منو
 صفحه های تصادفی
اثرات خورشید بر شرایط اقلیمی زمین
خانواده درمانی
پاپوس
تاریخ سیاسی ایلام
انواع روغن طبیعی ویژه چرم سازی
جایگشت
نزول رحمت بر حضرت علی علیه السلام و دو فرزندش
گویشهای مرکزی ایران
اثر فاراده
نوشت افزارهایی که نام آنها در قرآن آمده
 کاربر Online
1154 کاربر online
تاریخچه ی: اسماعیل بن احمد سامانی

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1


اسماعیل بن احمد سامانی

«امیر دادگر - امیر ماضی»
« 295- 279 ق / 907-892 م»

بسیاری از تاریخ نگاران، سال 279 ق / 892 م، یعنی سال برپایی حکومت امیر اسماعیل را، تاریخ واقعی سلسله سامانیان دانسته‏اند، در حالی که گروهی دیگر، نصر بن احمد را یکی از امیران این سلسله به حساب آورده و به این ترتیب خاندان سامانیان را ده تن نگاشته‏اند.

موقعیت بخارا پیش از به حکومت رسیدن اسماعیل سامانی

حکمرانی اسماعیل سامانی در بخارا

به هر حال در اوایل کار، مشکل عمده اسماعیل، تحریکات ماجراجویانی محلی و مسأله راهزنان بود. اشخاص ناراضی در بخارا، دزدان را تحریک و تقویت می‏کردند و آنان نیز در اطراف بخارا به طور مستمر به دستبرد و غارت اموال مشغول می‏شدند.

امیر سامانی برای دفع اشرار، از
  • محتشمان و
  • دهقانان ولایت
که نا امنی محل، بیشترین زیان را بدانان می‏رساند، یاری جست.

زمانی هم که به کمک آنها به غائله دزدان خاتمه داد، برای آن که این دهقانان «ملاکین محلی» را معارض قدرت خود نیابد، برخی از سرکردگانشان را به سمرقند نزد برادر فرستاد.

در هر حال از آن پس اسماعیل در بخارا به بسط قدرت پرداخت و در معامله با دربار سمرقند، چنان که باید اظهار اطاعت و انقیاد نمی‏کرد.

به طوری که رافع بن هرثمه، سر کرده صعلوکان عرب که هم عنوان امارت داشت و هم مقارن آن ایام از جانب طاهریان بغداد بر ضد صفاریان در خراسان علم شده بود، بنای دوستی نهاد و خوارزم را نیز ضمیمه قلمرو خویش ساخت.

پیشرفتهای اسماعیل بر نصر که از سوی خلیفه امارت ماوراء النهر را داشت ، گران تمام شد تا آن که در جنگی که در 275 ق / 888 م بین دو بردار رخ داد، نصر مغلوب اسماعیل شد و از آن پس معترض اسماعیل نگشت.

فرمان حکمرانی ماوراء النهر برای اسماعیل از سوی خلیفه

با وفات نصر در 279 ق / 892 م و با توجه به رفتار نجیبانه اسماعیل با برادرش و همچنین اعتبار و حیثیتی که آل سامان به دست آورده بود،

خلیفه فرمان حکمرانی بر ماوراء النهر را برای اسماعیل فرستاد «محرم 280 ق / آوریل 893 م».

این امارت ، به امارت استیلا معروف گشت و از آن پس نیز با اظهار مجدد اطاعت و انقیاد در حق خلیفه، امارت ماوراءالنهر در خاندان سامانیان موروثی شد.

این که بعد از امارت نصر، بخارا به جای سمرقند، تختگاه سامانیان شد، ظاهراً تا حدی بدان سبب بود که بخارا نزدیکترین شهر به سرحد خراسان و ماوراء النهر بود و

به قول اصطخری، «هر کس آن جا می‏بود، خراسان را روبه روی خویش داشت و ماوراء النهر را پشت سر خود».

دو فرمان حکمرانی برای ماوراء النهر

با وجود، استقلال امارت ماوراء النهر برای اسماعیل، از همان اوایل با ماجرای عمرو لیث صفاری مواجه شد که طمع به فرمانروایی ماوراء النهر داشت.

  • در واقع عمرو، واقع بین تر از برادر و همچنین طالب صلح با خلیفه بود. وی به دنبال جنگهایی که در «ثغر» هند کرد و هدایایی که برای معتضد خلیفه فرستاد، بدین ترتیب با وعده و وعید خلیفه فرمان ولایت ماوراء النهر به نام عمرو لیث صفاری صادر کردکه متضمن عزل ضمنی امیر سامانی بود، دریافت کند و به این ترتیب خلیفه با این فرمان که موجب خرسندی فوق العاده عمرو لیث ‏شد،

در واقع قلمرو سابق طاهریان را که ماوراء النهر هم جزو آن محسوب می‏شد، به صفاریان سیستان می‏داد و در عوض او می‏بایست با اتکاء به این فرمان، و با خدعه یا شمشیر، به هر نحوی که بود، آن خطه را از تصرف امیر سامانی خارج کند.

  • اجراء فرمان که البته بدون برخورد و جنگ با امیر سامانی غیر ممکن به نظر می‏رسید و باطناً خلیفه هم از صدور آن راضی و خشنود نبود. ناگزیر جنگ بین عمرو لیث صفاری و امیر اسماعیل سامانی در گرفت که در این بین عمرو که مغلوب و اسیر شد.

واقع آن بود که بر حسب روایت طبری، در تمام ماوراء النهر،
مردم و به ویژه طبقات
  • نجبا و
  • دهقانان،
طالب آرامش و صلح بودند و
به همین سبب به حکومت خاندان سامانیان بیشتر از ماجراجویان صفاری، که دوام دولت خود را به جنگ و شمشیر وابسته می‏دانستند رغبت نشان می‏دادند.

به خصوص که مردم در ماوراء النهر، مطمئن بودند که به رغم فرمانی که خلیفه برای عمرو لیث فرستاد، میل باطنی و قلبی او با اسماعیل بوده و البته نظم و امنیت مملکت بر دست سامانیان که عمال رسمی خلیفه و جانشینان رسمی آل طاهر بودند، بیشتر تأمین می‏شد تا به وسیله صفاریان که تا اندازه‏ای مخل امنیت آنان محسوب می‏شدند و در عین حال از نظر خلیفه هم تا حدودی یاغی شناخته می‏شدند.

در حقیقت در ماوراء النهر، عام و خاص سامانیان را می‏خواستند. به خصوص که شهرت عدالت، نرمخویی و جوانمردی اسماعیل هم باعث شد تا عده زیادی از لشکریان صفار نیز به امیر سامانی علاقه مند شوند.

جنگهای امیر اسماعیل سامانی

جنگهای امیر اسماعیل در داخل قلمرو سامانی



جنگهای امیر اسماعیل خارج از مرزهای قلمرو سامانی

امیر سامان از همان آغاز امارت،
  • نظارت بر ثغر ترک، در آن سوی سیحون را که مقابله با هجوم کفار به شهرهای اسلام و
  • سعی در تدارک اسباب غزو و جهاد در بلاد آنها به هنگام ضرورت بود،
اهتمام وافی داشت.

امیر اسماعیل در اواخر دوران امارت خویش، با هجوم دسته جمعی تعدادی از طوایف ترک مواجه شد که با عده‏ای بی شمار به نواحی شهرهای مسلمین روی آورده بودند.

چنان که در اردوی آنها بیش از هفتصد بسته که متعلق به سرکردگان قوم بود وجود داشت.

اسماعیل لشکری گران برای دفع آنان فرستاد و تعداد کثیری مطبوعه هم به لشکر او پیوستند و بدین گونه سپاه مسلمین بر ترکان شبیخون زده و تمامی آنها را تار و مار کرد. در این بین عده بسیاری از ایشان کشته و تعداد زیاد هم به اسارت درآمدند، حدود رجب 291 ق / می 904 م، طبری III، 2249«.

همچنین

پس از وفات برادرش نصر، و بلافاصله بعد از دریافت منشور عمل ماوراء النهر، لشکر به جنگ ترکان قرلقی برد «محرم 280 ق / آوریل 893 م» و با تحمل محنت بسیار، شهر «طراز» را محاصره کرد.

عاقبت امیر طراز بیرون آمد و اسلام آورد که با بسیاری از دهقانان طراز گشاده‏رو شد و همچنین
کلیسای بزرگ را مسجد جامع کردند و به نام امیر المؤمنین معتضد بالله خطبه خواندند

و به این ترتیب امیر اسماعیل با غنایم بسیار به بخارا آمد.
«نرشخی: تاریخ بخارا».

همچنین ببینید

اواخر عمر امیر اسماعیل سامانی




اسماعیل بن احمد سامانی

«امیر دادگر - امیر ماضی»
« 295- 279 ق / 907-892 م»

بسیاری از تاریخ نگاران، سال 279 ق / 892 م، یعنی سال برپایی حکومت آزاد امیر اسماعیل را، تاریخ واقعی سلسله آل سامان دانسته‏اند، در حالی که گروهی دیگر، نصر بن احمد را یکی از امیران این سلسله به حساب آورده و به این ترتیب خاندان آل سامان را ده تن رقم زده و نگاشته‏اند.

حکومت بخارا در دست اسماعیل بن احمد

اسماعیل بن احمد در فرغانه به دنیا آمد و در آغاز کار، از جانب برادرش، نصر، حکومت بخارا را به دست گرفت و این امر به درخواست اهالی بخارا بود که از هرج و مرج حاکم بر شهر خویش به نصر بن احمد، التجا کرده بودند؛ در واقع مقارن با درگیریهای یعقوب با خلیفه، امیر سمرقند که با انقراض طاهریان، حفظ ماوراء النهر را پس از تهدید صفاریان بر عهده خویش می‏دانست، عده‏ای از لشکریان خود را از بخارا به سرحد خراسان گسیل کرد تا در کرانه جیحون از تجاوز احتمالی صفار سیستان جلوگیری کنند. در نزاعی داخلی که بین سپاه ارسالی در گرفت، فرمانده لشکر به قتل رسید و به ناچار لشکر بدون هیچ نتیجه‏ای به بخارا بازگشت. حاکم بخارا، احمد بن عمر، که از سوی نصر بن احمد در آن جا ولایت داشت، از بیم مؤاخذه امیر سامانی، بخارا را ترک گفت و شهر در دست سپاهیان خوارزم و خوارج محلی دچار هرج و مرج شد. برای مدتی، شهر به دست حسین بن طاهر طائی غارت شد و چندی بعد نیز خوارج محل به بهانه هوا خواهی یعقوب بر آن جا مسلط شدند. بالاخره یکی از فقهای معتبر آن دیار به نام؛ ابو عبدالله بن ابی حفص، که ریاست عامه بخارا با او بود، از نصر بن احمد درخواست کرد تا والی با کفایتی به آنجا گسیل دارد تا آن ولایت را از هرج و مرج برهاند. نصر نیز برادر خود اسماعیل را که در دستگاه او در اداره امور قدرت و کفایت لازم را از خود نشان داده بود به آنجا فرستاد «رمضان 260 ق / جولای 874 م». به هر حال در اوایل کار، مشکل عمده اسماعیل، تحریکات ماجراجویانی محلی و مسأله راهزنان بود. اشخاص ناراضی در بخارا، دزدان را تحریک و تقویت می‏کردند و آنان نیز در اطراف بخارا به طور مستمر به دستبرد و غارت اموال مشغول می‏شدند. امیر سامانی برای دفع اشرار، از محتشمان و دهقانان ولایت که نا امنی محل، بیشترین زیان را بدانان می‏راسند، یاری جست. زمانی هم که به کمک آنها به غائله دزدان خاتمه داد، برای آن که این دهقانان «ملاکین محلی» را معارض قدرت خود نیابد، برخی از سرکردگانشان را به سمرقند نزد برادر فرستاد.
در هر حال از آن پس اسماعیل در بخارا به بسط قدرت پرداخت و در معامله با دربار سمرقند، چنان که باید اظهار طاعت و انقیاد نمی‏کرد. به طوری که رافع بن هرثمه، سر کرده صعلوکان عرب که هم عنوان امارت داشت و هم مقارن آن ایام از جانب طاهریان بغداد بر ضد آل صفار در خراسان علم شده بود، بنای دوستی نهاد و خوارزم را نیز ضمیمه قلمرو خویش ساخت. پیشرفتهای اسماعیل بر نصر که از سوی خلیفه امارت ماوراء النهر را داشت گران تمام شد تا آن که در جنگی که در 275 ق / 888 م بین دو بردار رخ داد، نصر مغلوب اسماعیل شد و از آن پس معترض اسماعیل نشد.

