تاریخچه ی:
ارزش احترام به فرزندان فاطمه علیهاسلام
تفاوت با نگارش: 3
- | ((حضرت امام رضا علیه السلام|حضرت امام رضا ))از پدرانشان از ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمومنین علیه السلام)) روایت میکند که ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم )) فرمود: من چهار دسته را در روز ((مواقف قیامت|قیامت)) ((شفاعت)) میکنم: حترا کندگان به فرزندانم را؛ کسانی که احتیاجات فرزندان مرا برمیآورند؛ کسانی که در موارد اضطرار فرزندان من سعی و تلا میکنند؛ دوستدار فرزندان من به قلب و زبان. رسول خد ی لله لیه و له و سلم فرمود: هر کس به یکی از فرزندان من خدمتی کرد و او اجرش را نداد، من پاداش و اجر و را میدهم. |
+ | ((حضرت امام رضا علیه السلام|حضرت امام رضا)) از پدرانشان از ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمومنین علیه السلام)) روایت میکند که ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)) فرمود:« من چهار دسته را در روز ((مواقف قیامت|قیامت)) ((شفاعت)) میکنم: کای ک به فرزندانم احترام میگذارند؛ کسانی که احتیاجات فرزندان مرا برمیآورند؛ کسانی که در موارد اضطرار، به کمک فرزندانم میشتاند؛ و دوستداران فرزندانم به قلب و زبان.» و د ایی یگ فرمود:« هر کس به یکی از فرزندان من خدمتی کرد و او اجرش را نداد، من خود، پاداش و اجر را میدهم.» |
- | ابن جوزی در کتاب تذکره الخواص مینویسد: عبدالله بن مبارک یک سال در میان به ((اهمیت حج درفرهنگ دین|حج ))((بیت الله الحرام - کعبه، خانه خدا|خانه خدا ))میرفت و پنجاه سال بر این عمل مداومت کرد. یک سال که میخواست به حج برود، پانصد دینار برداشت و رفت به بازار شترفروشان در کوفه تا چند شتر برای حج - در بی راه- برد. م فت یک خنم ی (از و سول خدا). |
+ | عبدالله بن مبارک یک سال در میان به ((حج)) میرفت و پنجاه سال بر این عمل مداومت کرد. یک سال پانصد دینار برداشت و به بازار شترفروشان کوفه رفت تا چند شتر برای سفر حج بخرد. چشمش به زنی افتاد که در کنار زباله دانی رغابی مردهای را گرفته بو و پرهایش را میکند. عبدالله میوی:« من لو فتم و گفم چا یکار را میکنی. خودن گوشت مردار را است.» ز گت:« از چیی که به تو وط نیت، سئوال نکن.» حس کنجکاویام برانگیخته شد. لذا بیشتر اصرار کردم. |
- | دید این زن علویه در نار یک مزبله- آشغال ان- مرغابی مردهای را گرفته پرهایش را میکن؛ عبدالله میگوید من جلو رفتم و گفتم چرا اینکار را میکنی؟ خوردن گوشت مردار حرام است. آن خانم علویه گفت: ای عبدالله از چیزی که به تو مربوط نیست، سئوال نکن. از کلام او حس کنجکاوی من برانگیخته شد لذا اصرار کردم که داستان تو چیست؟! زن گفت مرا مجبور کردی که سرم را فاش کنم، من از اولاد ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|فاطمه علیهاسلام ))هستم و چهار دختر یتیم دارم و چندی است پدرشان فوت کرده و امروز روز چهارم است که ما گرسنهایم و هیچ چیزی نخوردهایم لذا مردار بر ما حلال است. (چون در حال اطرر مردار حلال میشود.) من این مرغابی مرده را برداشتهام تا برای دخترانم ببرم. |
+ | زن گفت:« را مبور کردی که رازم را فاش کنم. من از اولاد ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|فاطمه علیهاسلام)) هستم و چهار دختر یتیم دارم. چندی است پدرشان فوت کرده و امروز روز چهارم است که ما گرسنهایم و هیچ چیزی نخوردهایم. لذا مردار بر ما حلال است. (چون در حال ناچری خورن مردار حلال میشود.) من این مرغابی مرده را برداشتهام تا برای دخترانم ببرم.» من با خودم گفتم ای وای بر من! فورا تمام دینارهایم را به زن دادم و به خانه برگشتم. و چون شتری نداشتم، آن سال به حج نرفتم. |
- | بداه میگوی: م با ودم گفتم ای ی ب من ا ای قیه فرا ب خانم تم: من را بیر و مام دیناه را د دامن او ریخت و به خانه رگم، ن ا به حج نرم. |
+ | متی گذشت. کسانی که به حج رفته بودند، برگشتند. من برای دید آها میرفتم، ولی ه هر کس میگتم تقبل الله، ج شما قبول باشد، او هم در جواب میگفت حج شما م قول بشد. ما فلان ا شما را دیدی؛ یگری میگفت ا در فلان موقف حج با شا دیم. از سخنان مر تعجب کردم. شد و همین ور فکر میکردم. خوابم بر. در عالم رویا حضر رسول کرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که به من فرمود: «ای بدالله عجب نکن. تو به فریاد یکی ز فرزندان اندوهگین و نیازمند من رسیدی. من هم از خدای تعای خواستم فرشتهای را به شکل تو خلق کند و از جانب تو هر ال تا روز قیامت حج ن. لا دیگر هر چه می واه کن؛ میوای به حج بر می خواهی نرو.» |
- | مدتی گ، کسای که ب ج رفته ن، گشتند، ن بری دین آها میرم؛ ولی به ه کس یگفم قل الله ح ما بول باد، او جوا میگت: ج هم قول باد و عی ا هم مکر گ، ا ان جا ا شما ودی؛ یگی میگفت: در فلن مان ا شا ودیم از سخنان مردم تعجب کردم. |
+ | توضیح: وات استفاد میشود که یفه ممنه ن ت ک به فرندن اطم لیهسم (دا) احا بگذاند و آا ا صمی ل بداند، و ویفه د آنها هم ی ک چون اجداشان قوی اعت ورار ا پیش ود ازند. |
- | شب شد و همین طور فکر میکردم، خوابم برد، در عالم رویا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم. حضرت به من فرمود: «ای عبدالله تعجب نکن، تو به فریاد ستمدیده و اندوهگینی از فرزندان من رسیدی، من هم از خدای تعالی مسألت کردم که فرشتهای را به صورت و شکل تو خلق کند و از جانب تو هر ساله تا روز قیامت حج کند حالا دیگر میخواهی به حج برو و میخواهی نرو.»
توضیح: از جمع روایات استفاده میشود که وظیفه مسلمانها این است که به فرزندان فاطمه علیهاسلام کمال احترام را بگذارند و آنها را از صمیم دل دوست بدارند و وظیفه خود آنها هم این است که همچون اجدادشان طریق تقوی و اطاعت پروردگار را پیشه خود سازند.
منابع: بحار الانوار، ج 96، صفحات 220 و 225 و 234. |
+ | !منابع: *بحارالانوار، ج 96، صفحات 220 و 225 و 234. |