تاریخچه ی:
ادراک فضا از راه بینائی
تفاوت با نگارش: 7
| V{maketoc} | | V{maketoc} |
| + | @#15: |
| + | !مقدمه |
| + | اندازه و وضع و مسافت ظاهری اشیایی که تصویر آنها بر ((شبکیه چشم|شبکیه)) میافتد به کمک قرینههای مختلف سنجیده میشود که بعضی از آنها فیزیولوژیک است و بعضی روانی است. گاه مثلاً در شکل اول چهار چوبی که ملاک قضاوت ماست ما را فریب میدهد در این شکل بنظر میآید اطاق شکل طبیعی داشته باشد اما مرد و کودک اندازه طبیعی ندارند. اگر اطاق اندازه عادی داشته باشد این دو آدمی غیر طبیعی هستند و بالعکس. اما حقیقت این است که شکل اطاق طبیعی نیست و به این علت است که کودک خیلی بزرگتر از مرد بنظر می رسد در آنچه خواهد آمد بعضی عوامل موثر در ادراک فضا را مورد تحقیق قرار خواهیم داد. |
- | اندازه و وع مسافت اهری ایای که تصویر آنها بر ((شبکیه)) ی ا ه کمک قینه های ملف سجیه می شود که بعضی ز آها ((ییولوژیک ))است بعضی رانی .گاه ماً در کل ول چهر چی ک ملک قضا مات ا ا ریب می ه ر این کل بنظر می آد اا ک طبیی داته باشد مر کودک داز بیی نا. گر اطاق اندازه عای اشت باش ین د می غیر بیعی ند و بلس . ام حقیقت این ست که کل طا یی نی و ه ین ل ک کودک یی بگر از رد بظر می رسد در آه خواه مد بعضی عوامل مثر در ادراک ((ضا)) ا مود قیق قرار اهی دا. |
+ | !اندازه />ک ما رباره اناه چیزها بسته به بزرگی تصویر آنها بر شبکیه نها یهای دیگ لومات بلی ا اره هاست در و یی اا اری چیه ات بنظر میرسد ا ای د ک بگریم انداه با کوچک شدن صی بر بکی کوچک مید اا نبت چیی ا چیی یگر نیز مهم ات. ملا ار صویر لی را بینید مینید ب ات. یا کک مگ آنکه ر پهلوی چی یگی که انه ن ید نهد بن. از ایرو رینه خای عامل ممی در ضاو م داره دازه چیزات. |
- | !__اندازه__
حکم ما درباره اندازه چیزها بسته به بزرگی تصویر آنها بر شبکیه و نسبت آنها با چیز های دیگر و معلومات و قبلی ما درباره آنهاست در حدود معینی چنانکه سابقاًگفته شد.اندازه ظاهری چیزها ثابت بنظر می رسد از این حد که بگذریم اندازه با کوچک شدن تصویر بر شبکیه کوچک می شود اما نسبت چیزی با چیزهای دیگر نیز مهم است. مثلاً اگر تصویر قلابی را ببینید نمی دانید بزرگ است. یا کوچک مگر آنکه در پهلوی آن چیز دیگری که اندازه آن را بدانید نهاده باشند. از اینرو قرینه خارجی عامل مهمی در قضاوت ما درباره اندازه چیزهاست.
!__عمق و مسافت__
تصویری که بر شبکیه می افتد منحنی می شود زیرا شبکیه خود منحنی است. اما این انحنا شبیه به انحنای عکسی است. که آنرا خم کرده باشند یعنی عمق ندارد. پس اگر چیزهای مختلف که در مسافات مختلف از ((چشم)) قرار دارد تصویرشان بر شبکیه عمق ندارد و مسطح می افتد چگونه بعد سوم یعنی عمق را تشخیص می دهیم؟نکته ای که در آغاز باید متوجه آن بود این است که آدمی درونی در آن نیست که به تصویر شبکیه نگاه کند و از عمق نداشتن آن به این نتیجه برسد که جهان عمق ندارد.
دیگر اینکه تصویر شبکیه به صورت عکس به مغز منتقل نمی شود آنچه واقع می شود این است که الگوی نور در روی شبکیه ((جریانهای عصبی ))ایجاد می کند و این جریانها به قسمت بینائی ((کرتکس مغزی)) می رسند و در آنجا تعبیر می شوند دلیلی نداریم که فرض کنیم جریان عصبی به صورت منظمی با تصاویر شبکیه همبستگی دارد واکنش کرتکس مغزی نسبت این جریانهای عصبی است که ادراک ما را از جهان خارج موجب می شود و نه نسبت به تصویری که بر شبکیه افتاده است هر چند تصویری که بر شبکیه می افتد عمق ندارد با این حال نسبتی با جهان سه بعدی خارج دارد و در مقابل آن قرار دارد به همان ترتیب جریانی هم که در مغز صورت می گیرد نسبتی با تصویر شبکیه دارند و در مقابل آن قرار گرفته اند.
در شکل اول نقاش میدان دید یک ((چشم)) را رسم کرده است. این رسم بعد ندارد اما نزدیک شدن تدریجی خطهای افقی به یکدیگر کف اطاقی را می نمایاند که در مقابل بیننده کشیده شده است نقاش عکس چیز بخوصوصی را رسم نکرده است اما ترتیبی که در رسم خود مراعات کرده است قرینه یا نماینده زمینی است که در مقابل ما گسترده شده است عکس اول c نیز همین اصول را نشان می دهد اندازه ظاهری قطعات سنگ و کلوخ جزئیات آنها و سایه هایی که انداخته اند نماینده ((زمین)) سنگلاخی است که از آن عکس برداری شده است. شکل c اول نیز مسطح و بی بعد است اما اگر خوب به آن خیره شوید می بینید نماینده جسمی است که بعد دارد در این مورد رسام شکل را چنان کشیده است که جسمهای مختلف را نشان دهد. تصویر مبهم است و به این علت یک لحظه یک جسم و لحظه دیگر جسم دیگری را در آن می بینیم الگوی جریانات عصبی نیز نماینده تصاویر شبکیه و از آن راه نماینده جهان خارج هستند.
قرینه هائی که ((ادراک)) عمق و مسافت را در ما موجب می شوند مورد توجه خاص روانشناسان قرار گرفته اند ممکن است در خود تصویری که بر شبکیه می افتد چند قرینه موجود باشد بعضی از این قرینه ها خواه با یک چشم بنگریم و یا با دو چشم موجودند و بعضی وقتی به وجود می آیند که با دو چشم بنگریم .قرینه هایی که به خاصیت تصویر شبکیه مربوطند
قرینه هائی روانی و قرینه هایی که به ساختمان و حرکات چشم مربوطند قرینه هایی فیزیولوژیک خوانده می شود. مشکلی که در اینجا پیش می آید این است که آیا تعبیر قرینه ها و معنی کردن آنها به یادگیری مربوط است یا فطریست این مسئله بدرستی حل نشده است و در این خصوص نظریه های مختلف و متضاد هست. مشکلی که در اینجا پیش می آید این است که آیا تعبیر قرینه ها و معنی کردن آنها به یادگیری مربوط است یا فطریست این مسئله بدرستی حل نشده است و در این خصوص نظریه های مختلف و متضاد هست.
