تاریخچه ی:
اسماعیلیه پس از سقوط قلعه الموت تا کنون
V{maketoc}
!اسماعیلیه پس از سقوط قلعه الموت تا کنون
«655 ق / 1257 م»
با آن که بازماندگان این قوم پس از سقوط قلعه ((الموت)) در 655 ق / 1275 م، پسر کوچک رکن الدین را بعد از وی به امامت شناخته و در مدت بیست سال بعد هم، یک بار الموت را برای مدتی کوتاه به چنگ آوردند «674 ق / 1275 م» ولی با این وجود قدرت وحشت انگیز آنها با سقوط الموت خاتمه پیدا کرد. این تسخیر مجدد قلعه بنا بر روایات به دست پسر رکن الدین خورشاه انجام شد که وی را نو دولت خواندند - در نسب واقعی او با خورشاه تردید است. پسر دیگری به نام شمس الدین محمد را هم به رکن الدین خورشاه نسبت دادهاند که بر طبق روایات در ((تبریز)) و به سال 710 ق / 1310 م، درگذشت، گفته میشود که وی برای مدتی امام قوم بود، حتی برخی او را به اشتباه با شمس تبریزی محبوب و مرشد مولانا جلال الدین رومی، خلط کردهاند. مع هذا، پس از شمس الدین محمد، دو تن از اخلافش مدعی امامت قوم شدند، که اختلاف آنها، نزاریه ایران را به دو گروه جداگانه؛ مؤمن شاهی و قاسم شاهی تقسیم کرد. ظاهراً این شاخه نیز تکرار ماجرای وارد شدن نص دوم بر نص اول به وسیله شمس الدین محمود بود. به هر حال بعد از این تفرقه، تعداد امامان این قوم و ترتیب آنها در روایات ((اسماعیلیه)) به طوری متفاوت، و ظاهراً دستخوش تصرف و تحریف شد. به طوری که اکثر این امامان نیز به تدریج به ملک صوفیان درآمدند و رابطه پیروانشان با آنها، رابطه مرید و مرادی شد. ظاهراً گروه مؤمن شاهی که بعدها محمد شاهی نیز خوانده شدند در همان نواحی البرز باقی ماندند که اسماعیلیه بدخشان هم به آنها پیوستند. از طرفی گروه قاسم شاهی بیشتر در حوالی ((یزد))، کاشان، محلات، و خراسان باقی ماندند که شهر انجدان نزدیک محلات، دست کم از عهد تیمور پایگاه امام آنها بود. برخی از امامان این فرقه نیز در عهد ((صفویه)) با خاندان سلطنتی خویشاوندی پیدا کردند، اما همچنان به عنوان شیخ صوفی بودند که با پیروان خود رابطه داشتند. مع هذا عنوان میرزا در دنبال نام بعضی از آنها حاکی از انتسابشان به صوفیه به نظر میرسد. مقابر این ائمه در انجدان همچنان باقی است که لوح قبر آنها نیز به طرح تاریخ آنها کمک میکند. از اواخر عهد صفوی، مقّر امامان این قوم از انجدان به کهک کرمان منتقل شد - گاه شهر بابک و گاه گواشیر. از آخرین ائمه مستور این سلسله ابولحسن خان کهکی معروف به ابوالحسن شاه، در عهد کریمخان زند است که حکومت کرمان را داشت و از جانب پیروانش، آقا خان خطاب میشد. بعد از وی، پسرش، شاه خلیل الله مدتی در کهک و سپس در یزد اقامت کرد، اما در یک شورش محلی جان خود را از دست داد. در مقابل محمد حسن خان پسر او، مورد دلجویی فتحعلی شاه قرار گرفت. و دختر فتحعلی شاه به همراه لقب آقا خان و حکومت قم و محلت به او سپرده شد. محمد حسن خان، بعدها به حکومت کرمان رسید که چندی بعد از آن در 1252 ق / 1836 م، نیز معزول شد. در 1256 ق / 1840 م، او داعیه شورش یافت تا این که سرانجام به ((هند)) رفت از آن پس، ائمه قاسم شاهی از مستوری بیرون آمدند، و امام آنها تحت حمایت انگلیسیها در هند قرار گرفت.
!اسماعیلیه دوستدار فرهنگ و هنر
حکومت و تعالیم اسماعیلیه از آغاز تا امروز انشعابها و تحولهای قابل ملاحظهای پیدا کرده است. به طوری که بقایای آن قوم، امروز، در ایران، اقلیتی آرام، سر به راه و دوستدار فرهنگ و هنر هستند. در صورتی که در طی تاریخ گذشته، از آغاز دعوت، این قوم غالباً مایه وحشت یا نفرت مردم بودهاند. به علاوه انتساب قرمطیان به آنها نیز عامل عمده دیگری در افزونی شهرت آنها به الحاد شد. این امر که گه گاه ایشان را با زنادقه، خرمدینان، سرخ جامگان و پیروان مقنع همانند خواندهاند، تا حدی به دلیل توهم و مدت آنها با قرمطیان بوده است. در طول فعالیتهای این فرقه، بارها در رد اقوال آنها، کتابها تألیف شد که فضایح الباطنیه امام محمد غزّالی از مهمترین آنها به شمار میرفت. اکثریت مسلمانان، در تمام آن مدت و بعد از آن، فرقه اسماعیلیه را به الحاد و گرایشهای اباحی منسوب میکردند، به همین دلیل نام آنها، به علت شهرت یک دسته از این فرقه به عنوان حشانین، در اروپای عهد صلیبی و بعد از آن مرادف آدم کشی تلقی میشد.