تاریخچه ی:
ابوسفیان
تفاوت با نگارش: 2
- | ابوسفیان، صخر بن حرب بن امیّه، از رؤسای ((قریش)) در دوران جاهلیت و پدر ((معاویه|معاویه)) بنیانگذار خلافت اموی بود، او پیش از اسلام یشیه ازرگانی داته است و پس از ظهر اسا در مره مالفان رس اام ل اله یه و ه سلم در مد. |
+ | ابوسفیان صخر بن حرب بن امیّه از رؤسای ((قریش)) در دوران جاهلیت و پدر ((معاویه|معاویه)) بنیانگذار خلافت اموی بود.(1) === او پیش از اسلام بازرگای میکرد پس از ظهور سلام در زمره مخالفان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آمد.=== در سال وم هجرت، کاروان تجاری قریش به ریاست ابوسفیان، تحت تعقیب سپاه اسلام قرار گرفت. ابوسفیان از خطر گریخت ولی بعد از آن ((جنگ بدر|نبرد بدر)) در گرفت. ''===در این جنگ قریشیان شکست خوردند، حنظله، سر ابوسیا، کشته شد و پسر یگرش، عمرو، نیز اسیر سپاه ملمین شد. ==='' در سال سوم هجری، ابوسفیان در رأس سای بزرگ، به قصد انام ز مسلمانان ((جنگ احد)) را ب راه داخت. او پس از آن با یاری یهودیان میه، ((جگ خندق )) را بر ضد پیامبر اسلام ترتیب داد؛ امّا با تدبیر پیمبر سپاه ابوسفیان و متحدان او ناکام ماندند. |
- | ر سال د ه، کاران ای ریش ه یس وسیان، عیب ساه اسام را رفت ابوسفیان از ر گریخت ولی د از ن ((گ در|نر ر)) در گ: در ین جنگ ریشیان شکست خورد له سر بوسیا نیز که شد و پس دیگر مرو سیر د. />ر ل سم ری، ابیان در ای بر، د اا ا لماا ((جنگ د)) ر را ن. و پس از ن با ای یودیان ینه، پیکا (( خد|ند ))ا ب د اسلا لی ا یه و وس رتی داد اا با در یامبر ی اله ی و آه و لم پاه ابیان متدان او، نکا مادند. |
+ | و پس از ((صلح حدیبی|صح ییه))، مناقانه تکاپوی شتی با یامبر صلی لله لیه و له وسلم ر م و رهسار مدینه شد ول ی عتایی رسل خدا مواجه گشت. او سراجام ب هنگام ((فح مه|فتح که )) با وساطت ((عباس بن عبدالمطلب))، نزد پیمر رفت و اسلام ود. پیامبر نیز انه ا در مکه پنهاه لام فرمود. در هم ال در ((زوه حنین|جنگ حین)) شرکت کرد پیمبر صی له لیه له و س نیز نیمی به او بخشید. />پس ز رلت پیمبر، و نست سعی کرد که ود را ه حضرت لی لیه السام دیک کند و برای سدن به خلافت، ب ام پیشنهاد کمک داد ولی چون در نیه فه اگیزی بود، ام ینهاد ا ا رد کرد ا را رد مد. ا در ((جنگ یموک|نرد یرموک )) شرک اشت در ای ن چم سیب دید. پس از سیدن ((عثمان بن عفان|عثمان)) به خلافت اوسفیان نزد وی رت و در جمع امویان گ: اینک که پس ا ((ببر)) و ((عمر))، خافت به دست ش افتاده است، مانند تپ ا آن بزی کنی و نگذارید از دستتا یرون اتد. سگند رد بهشت و زخی جود ندارد. ::__ابوسیا ر روزگار خلافت عثمان، چنین عا میکرد:__::__::^خدایا دوان جایت را باگردن حکومت را حکمتی غاصبانه ساز و ارکان زمین را برای ی ایه قار د!^::__او در آخری روزهای عمرش کنار آراگاه حضرت ((مزه)) تافت، پا بر قبر حمزه کوفت و گفت: ===برای چیزی با جگیدی که سرانجام ب دست ما افتد.سرانجام ابوفان ر سا 30 یا 33 مری دذشت. === |
- | و پ ز ((ل دییه|ص دیبیه))، منفقاه در کپوی شتی با پیا ص اله له و آله سلم ب آ و رهسپار مینه د، وی با بی اعتنایی رسل خدا صی الله علیه و آله ولم مواجه گشت. ا سرانام به هنام (( مکه|ف که )) با وسات ((عبا ن عبدالملب))، نزد پیمر ی اله علیه و له و لم آمد و اسلا آورد! و ضرت خانه ر که پنگا اعلام فمود. |
+ | وی (1): وود ینکه ((ویه)) ا در وفیان دااد، ولی سبسان موی ماند اصعی و کلی گفتاند میه باید یکی ا این چهر ن باند: />((مر لی)) ((مسار ن رو)) یا و عبا. |
- | ر هما سل ا ((ه حنین|گ ین ))کت کر ک پیامبر لی الله ی و نی امی ه او بشید. پس از ر یاب ( )، وی نخست سعی ک که را ب ضرت عی یه السا نیک کند و برای رسید به اف، ه ضر ینهد کمک یاری دا و مااً ر یه فنه انگیی و؛ وی رت پیها او ا به شدت ر کده و و ا طرد . |
+ | __((ضرت اما حسن متبی علیه الم|م حسن )) نی ب مایه فرمود:__ من ن تو ر شناسم. و به طور لویحی اشاره فد ابویا در مای نیت. />((ار)) مافر و عبس از یار زم ابسفیا بون و ((هند دختر عه هر ابی|هند)) در مجالس آا کت می کرد. بیشتر مرد مکه «ساف» ا پر ماویه انتند. زمانی که ند باردا مسار از رس سیی ه ((یره)) گی و نگامی که ر زدا ابوفیان و هند ر نید ر ت. |
- | می گویند او در ((جنگ یرموک|نبرد یرموک ))شرکت داشت و از ناحیه چشم نیز آسیب دید. پس از رسیدن ((عثمان بن عفان|عثمان)) به خلافت، ابوسفیان نزد وی و در جمع امویان گفت: اکنون خلافت به دست شما افتاده، آن را میان خود بگردانید و نگذارید از دستتان بیرون افتد. | |
- | از آ پس ابوسفیان خود را به اندان ایه و ثمان نزدیک کر تا انکه سرانجام ر ل 30 یا 33 مری درگذشت.
منابع: الطبقات الکبری، الاستیعاب، اسد الغابه، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی |
+ | ناب: />ادیر، ج 10 207 208. الطبقات الکبری />الاستیعاب اسد الغابه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی |