منو
 صفحه های تصادفی
اصلاح خاکهای شور و قلیا
ماموگرافی
علت بوجود آمدن باد چیست؟
فرهنگسرای هنر
شیمی دارویی
معلق کردن توپ در هوا
پنومونی ویروسی
شیوه 4-2-4
سیاه توسه
تاریخچه ورزش
 کاربر Online
315 کاربر online
تاریخچه ی: آنتوان چخوف

تفاوت با نگارش: 7

Lines: 1-65Lines: 1-63
- V{maketoc}

+V{maketoc}
 !زندگینامه !زندگینامه
- آنتوان چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمد. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" و بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل پرداخت. + آنتوان چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمد. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" و بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل پرداخت.








{img src=img/daneshnameh_up/f/f3/antowan.jpg}

چخوف تحصیلات پزشکى خود را در سال 1879در دانشکده پزشکى دانشگاه مسکو آغازکرد. در زمان دانشجویى، براى گذران زندگى خود و خانواده اش ، صدها ((داستان کوتاه ))نوشت
.
-چخوف حصیلا پزشکى خود را در سال 1879ر انک پشک اگاه مسک غاکر. در ان انوی، برا گرا زگى د خان ا ، دا ((اان وا ))نش . هنگام ا تصی در سال 1884، نویه اى شته د و به ر من ا زنامه "وو ومیا"درس پیترزبورگ همکارى میرد. ا در سال 1890، اس از مرگ بردر یار ا کو ودش تیم رت راه یب ب سر 8000کیلومرى و بیا شور پمت ساالین برود، بیدگاه یخ ده و درست که10000 رم و دان یاس د ن نگ یکردند. ا دد فا ای ناگوار زدانیان یا ا ود. />چخوف ری یک برر مارگونه پزشکی و مری انا ادایط گ ها ر د رس را دا، مار رگ ویر ایان را تی کرد و ر مف "نهایت د د ر" نو . کاب ا، یره سااین ا آاز به کر یک یق رسم د ما به نوان پیا نام دکرا مور یرش ریس دانکد ک مسکو رار نگفت ، یرابی حد اعه نسانه تقى د. +چخوف یپلم دانکده پزشکی را در سال 1884 رفت .اتا ا رای استراحت ب «اکیو» رف و در جا ا «روی» مر روزناه مرف پترزبگ شا شد.
امه های چخوف به ساورین ف ات و ن مد اشر ال ثار بعدی خوف می اشد. در سا 1886 اولین مایشنمه اش را به نام~~green: «آا قو» ~~ر یک پد تنی کرد در سال 1877 مافرت به جنو ریه داشت ک ثیرات ص آ ر در اثر معروفش به ن ~~green:«استپ»~~ آشکار است.
آثا
ر معرف ف ر این ا عبارتست از ~~green:«هنگام سحر»~~ که جموعه داستان است و ~~green:«ایونف» ~~یک نمایش چهار پرده ای که هم در مسک و هم در پترزبورگ به نمایش ذارده د است.
در سال 1888 ا جمع از دس و از آن جمله «ساروین» به کریمه فت و در آجا استانهای مروف ~~green:«استپ، روشنایی ها جش ولد، زگها»~~ ا نوشت و لیه ای به نام ~~green:«خرس» ~~ر یک رده تنظیم ک.
در سال 1888 جایزه پوکین (به مغ 500 روبل» ه وسی آکادمی علوم مپراطوری به و اا شد و ر سا عضو جمعیت ستداان (ادبیات روسی) شد و ر همن ال بو که نمایش ~~green:«دیو جنگل»~~ را در چهار پرده تنظیم کرد. لطیفه ~~green:«خواستگاری»~~ ا در یک پرده و داستا معروف~~green: «فسانه خست کننده، از در یادداشت یک پی رد»~~ را نشت. />ر 1891 ~~green:«فراریان ساخاین»، «دول» و «نان»~~ ا نوت سری به اروپا غربی کرد. در سا 1892 ه یل نوورود ف تا ب قی دگان آن ناحیه مک کن و سازانی برای امداد به آنها یجا کرد وش هم ا مکو به ده «میلخوف» نقل مکن کر و کد مبور هم به مبارزه بر یه یماری وبا که تازه شایع ده بود رداخت.
آثار
مرش در این ا بارتست از دانهای: ~~green:اطاق ر 6- مل- زجه- در بعید- یان. ~~
ر ال 1893، ~~green:«داستا رد ناناس»~~ و یادداها مروف مسافرت ب سیبری را تحت عنوا ~~green:«جزیره ساالین»~~ منتشر کرد.
دکتره
ا تی کردند که به کریمه و ی جنوب فرنسه مسافت کد این سالها و سالهای د ود ک ار زیر از زیر قلم استادانه چخوف ه ر آمد: ~~green:«انه با مزاین»~~ نمشنامه ~~green:«هین دریا» ~~داستان بلند ~~green:«سه سال»~~ و استاهای کوه ~~green:«جنای»~~ ~~green:آیادانا~~ و ~~green:«زن». ~~و در سال 1897 به رج خود د های روسیه از جمه همن دهکده ملیوف مدرسه بنا کرد. برای راحتی دهقانان ن نواحی رنج سیار برد داستان های معرف~~green: «زندگی من»، موژیکه»، «درگاری» و «دریک نقه لی»~~ را به رشته تحری در آورد.
در ا
ین سال داستانهی «~~green:آد تی ل»، «ینچ»، «مستأجر»، «شور»، «خانم مامانی»~~ را نگشت و ر سال بد (ل 1899) دستاهای ~~green:«انم و گ ملوسش» و «درراوین»~~ را به رشت حریر درآورد.
- سال 1891، چخوف کار خود را به عنوان پزشک عمومى در دهکده ملیخووا ، در فاصله 80کیلومترى جنوب مسکو، آغازکرد. بیماران از 50کیلومترى آنجا، پیاده یا با گارى می‌آمدند تا پزشک جدید را ببینند. آنها سحرگاه در مقابل مطب به صف می‌ایستادند و در برابر دریافت مراقبت هاى پزشکى معامله پایاپاى می‌کردند. چخوف جزئیات را ثبت می‌کرد، به رایگان دارو می‌داد و ظرف کمتر از 6 ماه ، 576ویزیت خانگى انجام داد. در ماه ژوئیه ، براىکمک به تحت کنترل درآوردن همه گیرى ویرانگر وبا به سمت مأمور سلامت عمومى ناحیه گماشته شد. درکمتر از 2 ماه ، تقریبا 1000 بیمار را ویزیت کرد. با شروع زمستان، همه گیرى وبا پایان یافت اما چخوف کاملا از پاىدرآمده بود. +همچنین سال 1891، چخوف کار خود را به عنوان پزشک عمومى در دهکده ملیخووا ، در فاصله 80کیلومترى جنوب مسکو، آغازکرد. بیماران از 50کیلومترى آنجا، پیاده یا با گارى می‌آمدند تا پزشک جدید را ببینند. آنها سحرگاه در مقابل مطب به صف می‌ایستادند و در برابر دریافت مراقبت هاى پزشکى معامله پایاپاى می‌کردند. چخوف جزئیات را ثبت می‌کرد، به رایگان دارو می‌داد و ظرف کمتر از 6 ماه ، 576ویزیت خانگى انجام داد. در ماه ژوئیه ، براىکمک به تحت کنترل درآوردن همه گیرى ویرانگر وبا به سمت مأمور سلامت عمومى ناحیه گماشته شد. درکمتر از 2 ماه ، تقریبا 1000 بیمار را ویزیت کرد. با شروع زمستان، همه گیرى وبا پایان یافت اما چخوف کاملا از پاىدرآمده بود.
-در سال 1884که چخوف درجه پزشکى خود را دریافت کرد، براى اولین بار دچار هموپتزى شد و این خلط هاى خونى 3-2بار در سال تکرار می‌شد. روشن نیست که چرا با وجود مرگ برادرش نیکلاس در اثر سل ، او امیت ی حملات ا اکار می‌کد. بیمار ی ،به گفته ودش ،آفلوازا، درساخالین بدتر شد اما در بازگشت به مسکو، تا سال 1897از دریافت مراقبت پزشکى امتناع کرد که ر این هنگم پس از یک حمله نامطبوع هموپتزى هنگام صرف غذا در یک ستوران آنچه براى دیگران آشکار بود براى خودش نیز مشهو گشت . در هنگام ق او یش ز 180سانی‌متر و وزنش تنها 62 کیلورم بود. بنا بر توصیه دکتر آلکسى اوسترومف ، یکى از اساتید او در دانشکده پزشکى، چخوف براى علاج کامل ، به یالتا و سپس به یک مرکز نگهدارى بیماران مبتلا به سل در دریاى سیاه عزیمت کرد. البته ، او به جاى استراحت ،شدیدا مشغول برنامه اى براى دریافت اعانه جهت احداث آسایشگاه مسلولین د. او همچنین درهمین مدت 3 شاهکار خود را نوشت : "~~green:بانوى صاحب سگ(1899)، سه خواهر ( 1900)، و باغ آلبالو (1903).