ارسال فرمان حکمروایی ماوراء النهر برای اسماعیل

با وفات نصر در 279 ق / 892 م و با توجه به رفتار نجیبانه اسماعیل با برادرش و همچنین اعتبار و حیثیتی که آل سامان به دست آورده بود، خلیفه فرمان حکمروایی بر ماوراء النهر را برای اسماعیل فرستاد «محرم 280 ق / آوریل 893 م». این امارت کارگزاری کردن برای خلیفه، چندی بعد به امارت استیلا تبدیل شد و از آن پس نیز با اظهار مجدد طاعت و انقیاد در حق خلیفه، امارت ماوراءالنهر در خاندان آل سامان موروثی شد. این که بعد از امارت نصر، بخارا به جای سمرقند، تختگاه سامانیان شد، ظاهراً تا حدی بدان سبب بود که بخارا نزدیکترین شهر به سرحد خراسان و ماوراء النهر بود و به قول اصطخری، «هر کس آن جا می‏بود، خراسان را روبه روی خویش داشت و ماوراء النهر را پشت سر خود».

دریافت فرمان ولایت ماوراءالنهر توسط عمرو لیث صفار

با این وجود، استقلال امارت اسماعیل، از همان اوایل با ماجرای عمرو لیث صفار مواجه شد که طمع به فرمانروایی ماوراء النهر داشت. در واقع عمرو، واقع بینتر از برادر همچنین طالب صلح با خلیفه بود. به دنبال جنگهایی که در «ثغر» هند کرد و هدایایی که برای معتضد خلیفه فرستاد، با وعده وعید توانست از خلیفه فرمان ولایت ماوراء النهر را که صدور آن متضمن عزل ضمنی امیر سامانی بود، دریافت کند و به این ترتیب خلیفه با این فرمان که موجب خرسندی فوق العاده عمرو لیث می‏شد، در واقع قلمرو سابق طاهریان را که ماوراء النهر هم جزو آن محسوب می‏شد، به صفار سیستان می‏داد که در عوض او می‏بایست با اتکاء به این فرمان، و با خدعه یا شمشیر، به هر نحوی که بود، آن خطه را از تصرف امیر سامانی خارج کند. اجراء فرمان که البته بدون برخورد و جنگ با امیر سامانی غیر ممکن به نظر می‏رسید و باطناً خلیفه هم از صدور آن راضی و خشنود نبود بین صفار سیستان و امیر سامانی در گرفت که در این بین عمرو که مغلوب و اسیر شد.
واقع آن بود که بر حسب روایت طبری، در تمام ماوراء النهر، مردم و به ویژه طبقات نجبا و دهقانان، طالب آرامش و صلح بودند و به همین سبب به حکومت خاندان سامانیان بیشتر از ماجراجویی صفار، که دوام دولت خود را به جنگ و شمشیر وابسته می‏دانستند رغبت نشان می‏دادند. به خصوص که مردم در ماوراء النهر، مطمئن بودند که به رغم فرمانی که خلیفه برای عمرو لیث فرستاد، میل باطنی و قلبی او را اسماعیل بود که البته نظم و امنیت مملکت بر دست سامانیان که عمال رسمی خلیفه و جانشینان رسمی آل طاهر بودند، بیشتر تأمین می‏شد تا به وسیله صفاریان که تا اندازه‏ای مخل امنیت آنان محسوب می‏شدند و در عین حال از نظر خلیفه هم تا حدودی یاغی شناخته می‏شدند. در حقیقت در ماوراء النهر، عام و خاص سامانیان را می‏خواستند. به خصوص که شهرت عدالت، نرمخویی و جوانمردی اسماعیل هم باعث شد تا عده زیادی از لشکریان صفار نیز به امیر سامانی علاقه مند شوند.

به اسارت درآمدن لشکر عمرو لیث صفار

در یک تلاقی که بین اسماعیل با بخشی از سپاه عمر و لیث در حدود جنوب رود آموی رخ داد «286 ق / 899 م»، سردار لشکر عمرو، به نام محمد بن بشیر و به قولی محمد بن لیث، مغلوب و کشته شد و لشکرش نیز به اسارت درآمد. اما امیر بخارا که در این موارد همیشه نجابت انسانی و عدالت جوانمردانه از خود نشان می‏داد، اسیران را بدون «فدیه» آزاد کرد و بدین گونه برتری اخلاقی خود را نیز بر عمرو ثابت کرد. این اقدام میل و علاقه عده زیادی از نام آوران سپاه عمرو را نیز به جانباسماعیل کشانید و چون امیر صفار حاضر نشد از نصیحت آنان پیروی کند و از عزیمت جنگ باز ایستد، عده زیادی از آنان، پیش از شروع جنگ بیعت خود را با عمرو نقض کردند و جمعی هم در طی نبرد که نزدیک بلخ روی داد «287 ق / 900 م» به اردوی اسماعیل ملحق شدند. همین قضیه شکست عمرو و پس از آن اسارت او را باعث شد و خلیفه که باطناً از این شکست راضی بود، مسرت خود را اعلام و طی فرمانی، قلمرو ماوراء النهر را به اسماعیل واگذار نمود.
بدین گونه غلبه اسماعیل بر عمرو لیث که خطر صفار را از سر خلافت دور کرد، امیر سامانی را نزد خلیفه محبوب نمود و از این رو خراسان هم به قلمرو او افزوده شد. چنان که سیستان نیز هر چند در دست اخلاف عمرو باقی ماند، ولی از سوی خلیفه ضمیمه قلمرو سامانی شد.

لشکرکشی داعی علوی از طبرستان به جرجان

اما در جرجان، سید محمد بن زید داعی علوی، که صاحب طبرستان و دیلم بود با امیر سامانی به منازعه برخاست و پنداشت که بعد از عمر و لیث، می‏تواند خراسان را به حوزه طبرستان ملحق کند. از این رو از طبرستان به جرجان لشکر آورد تا کارگزاران اسماعیل را از خراسان بیرون کند. امیر بخارا نیز لشکری بسیار، به همراه یک تن از سرداران خویش به نام؛ محمد بن هارون، که از طبقات عامه بیرون آمده بود، به دفع وی گسیل داشت. در جنگی که در نزدیکی جرجان بین دو سپاه روی داد، نخست محمد بن هارون شکست خورد، اما چون لشکر طبرستان در تعقیب او پراکنده شدند، بازگشت که این بار در نبردی خونین، شکست سختی بر سپاه علوی افتاد، چنان که محمد بن زید داعی به سختی مجروح شد، پسرش زید هم به اسارت درآمد «287 ق / 900 م»که پس از آن خلیفه امارت این ولایات را به سامانی سپرد.

محمد بن هارون که از سوی امیر سامانی، امارت جرجان و طبرستان یافت، چندی بعد در صدد کسب استقلال برآمد و بر بخارا یاغی شد. همچنین ری را به دعوت و تشویق ناراضیان آن دیار از دست عمال سامانیان گرفت «289 ق / 902 م» اما خلیفه که ولایت ری را با حکومت قزوین و زنجان، به امیر سامانی داده بود، تمام این نواحی را به امارت «خراسان ضم کرده بود». اسماعیل هم محمد بن هارون را با امید و وعده به بخارا کشاند و با این حربه در میا راه توقیف کرد. ری را به برادر زاده خویش؛ منصور بن اسحاق، و چندی بعد جرجان را به پسرش احمد سپرد و بدین گونه قلمرواش از زنجان و ری تا فرغانه و چاچ بسط یافت.

