انسان کامل یعنی انسان نمونه ، انسان اعلی یا انسان والا . انسان مانند بسیاری از چیزهای دیگر ،
کامل و غیرکامل د ارد و بلکه معیوب و سالم دارد و انسان سالم هم دو قسم است : انسان سالم کامل و انسان سالم غیر کامل .
شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام ، از آن نظر برای ما مسلمین واجب است که حکم مدل و الگو و حکم سرمشق را دارد ، یعنی اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم چون اسلام میخواهد انسان کامل بسازد و تحت تربیت و تعلیماسلامی به کمال انسانی خود برسیم ، باید بدانیم که انسان کامل چگونه است ، چهره انسان کامل چهره روحی و معنویاش را عرض میکنم چگونه چهرهای است ، سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمائی است و مشخصات انسان کامل چگونه مشخصاتی است ، تا بتوانیم خود و جامعه خود را آن گونه بسازیم . اگر ما " انسان کامل " اسلام را نشناسیم ، قطعا نمیتوانیم یک مسلمان تمام و یا کامل باشیم و به تعبیر دیگر، یک انسان ولو کامل نسبی از نظر اسلام باشیم.
راههای شناخت انسان کامل از نظر اسلام
شناخت انسان کامل از نظر اسلام دو راه دارد :
یک راه این است که ببینیم قرآن در درجه اول و سنت در درجه دوم انسان کامل را اگر چه در قرآن و سنت تعبیر " انسان کامل " نیست و تعبیر " مسلمان کامل " و " مؤمن کامل " است چگونه توصیف کردهاند ، ولی به هر حال معلوم استکه ( مسلمان کامل ) ، یعنی انسانی که در اسلام به کمال رسیده است ، و " مؤمن کامل " یعنی انسانی که در پرتو ایمان به کمال رسیده است . باید ببینیم قرآن یا سنت ، انسان کامل را با چه مشخصاتی بیان کردهاند و چه خطوطی برای سیمای انسان کامل کشیدهاند . از قضا در این زمینه ، چه درقرآن و چه در سنت بیانات زیادی آمده است .
راه دوم شناخت انسان کامل ، از راه بیانها نیست که ببینیم در قرآن و سنت چه آمده است ، بلکه از این راه است که افرادی عینی را بشناسیم که مطمئن هستیم آنها آنچنان که اسلام و قرآن میخواهد ، ساخته شدهاند و وجود عینی انسانهای کامل اسلامی هستند ، چون انسان کامل اسلامی فقط یک انسان ایدهآلی و خیالی و ذهنی نیست که هیچوقت در خارج وجود پیدا نکرده باشد ، انسان کامل ، هم در حد اعلا و هم در درجات پائینتر ، در خارج وجود پیدا کرده است .
خود پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نمونه انسان کامل اسلام است . علی علیهالسلام نمونه دیگری از انسان کامل اسلام است . شناخت علی ، شناخت انسان کامل اسلام است ، اما ( شناخت علی ) ، نه شناخت شناسنامهای علی . گاهی انسان ،
علی را شناسنامهای میشناسد ، نامش علی ، پسر ابوطالب ، ابوطالب پسر عبدالمطلب ، مادرش فاطمه دختر اسدبن عبدالعزی ، شوهر فاطمه ، پدر حسن و حسین ، در آن سال متولد شد ، فلان سال از دنیا رفت ، چنان جنگهائی کرد ،
اینها شناختهای شناسنامهای است ، یعنی اگر بخواهیم برای علی علیهالسلام یک شناسنامه صادر کنیم و به شناسنامه او آگاه باشیم ، شناسنامهاش اینهاست ، اما شناخت شناسنامهای علی ، شناخت علی نیست ، شناخت انسان کامل
نیست ، شناخت علی ، یعنی شناخت شخصیت علی نه شخص علی . در هر حدی که شخصیت جامع علی علیهالسلام را بشناسیم ، انسان کامل اسلام را شناختهایم و در هر حدی که انسان کامل را عملا نه اسما و لفظا امام و پیشوای خود قرار دهیم ، راه او را برویم ، تابع و پیرو او باشیم و کوشش کنیم که خود را بر طبق این نمونه بسازیم ،
در همان حد شیعه این انسان کامل هستیم ، چون " الشیعة من شایع علیا " ( متن لمعه ، کتاب الوقف . ) شهید اول در لمعه به مناسبتی این حرف را میگوید و دیگران هم این را گفتهاند : شیعه یعنی کسی که علی را مشایعت کند ، یعنی انسان با " لفظ " شیعه نمیشود ، با " حرف " شیعه نمیشود ، با " حب و علاقه فقط " شیعه نمیشود ، پس با چه چیز شیعه میشود ؟ با مشایعت ، مشایعت یعنی همراهی . وقتی کسی میرود ، شما پشت سر و همراه او میروید ، این را " مشایعت " میگویند ، شیعه علی یعنی مشایعت کننده عملی علی .