همچنین ببینید:
*((قرینه های روانی از راه بینائی)) *((قرینه های فیزیولوژیک از راه بینائی)) |
+ | !عمق و مسافت تصویری که بر شبکیه میافتد منحنی میشود زیرا شبکیه خود منحنی است. اما این انحنا شبیه به انحنای عکسی است. که آنرا خم کرده باشند یعنی عمق ندارد. پس اگر چیزهای مختلف که در مسافات مختلف از ((چشم)) قرار دارد تصویرشان بر شبکیه عمق ندارد و مسطح میافتد چگونه بعد سوم یعنی عمق را تشخیص میهیم؟ نکتهای که در آغاز باید متوجه آن بود این است که آدمی درونی در آن نیست که به تصویر شبکیه نگاه کند و از عمق نداشتن آن به این نتیجه برسد که جهان عمق ندارد. |
| + | دیگر اینکه تصویر شبکیه به صورت عکس به مغز منتقل نمیشود آنچه واقع میشود این است که الگوی نور در روی شبکیه ((رشته اعصاب بینایی|جریانهای عصبی)) ایجاد میکند و این جریانها به قسمت بینایی ((کرتکس مغزی)) میرسند و در آنجا تعبیر میشوند دلیلی نداریم که فرض کنیم جریان عصبی به صورت منظمی با تصاویر شبکیه همبستگی دارد واکنش کرتکس مغزی نسبت این جریانهای عصبی است که ادراک ما را از جهان خارج موجب میشود و نه نسبت به تصویری که بر شبکیه افتاده است هر چند تصویری که بر شبکیه میافتد عمق ندارد با این حال نسبتی با جهان سه بعدی خارج دارد و در مقابل آن قرار دارد به همان ترتیب جریانی هم که در مغز صورت میگیرد نسبتی با تصویر شبکیه دارند و در مقابل آن قرار گرفتهاند. |
| + | در شکل اول نقاش ((میدان دید)) یک چشم را رسم کرده است. این رسم بعد ندارد اما نزدیک شدن تدریجی خطهای افقی به یکدیگر کف اطاقی را مینمایاند که در مقابل بیننده کشیده شده است نقاش عکس چیز بخوصوصی را رسم نکرده است اما ترتیبی که در رسم خود مراعات کرده است قرینه یا نماینده زمینی است که در مقابل ما گسترده شده است عکس اول c نیز همین اصول را نشان میدهد اندازه ظاهری قطعات سنگ و کلوخ جزئیات آنها و سایههایی که انداختهاند نماینده زمین سنگلاخی است که از آن عکسبرداری شده است. شکل c اول نیز مسطح و بی بعد است اما اگر خوب به آن خیره شوید میبینید نماینده جسمی است که بعد دارد در این مورد رسام شکل را چنان کشیده است که جسمهای مختلف را نشان دهد. تصویر مبهم است و به این علت یک لحظه یک جسم و لحظه دیگر جسم دیگری را در آن میبینیم الگوی جریانات عصبی نیز نماینده تصاویر شبکیه و از آن راه نماینده جهان خارج هستند. |
| + | !قرینههای روانی و فیزیولوژیک |
| + | قرینههایی که ادراک عمق و مسافت را در ما موجب میشوند مورد توجه خاص روانشناسان قرار گرفتهاند ممکن است در خود تصویری که بر شبکیه میافتد چند قرینه موجود باشد بعضی از این قرینهها خواه با یک چشم بنگریم و یا با دو چشم موجودند و بعضی وقتی به وجود میآیند که با دو چشم بنگریم. قرینههایی که به خاصیت تصویر شبکیه مربوطند. قرینههایی روانی و قرینههایی که به ساختمان و حرکات چشم مربوطند قرینههایی فیزیولوژیک خوانده میشود. مشکلی که در اینجا پیش میآید این است که آیا تعبیر قرینهها و معنی کردن آنها به ((یادگیری)) مربوط است یا فطریست این مسئله بدرستی حل نشده است و در این خصوص نظریههای مختلف و متضاد هست. |
| + | !مباحث مرتبط با عنوان |
| + | *((ساختمان چشم|آناتومی چشم)) |
| + | *((ادراک فضائی شنوائی)) |
| + | *((رشته اعصاب بینایی)) |
| + | *((شبکیه چشم)) |
| + | *((عوامل موثر در ادراک)) |
| + | *((قرینههای روانی و فیزیولوژیک از راه بینایی))#@ |