~~ +روشن نیست که چرا با وجود مرگ برادرش نیکلاس در اثر سل ، او سبت حملات یاری ل بی ایت ود. ار او درساخالین بدتر شد اما در بازگشت به مسکو، تا سال 1897از دریافت مراقبت پزشکى امتناع کرد ا مانیکه بیماری ورا ه شد مود له قا اد . بنا بر توصیه دکتر آلکسى اوسترومف ، -یکى از اساتید او در دانشکده پزشکى- چخوف براى علاج کامل ، به یالتا و سپس به یک مرکز نگهدارى بیماران مبتلا به سل در دریاى سیاه عزیمت کرد. البته ، او به جاى استراحت ،مشغول برنامه اى براى دریافت اعانه جهت احداث آسایش مسلولین شد.
در سال 1900 به عضویت «آ
امی علوم» درپترزبورگ انتخاب شد و نمایشنامه ~~green:سه خواهر~~ را هم در آن سال تنظیم کرد.
در این سال
وضع جسمیش روز به روز بدتر می شد در سال 1901 با «اولگاکنیپر» ستاره «تاترهنری» مکو ازدواج کرد . />او همچنین درهمین مدت 3 شاهکار خود را نوشت : "~~green:بانوى صاحب سگ(1899)، سه خواهر ( 1900)، و باغ آلبالو (1903).~~.
در ماه مه سال 1904 دیگر قادر نبود که از تخت به زیر آید و به اتفاق زنش به یک آسایشگاه آلمانی در «بادن وایلر» رفت و در همان آسایشگاه در سن چهل و چهار سالگی در ماه ژوئن سال 1904 بدرود زندگی گفت و جسدش را به مسکو حمل کردند و آنجا در گورستان کلیسای «نودویشی» دفن کردند.
-در دسامبر سال 1903، چخوف از یالتا گریخت و برخلاف توصیه پزشکش،به مسکو سفرکرد. کنستانتین استانیسلاوسکى، رئیس سالن ((تئاتر ))معروف هنر مسکو،تصمیم گرفت تا نخستین نمایش با آلبالو را در 17ژانویه سال 1907درگرامیداشت 44سالگى چخوف و 25ساله شدن عمر نویسندگى وى به نمایش درآورد. عصر آن روز، یک جشن پیروزی بود.
چخوف و همسرش الگا ،ستاره سابق تئاتر هنر مسکو در اواسط فوریه به یالتا بازگشتند. بعد از 6 ماه آنها به یک چشمه آب معدنى در بادن وایلر آلمان عزیمت کردند. او در ساعت 3صبح 15ژوئیه سال 1903دیده از جهان فرو بست
.
+کنستانتین استانیسلاوسکى، رئیس سالن ((تئاتر ))معروف هنر مسکو،تصمیم گرفت تا نخستین نمایش با آلبالو را در 17ژانویه سال 1907درگرامیداشت 44سالگى چخوف و 25ساله شدن عمر نویسندگى وى به نمایش درآورد.
-!سبک آثار چخوف
او حدود400داستان کوتاه و 6 ((نمایشنامه)) بلند نوشت . شهرت او به عنوان نمایشنامه‌نویس به خاطر نمایشنامه هاى ~~green:مرغ دریایی، عمو وانیا، سه خواهر و باع آلبالو~~ست . یش از 70((فیلم)) براساس نمایشنامه ها و داستانهاى وى ساخته شده‌اند. قهرمانان اصلى نمایشنامه هاى او را بورژواهاى معمولى، ملاکان کوته فکر و آرسیتوکرات هاىکوچک تشکیل می‌دهند. آنها با واژگانى معمولى رنج هاى زندگى عادى را بیان میکنند. مطلب قابل توجه این نمایشنامه ها، نه حرکات نمایشی بلکه روانشناسی(امیدهاى بربادرفته ، فرصت هاى ازدست رفته ، دلدارى و پذیرش قضا و قدر) است . داستانهای کوتاه او قسمت هایى غیرقابل قضاوت ، بدون پایان ، فراموش نشدنى و در برخى موارد تکان دهنده از زندگى را یاد می‌کنند. این داستانها، امروزه هما‌‌ن‌قدر جدید و مبتکرانه هستند که یک قرن پیش بوده‌اند.
+ررسی آثار چخوف
اولین اثر چخوف در روزنامه فکاهی «استروکوزا» انتشار یافت و در عرض هفت سالی که در دانشکده طب به تحصیل اشتغال داشت چهارصد اثر مختلف از داستان، ((رمان ))و یادداشت و ((مقاله ))و غیره انتشار داد که معروفترین آنها: «دکتر بی مریض»، «مرد زود رنج» و «برادرم» بود.
چخوف
حدود400داستان کوتاه و 6 ((نمایشنامه)) بلند نوشت . شهرت او به عنوان نمایشنامه‌نویس به خاطر نمایشنامه هاى ~~green:مرغ دریایی، عمو وانیا، سه خواهر و باع آلبالو~~ست . یش از 70((فیلم)) براساس نمایشنامه ها و داستانهاى وى ساخته شده‌اند. قهرمانان اصلى نمایشنامه هاى او را بورژواهاى معمولى، ملاکان کوته فکر و آرسیتوکرات هاىکوچک تشکیل می‌دهند. آنها با واژگانى معمولى رنج هاى زندگى عادى را بیان میکنند. مطلب قابل توجه این نمایشنامه ها، نه حرکات نمایشی بلکه روانشناسی(امیدهاى بربادرفته ، فرصت هاى ازدست رفته ، دلدارى و پذیرش قضا و قدر) است . داستانهای کوتاه او قسمت هایى غیرقابل قضاوت ، بدون پایان ، فراموش نشدنى و در برخى موارد تکان دهنده از زندگى را یاد می‌کنند. این داستانها، امروزه هما‌‌ن‌قدر جدید و مبتکرانه هستند که یک قرن پیش بوده‌اند.
-پزشکان، شخصیت هاى برجسته داستانهاى چخوف را تشکیل می‌دهندکه البته همیشه تحسین نمی‌شوند. درایوانف ، اولین نمایشنامه بلند چخوف ، دکر لوف نه تنها نمی‌تواند افسردگى ایوانف را تشخیص دهد بلکه از درمان بیمارى سل همسر وى نیز عاجز است . دورن ، یک پزشک دهکده درمرغ دریایی پس از 30سال طبابت همه چیز زندگى خود را از دست می‌دهد و مانند لوف بیش از آنکه شفادهنده باشد، اشتباه می‌کند. در سه خواهر، دکتر چبوتیکین یک شکست خورده الکلى، تصدیق می‌کند که تمام دانش خود درباره پزشکى را از یاد برده است . میخاییل آستروف ، پزشک دهکده درعمو وانیا زندگى خود را چنین توصیف می‌کند: "صبح تا شب را سر پا ، بدون لحظه اى آرامش سرى می‌کنم و سپس نگران از آنکه توسط بیمارى فراخوانده شوم ، زیر پتو می‌خوابم . در تمام اوقاتى که با همدیگر آشنا بود ایم ، یک روز مرخصى هم نداشته ام ." مطمئنا ، این صداى دکتر چخوف است که از زبان دکتر آستوف می‌شنویم . +پزشکان، شخصیت هاى برجسته داستانهاى چخوف را تشکیل می‌دهندکه البته همیشه تحسین نمی‌شوند. درایوانف ، اولین نمایشنامه بلند چخوف ، دکر لوف نه تنها نمی‌تواند افسردگى ایوانف را تشخیص دهد بلکه از درمان بیمارى سل همسر وى نیز عاجز است . دورن ، یک پزشک دهکده درمرغ دریایی پس از 30سال طبابت همه چیز زندگى خود را از دست می‌دهد و مانند لوف بیش از آنکه شفادهنده باشد، اشتباه می‌کند. در سه خواهر، دکتر چبوتیکین یک شکست خورده الکلى، تصدیق می‌کند که تمام دانش خود درباره پزشکى را از یاد برده است . میخاییل آستروف ، پزشک دهکده درعمو وانیا زندگى خود را چنین توصیف می‌کند: "صبح تا شب را سر پا ، بدون لحظه اى آرامش سرى می‌کنم و سپس نگران از آنکه توسط بیمارى فراخوانده شوم ، زیر پتو می‌خوابم . در تمام این اوات ، یک روز مرخصى هم نداشته ام ." مطمئنا ، این صداى دکتر چخوف است که از زبان دکتر آستوف می‌شنویم .
 !زندگی چخوف از نگاه خودش !زندگی چخوف از نگاه خودش
-من آنتون چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمده ام. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" به تحصیل می پرداختم بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل خود ادامه دادم. در سال 1879 به دانشگاه مسکو رفتم و در دانشکده پزشکی نام نویسی کردم. در آن موقع عقیده مبهم و اطلاع گنگی از دانشکده ها داشتم و یادم نیست که چرا دانشکده پزشکی را انتخاب کردم. اما بعدها هم از این انتخاب خود پشیمان نشدم. در همان سال اول دانشکده به نویسندگی در مجلات هفتگی و روزنامه ها پرداختم و وقتی دانشکده را تمام کردم نویسندگی حرفه ام شده بود. در سال 1888 جایزه پوشکین به من عطا شد در سال 1890 به جزیره ساخالین رفتم که کتابی درباره تبعیدیها و محکومین رژیم تراژدی بنویسم.