پس دو راه شناخت انسان کامل و همچنین فائده بحث از آن را دانستیم بنابراین ، مسئله انسان کامل یک بحث فلسفی و علمی محض نیست که فقط اثر علمی داشته باشد . اگر انسان کامل اسلام را از راه بیان قرآن و سنت و از راه شناخت پروردههای کامل قرآن نشناسیم ، نمیتوانیم راهی را که اسلام معین کرده ، برویم و یک مسلمان واقعی و درست باشیم و همچنین جامعه ما نمیتواند یک جامعه اسلامی باشد . پس ضرورت دارد انسان کامل و عالی و متعالی اسلام را بشناسیم .
" کمال " و " تمام "
اینجا یک سؤال مطرح است که اصلا معنی ( کامل ) چیست ؟
انسان کامل یعنی چه ؟
در زبان عربی دو کلمه نزدیک به یکدیگر نه عین یکدیگر داریم و ضد این دو کلمه یک کلمه است ، یعنی آن کلمه گاهی در ضد این به کار میرود وگاهی در ضد آن . در فارسی حتی خود آن دو کلمه را هم نداریم ، یعنی به جای آن دو کلمه ، فقط یک کلمه داریم ، آن دو کلمه عربی یکی ( کمال ) است ودیگری ( تمام ) . گاهی در عربی " کامل " گفته میشود و گاهی ( تام ) و در مقابل هر دو ( ناقص ) گفته میشود ، چنانکه در فارسی اینچنین میگوئیم : این کامل است و آن ناقص ، این تام است ، تمام است و آن دیگری ناقص .
در یک آیه از قرآن هر دو کلمه آمده است : " « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی »" (سوره مائده ، آیه . 3 ) امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم . نفرمود : اتممت علیکم دینکم " ، و همچنین نفرمود : ( اکملت لکم نعمتی ) ، میگویند اگر چنین گفته بود از نظر دستور زبان عربی درست نبود . حال فرق این دو کلمه چیست ؟
ما اگر فرق این دو را نگوئیم ، نمیتوانیم بحثمان را شروع کنیم ، یعنی شروع بحث ما ، از دانستن معنی این دو کلمه است .
" تمام " برای یک شیء در جائی گفته میشود که همه آنچه برای اصل وجود آن لازم است ، به وجود آمده باشد ، یعنی اگر بعضی از آن چیزها به وجود نیامده باشد ، این شیء در ماهیت خودش ناقص است ، به طوری که میتوان گفت که وجودش کسر برمیدارد نصفش موجود است ، ثلثش موجود است ، دو ثلثش موجود است ، و از این قبیل . مثلا ساختمان یک مسجد که براساس یک نقشه ساخته میشود احتیاج به یک تالار دارد ، تالار هم احتیاج به دیوار و سقف و درب و شیشه و ملزومات دیگر دارد . وقتی همه آن چیزهایی که این ساختمان احتیاج دارد که اگر آنها نباشد ، نمیتوان از ساختمان استفاده کرد فراهم شد ، میگویند : ساختمان تمام شد . برای نقطه مقابل این کلمه ، کلمه ناقص را بکار میبریم . اما کمال در جائی است که یک شیء بعد از آنکه " تمام " هست ، باز درجه بالاتری هم میتواند داشته باشد و از آن درجه بالاتر ، درجه بالاتر دیگری هم میتواند داشته باشد . اگر این کمال برای شیء نباشد باز خود شیء هست ، ولی با داشتن این کمال ، یک پله بالاتر رفته است .
