تاریخچه ی:
ابوطالب پیامبر را فرزند خود می دانست
((ابوطالب|ابوطالب)) همواره از ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) حمایت می کرد و هرگز حاضر نمی شد دست از حمایت پیامبر بردارد. مردان قبیله ((قریش)) که پافشاری ابوطالب را مشاهده کردند، نقشه ای کشیدند که ابوطالب را نسبت به رسول خدا بی اعتنا سازند و نظرش را متوجه کس دیگری کنند. این بود که به ابوطالب گفتند:« ما ((عماره بن ولید)) را که جوانی زیبا و سخاوتمند و با شهامت است، به تو تحویل می دهیم تا از او مراقبت کنی و از او ارث ببری؛ و در عوض برادر زادهات، محمد، را که جامعهی ما را به تفرقه گرفتار ساخته و افکار و عقاید ما را تخطئه کرده است، به ما تحویل بدهی تا او را بکشیم.»
ابوطالب چنین پاسخ داد:« به خدا سوگند، در این معامله از در انصاف با من وارد نشدید. آیا این منصفانه است که شما پسرتان را به من تحویل دهید تا از او نگهداری کنم ولی من پسرم را به شما تحویل بدهم تا او را بکشید؟! به خدا سوگند، این پیشنهاد هیچگاه شدنی نیست. آیا نمیدانید که ((شتر)) ماده هر گاه بچهاش را گم کند، تنها برای او ناله می کند و به غیر او توجهی ندارد؟»
سپس با عصبانیت، آنها را از خود راند.
!مراجعه شود به:
*((ستایش رسول خدا از ابوطالب))
*((حمایت ابوطالب از پیامبر اکرم))
*((مقام ابوطالب از دیدگاه امام صادق علیه السلام))
*((مقام ابوطالب در قیامت))
*((ویژگی های دوران نوجوانی از زبان ابوطالب))
!منابع:
*بحارالانوار، ج 35، ص 89 ------ مناقب