ابو صالح منصور بن نوح
(امیر سدید)
«365 -350 ق / 976 - 961 م»
بعد از وفات عبدالملک بن نوح، بلعمی وزیر به اشارت البتکین حاکم
هرات، پسرش نصر بن عبدالملک را به امارت گذاشت. اما این انتخاب با تأیید و قبول بزرگان مواجه نشد. منازعات و اختلافات تجدید و حتی سرای امارت هم عرضه
غارت و طعمه حریق شد. نصر بن عبدالملک برکنار شد و به الزام ابوالحسن فایق - یکی دیگر از سرکردگان غلامان خاصه - ابو صالح
منصور بن نوح برادر عبدالملک به امارت انتخاب شد. البتکین که دربار و سپاه
بخارا را بر ضد خود دید، از صحنه رقابت با امراء کنار کشیده، از خراسان خارج و از اه طخارستان به غزنه رفت، جایی که بعدها اخلاف او امارت
غزنویان را در آن جا بنیاد نهادند. در بخارا قدرت به دست فایق خاصه که از کودکی مصاحب و مربی ابو صالح منصور بود و در او نفوذی تمام داشت افتاد. بلعمی نیز چون با غایق کنار آمد «363 ق / 973 م» وزارت خود را تا پایان عمر حفظ کرد که در عین حال سابقه این اتحاد با البتکین مانع از ادامه وزارتش نشد. حکومت خراسان بار دیگر به
ابو منصور محمد بن عبدالرزاق داده شد. عبدالرزاق که
شاهنامه منثور به امر او در خراسان تدوین شد، به دلیل احساسات ملی و یأس و ناخرسندی از حکومت
ساسانیان که به دست غلامان ترک افتاده بود، به دیالمه پیوست و با
وشمگیر زیاری که در آن ایام با
سامانیان متحد شده بود، درافتاد. وشمگیر زیاری که در حدود جرجان صاحب داعیه بود، نفوذ
آل بویه را در آن نواحی تهدیدی برای قدرت خویش مییافت، به همین دلیل برای دفع منصور به حیلهای متوسل شد که در عین اظهار دوستی با وی، با مخالفانش پنهانی همداستان شد. دربار بخارا نیز با عزل عبدالرزاق، امارت خراسان را با عنوان سپهسالاری به ابوالحسن سیمجور داد «ذی الحجه 350 ق / ژانویه 962 م».
کشته شدن ابومنصور توسط زهر
سیمجور نیز این بار، بر خلاف گذشته به استمالت قلوب اهل
خراسان کوشید. با رعایا به عدل رفتار کرد و با اهل علم معاشرتی نیکو پیش گرفت و کوشید تا از آن چه در زمان گذشته موجب رنجش خلق ولایت از او شده بود، خود داری کند. در هر حال جنگ با ابو منصور برایش اجتناب ناپذیر شد و در نبردی که بین دو
سپهسالار درگرفت، ابو منصور عبدالرزاق به سبب زهری که طبیب ترسای او - یوحنا - به تحریک وشمگیر به وی داده بود، از جنگ باز ماند و در بیابان به دست غلامی از اهل اسلاو کشته شد «351 ق / 962 م». به این ترتیب با مرگ او دولت سامانیان از یک رقیب خطرناک رهایی یافت و خراسان نیز برای ابوالحسن سیمجور باقی ماند و ابو الحسن تا پایان عهد منصور همچنان امیر خراسان باقی ماند. با از میان رفتن عبدالرزاق، ادامه فرمانروایی منصور در آرامشی نسبی گذشت که تنها با خلف بن احمد حاکم سیستان که با او از در دشمنی درآمده بود، درگیری پیدا کرد که عاقبت آن نیز به نوعی آشتی انجامید. وی غزنه را که پس از وفات البتکین «352 ق / 963 م» عرصه تنازع مدعیان بود، تحت نظارت درآورد. فرمانروایی ابو صالح منصور حدود شانزده سال به طول انجامید تا این که در اثر یک بیماری در شوال 365 ق / ژوئن 976 م درگذشت. پس از مرگ او را امیر سدید خواندند.