کمال را در جهت عمودی بیان میکنند و تمام را در جهت افقی . وقتی شیء در جهت افقی به نهایت وحد آخر خود برسد ، میگویند تمام شد ، و زمانی که شیء در جهت عمودی بالا رود ، میگویند کمال یافت . اگر میگویند : " عقل فلان کس کامل شده است " یعنی قبلا هم عقل داشته ، اما عقلش یک درجه بالاتر آمده است ، " علم فلان کس کامل شده است " یعنی قبلا هم علم داشت و از آن استفاده میکرد ولی اکنون علمش یک درجه کمالی را پیموده است . پس یک انسان تمام داریم که در مقابل انسانی است که از نظر افقی ناتمام است ، یعنی اصلا نیمه انسان است ، کسر انسان است ، مثلا ثلث یا دو ثلث انسان است و به هر حال ، انسان تمام نیست ، و انسان دیگری هم داریم که انسان تمام هست ولی کنوزالحقایق ، متاوی ، باب دال انسان تمام ، میتواند کامل باشد ، کاملتر باشد و از آن هم کاملتر باشد ،تا به آن حد نهائی نهائی که انسانی از آن بالاتر وجود ندارد برسد که او را " انسان کامل کامل " که حد اعلای انسان است مینامیم .
تعبیر " انسان کامل "
تعبیر " انسان کامل " در ادبیات اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشتهاست . امروز در اروپا هم این تعبیر خیلی زیاد مطرح است ولی برای اولین بار در دنیای اسلام این تعبیر در مورد انسان به کار برده شده است . اولین کسی که در مورد انسان ، تعبیر " انسان کامل " را مطرح کرد ، عارف معروف ، محیالدین عربی اندلسی طائی است . محی الدین عربی پدر عرفان اسلامی است ، یعنی تمام عرفائی که شما از قرن هفتم به بعد در میان تمام ملل اسلامی سراغ دارید و از جمله عرفای ایرانی فارسی زبان ، از شاگردان مکتب محیالدین هستند . مولوی یکی از شاگردان مکتب محیالدین است . او با این همه عظمت ، در مقابل محیالدین از نظر عرفانی چیزی نیست .
محیالدین ، مردی عربی نژاد از اولاد حاتم طائی ، و اهل اندلس) بود . همه مسافرتهای او در کشورهای اسلامی بود و در شام از دنیا رفت . قبر محیالدین اندلسی شامی که به اعتبار مدفنش به او " شامی " میگویند در دمشق است . او شاگردی به نام صدرالدین قونوی دارد که بعد از محیالدین، بزرگترین عارف شمرده میشود. اینکه عرفان اسلامی به صورت علمی ، آنهم علم بسیار بسیار غامض درآمده است . محصول کار محیالدین و شروح صدرالدین قونوی است . صدرالدین قونوی که اهل قونیه در ترکیه است ، پسر زن محیالدین بود، یعنی محیالدین هم استادش بود و هم شوهر مادرش . مولوی معاصر صدرالدین قونوی است . صدرالدین در مسجدی امام جماعت بود و مولوی میرفت و به او اقتدا میکرد . افکار محیالدین بهوسیله صدرالدین قونوی به مولوی انتقال پیدا کرده است .
یکی از مسائلی که این مرد طرح کرد ، مسئله انسان کامل بود ، ولی البته او از دیدگاه عرفان آن را طرح کرده است ) . مخصوصا یکی از سؤالاتی که از محمود شبستری معروف ، صاحب منظومه بسیار بسیار عالی و نفیس ادبی و کمنظیر " گلشن راز " شده است در مورد انسان کامل است که او هم با دید عرفانی جواب داده است . پس اولین کسی که با لفظ " انسان کامل " این مسئله را طرح کرد و با دید خاص عرفانی ، این مطلب را بیان کرد ، اوست . دیگران هم انسان کامل را هر کسی از دید خود به شکلی بیان کردهاند . ما میخواهیم ببینیم که انسان کامل از دید قرآن چگونه انسانی است .
معیار انسانیت
تواناییهای گوناگون انسان
انسان ، طالب کمال مطلق
انسان کامل در مکتب محبت
انسان کامل درمکتب عشق
انسان کامل درمکتب عقل
انسان مقتدر یا انسان کامل
انسان و خیر اخلاقی
اوصاف علی نمونه انسان کامل
جامعه گرا یا عبادت گرا
سیر انسان کامل از نظر عرفا
ضعف و کمال انسان
لزوم هماهنگی در رشد ارزشها
درد انسان
کرامت انسانی