آمدن امیر اسماعیل با غنایم بسیار به بخارا

امیر سامان از همان آغاز امارت، نظارت بر ثغر ترک، در آن سوی سیحون را که مقابله با هجوم کفار به شهرهای اسلام و سعی در تدارک اسباب غزو و جهاد در بلاد آنها به هنگام ضرورت نیز بر عهده آل سامان بود، اهتمام وافی داشت. چنان که پس از وفات برادرش نصر، و بلافاصله بعد از دریافت منشور عمل ماوراء النهر، لشکر به جنگ ترکان قرلقی برد «محرم 280 ق / آوریل 893 م» و با تحمل محنت بسیار، شهر «طراز» را محاصره کرد. عاقبت امیر طراز بیرون آمد و اسلام آورد که با بسیاری از دهقانان و طراز گشاده‏رو شد و همچنین کلیسای بزرگ را مسجد جامع کردند و به نام امیر المؤمنین معتضد بالله خطبه خواندند و به این ترتیب امیر اسماعیل با غنایم بسیار به بخارا آمد. «نرشخی: تاریخ بخارا، ص 102».
امیر اسماعیل در اواخر دوران امارت خویش، با هجوم دسته جمعی تعدادی از طوایف ترک مواجه شد که با عده‏ای بی شمار به نواحی شهرهای مسلمین روی آورده بودند. چنان که در اردوی آنها بیش از هفتصد بسته که متعلق به سرکردگان قوم بود وجود داشت. اسماعیل لشکری گران برای دفع آنان فرستاد و تعداد کثیری مطبوعه هم به لشکر او پیوستند و بدین گونه سپاه مسلمین بر ترکان شبیخون زده و تمامی آنها را تار و مار کرد. که در این بین عده بسیاری از ایشان کشته و تعداد زیاد هم به اسارت درآمدند، حدود رجب 291 ق / می 904 م، طبری III، 2249«.

ره هر حال در اواخر عمر، اسماعیل سامانی به قول مؤلف تاریخ بخارا، به حکم خلیفه «از عقبه حلوان و ولایت خراسان ]تا[ ماوراء النهر و ترکستان و سند و هند» را در ولایت خویش داشت. اما به بخارا علاقه خاصی می‏ورزید و از آن جا به «شهر ما» یادی می‏کرد که در توسعه و ترقی آن اهتمام بسیاری نیز به خرج داده بود. در آخر عمر هم که فردی رنجور شده بود، طبیبان بخارا تغییر آب و هوا را برایش لازم دیدند. از این رو از «جوی مولیان» که کوشک امیر در آن جا بود و آب و هوایی مرطوب داشت به قریه‏ای به نام زرسان، نزدیک بخارا منتقل شد و در آن جا مدتی به تفریح و شکار اشتغال داشت تا آن که در صفر 295 ق / نوامبر 907 م« درگذشت. پس از مرگ ویاو را »امیر ماضی« خواندند، چنان که اخلاف نیز بعدها او را پس از مرگ به القاب خاص می‏خواندند.


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 12 مهر 1385 [08:31 ]   12   آآوا رسا      جاری 
 چهارشنبه 12 مهر 1385 [08:29 ]   11   آآوا رسا      v  c  d  s 
 چهارشنبه 12 مهر 1385 [08:20 ]   10   آآوا رسا      v  c  d  s 
 چهارشنبه 12 مهر 1385 [08:18 ]   9   آآوا رسا      v  c  d  s 
 چهارشنبه 12 مهر 1385 [08:15 ]   8   آآوا رسا      v  c  d  s 
 چهارشنبه 12 مهر 1385 [08:04 ]   7   آآوا رسا      v  c  d  s 
 چهارشنبه 12 مهر 1385 [07:37 ]   6   آآوا رسا      v  c  d  s 
 چهارشنبه 12 مهر 1385 [07:30 ]   5   آآوا رسا      v  c  d  s 
 شنبه 08 مهر 1385 [09:30 ]   4   آآوا رسا      v  c  d  s 
 شنبه 08 مهر 1385 [09:27 ]   3   آآوا رسا      v  c  d  s 
 شنبه 08 مهر 1385 [09:26 ]   2   آآوا رسا      v  c  d  s 
 چهارشنبه 17 فروردین 1384 [07:47 ]   1   نغمه آذربویه      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..