) باشد.~~
مثال:دروس/کتابها
-گاهی اسم جمع اسمى است که بر واحدى دلالت دارد که آن واحد بیش از یک فرد یا شىء را شامل مى شود. اسم جمع داراى نشانه جمع نیست. مثال: رمه، لشکر، مردم +گاهی اسم جمع اسمى است که بر واحدى دلالت دارد که آن واحد بیش از یک فرد یا شىء را شامل مى شود. اسم جمع داراى نشانه جمع نیست.
مثال: رمه، لشکر، مردم
  اسم جمع مى تواند جمع بسته شود.  اسم جمع مى تواند جمع بسته شود.
 !!اسم ذات !!اسم ذات
 ~~green:اسمی که بطور مستقل مفهومی خارج از ذهن داشته باشد و قابل لمس باشد.~~ ~~green:اسمی که بطور مستقل مفهومی خارج از ذهن داشته باشد و قابل لمس باشد.~~
-خانه/ میز + مثال :خانه/ میز
 !!اسم معنی  !!اسم معنی
 ~~green:اسمی که به طور مستقل در خارج از ذهن وجود ندارد و وجود آن وابسته به مفهوم دیگریست.~~ ~~green:اسمی که به طور مستقل در خارج از ذهن وجود ندارد و وجود آن وابسته به مفهوم دیگریست.~~
 مثال:ادب/هوش مثال:ادب/هوش
 !!اسم مصدر !!اسم مصدر
 ~~green: اسمى است که حاصل و نتیجه معناى مصدر را نشان مى دهد، بى آن که خود داراى علامت مصدر باشد.~~ ~~green: اسمى است که حاصل و نتیجه معناى مصدر را نشان مى دهد، بى آن که خود داراى علامت مصدر باشد.~~
 مثال:دانش/ستایش مثال:دانش/ستایش
 ~~green:حاصل مصدر همان اسم مصدر است، منتها ساختى خاص از آن، یعنى: اسم یا صفت + ى; همچون: شادى (نتیجه شاد بودن)، مَردى (نتیجه مَرد بودن). ~~green:حاصل مصدر همان اسم مصدر است، منتها ساختى خاص از آن، یعنى: اسم یا صفت + ى; همچون: شادى (نتیجه شاد بودن)، مَردى (نتیجه مَرد بودن).
 دیگر ساخت هاى مشهور اسم مصدر از این قرارند: دیگر ساخت هاى مشهور اسم مصدر از این قرارند:
 1. بن مضارع + ـِ ش: دانش. 1. بن مضارع + ـِ ش: دانش.
 2. بن مضارع + هاى غیر ملفوظ: گریه. 2. بن مضارع + هاى غیر ملفوظ: گریه.
 3. بن ماضى + آر: گفتار. 3. بن ماضى + آر: گفتار.
 4. بن مضارع + آن: حنابندان. 4. بن مضارع + آن: حنابندان.
 5. اسم + آن: چراغان. 5. اسم + آن: چراغان.
 6. بن مضارع: دو. 6. بن مضارع: دو.
 7. بن ماضى + و + بن مضارع: گفتگو.~~ 7. بن ماضى + و + بن مضارع: گفتگو.~~
 !نقش هاى اسم !نقش هاى اسم
-نقشِ اسم یعنى وظیفه اى که اسم در جمله بر عهده دارد. این وظیفه در دانش نحو (Syntax) بررسى مى شود، در مقابل دانش صرف یا تکواژشناسى (Morphology) که صرفاً نوع کلمه را بررسى مى کند. نقش هاى گوناگون اسم از این قرارند: +نقشِ اسم یعنى وظیفه اى که اسم در جمله بر عهده دارد. این وظیفه در دانش نحو (Syntax) بررسى مى شود، در مقابل دانش صرف یا تکواژشناسى (Morphology) که صرفاً نوع کلمه را بررسى مى کند.
نقش هاى گوناگون اسم از این قرارند:
 !! نهاد  !! نهاد
 ~~green: اسمى که فعل به آن نسبت داده مى شود:~~ ~~green: اسمى که فعل به آن نسبت داده مى شود:~~
 الف. کننده کار (فاعل):محمد آمد. الف. کننده کار (فاعل):محمد آمد.
 ب. پذیرنده کار (نایب فاعل): ماه دیده شد. ب. پذیرنده کار (نایب فاعل): ماه دیده شد.
 ج. داراى صفت یا حالتى (مسندٌالیه) :علی با هوش است. ج. داراى صفت یا حالتى (مسندٌالیه) :علی با هوش است.
 !!. مُسند  !!. مُسند
 ~~green: اسمى که با فعل ربطى به نهاد نسبت داده مى شود.~~ ~~green: اسمى که با فعل ربطى به نهاد نسبت داده مى شود.~~
-خراسان استان است. + مثال :خراسان استان است.
 !! مفعول  !! مفعول
 ~~green:اسمى که فعل بر آن واقع شود:~~ ~~green:اسمى که فعل بر آن واقع شود:~~
-سعید را دیدم. + مثال :سعید را دیدم.
 تنها افعال متعدّى، مفعول مى پذیرند. مفعول معمولا پیش از حرف نشانه __را __مى آید. تنها افعال متعدّى، مفعول مى پذیرند. مفعول معمولا پیش از حرف نشانه __را __مى آید.
 !!. مُتَمِّم (مفعول با واسطه) !!. مُتَمِّم (مفعول با واسطه)
 ~~green: اسمى که به وسیله حرف اضافه، معنى فعل را در جمله تکمیل کند.~~ ~~green: اسمى که به وسیله حرف اضافه، معنى فعل را در جمله تکمیل کند.~~
-علی تکالیفش را در کلاس با خودکار در دفترش نوشت. +مثال :علی تکالیفش را در کلاس با خودکار در دفترش نوشت.
 هم فعل متعدّى چنین مفعولى را مى پذیرد و هم فعل لازم. هم فعل متعدّى چنین مفعولى را مى پذیرد و هم فعل لازم.
  وجوه معانىِ فعل که با متمّم تکمیل مى شوند، از این قبیلند: زمان، مکان، غرض و منظور، ابزار، و چگونگى وقوع فعل.   وجوه معانىِ فعل که با متمّم تکمیل مى شوند، از این قبیلند: زمان، مکان، غرض و منظور، ابزار، و چگونگى وقوع فعل.
 حروف اضافه مشهور : از،به، با، در، براى، بر. حروف اضافه مشهور : از،به، با، در، براى، بر.
 !! قید  !! قید
 ~~green: اسم یا گروه اسمى که بدون واسطه حرف اضافه، راجع به فعل و گاه غیرِ فعل توضیح دهد:~~ ~~green: اسم یا گروه اسمى که بدون واسطه حرف اضافه، راجع به فعل و گاه غیرِ فعل توضیح دهد:~~
-"در همان دقایق اول یکدیگر را شناختیم." +مثال :"در همان دقایق اول یکدیگر را شناختیم."
 قید ممکن است مانند مثال شامل حرف اضافه و متمم باشد. قید ممکن است مانند مثال شامل حرف اضافه و متمم باشد.
 !!. بَدَل  !!. بَدَل
 ~~green: اسمى که پیش یا پس از اسم دیگر مى آید تا آن را بهتر بشناساند، مثلا لقب، مقام، یا پیشه اش را بیان کند:~~ ~~green: اسمى که پیش یا پس از اسم دیگر مى آید تا آن را بهتر بشناساند، مثلا لقب، مقام، یا پیشه اش را بیان کند:~~
-«پدرم ...به پشتوانه ابوطالب، بزرگِ سرزمینِ بَطحا، در برابر طوفان قامت راست مى کرد.» +مثال:«پدرم ...به پشتوانه ابوطالب، بزرگِ سرزمینِ بَطحا، در برابر طوفان قامت راست مى کرد.»
 ~~green:کلمه اى که بدل آن را مى شناساند، مبدَلٌ منه نام دارد. مبدَلٌ منه مُرادِ اصلى است، گر چه گاه پس از بدل قرار مى گیرد.~~ ~~green:کلمه اى که بدل آن را مى شناساند، مبدَلٌ منه نام دارد. مبدَلٌ منه مُرادِ اصلى است، گر چه گاه پس از بدل قرار مى گیرد.~~
 !!. مضافٌ الیه  !!. مضافٌ الیه
 ~~green: اسمى که به اسم دیگر مى پیوندد تا مفهومى از این قبیل را به آن بیفزاید: ~~ ~~green: اسمى که به اسم دیگر مى پیوندد تا مفهومى از این قبیل را به آن بیفزاید: ~~
 ملکیّت (کتابِ حسین)، تشبیه (کتاب گل)، استعاره (کتابِ جدایى)، اختصاص (کتابِ درس)، توضیح (کتابِ مکاسب)، بیان جنس (کتابِ زر)، فرزندى (محمّدِ زکریّا). ملکیّت (کتابِ حسین)، تشبیه (کتاب گل)، استعاره (کتابِ جدایى)، اختصاص (کتابِ درس)، توضیح (کتابِ مکاسب)، بیان جنس (کتابِ زر)، فرزندى (محمّدِ زکریّا).
 ~~green:اسمى که پیش از مضافٌ الیه قرار دارد، مضاف نامیده مى شود که خود مى تواند نقش هایى بپذیرد.~~ ~~green:اسمى که پیش از مضافٌ الیه قرار دارد، مضاف نامیده مى شود که خود مى تواند نقش هایى بپذیرد.~~
- گاه نیز مضافٌ الیه پیش از مضاف مى آید که آن را اضافه مَقلوب مى نامند; همچو: کوهپایه (= پایه کوه)، دریا کنار (= کنارِ دریا)~~ + گاه نیز مضافٌ الیه پیش از مضاف مى آید که آن را اضافه مَقلوب مى نامند; مث: کوهپایه (= پایه کوه)، دریا کنار (= کنارِ دریا)~~
 !!منادا !!منادا
 ~~green:اسمی که در جمله مورد خطاب قرار گیرد.~~ ~~green:اسمی که در جمله مورد خطاب قرار گیرد.~~
-"برادر! خوش آمدی." +مثال:"برادر! خوش آمدی."
 !!وصفی !!وصفی
 ~~green:اسمی که در جمله به مفهوم و در نقش صفت بیاید.~~ ~~green:اسمی که در جمله به مفهوم و در نقش صفت بیاید.~~
-"سنگینترین دل ، دل اوست." +مثال:"سنگینترین دل ، دل اوست."

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 29 آبان 1385 [05:15 ]   7   لیلا مهرمحمدی      جاری 
 دوشنبه 29 آبان 1385 [05:10 ]   6   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 24 مرداد 1385 [07:47 ]   5   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 24 مرداد 1385 [07:45 ]   4   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 24 مرداد 1385 [07:42 ]   3   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 24 مرداد 1385 [07:38 ]   2   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 24 مرداد 1385 [07:29 ]   1   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..