{picture=antowan.JPG}


در زندگی ادبی بیست ساله ام صرفنظر از گزارشهای حقوقی، یادداشتها مقالاتی که روز به روز در روزنامه انتشار دادم ام و اکنون پیدا کردن و جمع آوری آنها مشکل است بیش از سیصد داستان و ((افسانه ))نوشته و به چاپ رسانده ام. نمایشنامه هم برای تئاتر تنظیم کرده ام.

بی شک تحصیلات من در ((دانشکده پزشکی)) تأثیر مهمی بر آثار ادبیم داشته است. اطلاعات پزشکی نیروی مشاهده مرا تقویت کرده است و دانش مرا نسبت به جهان و مردم غنی و سرشار کرده است. ارزش حقیقی این علم و تأثیر آن را در آثار ادبی من فقط یک دکتر می تواند درک بکند و بعلاوه تأثیر مستقیم علم پزشکی در آثار من چنان بوده که از خیلی اشتباهات بر کنار مانده ام. آشنایی من با علوم طبیعی و با متد و روش علمی همیشه مرا در راه منطقی نگاه داشته است و من تا آنجا که ممکن بوده است کوشیده ام که اصول علمی را مورد ملاحظه قرار بدهم و آنجا که رعایت و پیروی از اصول علمی امکان نداشته است اصلاً از نوشتن چنان مطلبی صرفنظر کرده ام.

این را باید اضافه کنم که ابداع هنری همیشه با اصول علمی وفق نمی دهد. مثلاً محال است که روی صحنه مرگ یک نفر سم خورده را آنگونه که در عالم واقع اتفاق می افتد نشان داد. اما می توان با رعایت اصول علمی آن صحنه را به طبیعت نزدیک کرد. چنانکه خواننده یا تماشاچی در عین حالی که کاملاً به ساختگی بودن و عدم واقعیت آن صحنه واقف است دریابد که با نویسنده مطلعی سرو کار دارد. من افسانه نویس خیالبافی نیستم که در برابر علوم روشی منفی در پیش گیرم و علوم را نفی کنم. و جزء آن دسته از نویسندگان هم که در هر مطلبی به سائقه ذوق فطری وارد می شوند و هر گونه حلیمی را هم می زنند نمی باشم.

شرح مختصری از زندگی ادبی و شرح آثار چخوف
اولین اثر چخوف در روزنامه فکاهی «استروکوزا» انتشار یافت و در عرض هفت سالی که در دانشکده طب به تحصیل اشتغال داشت چهارصد اثر مختلف از داستان، ((رمان ))و یادداشت و ((مقاله ))و غیره انتشار داد که معروفترین آنها: «دکتر بی مریض»، «مرد زود رنج» و «برادرم» می باشد.
+من آنتون چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمده ام. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" به تحصیل می پرداختم بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل خود ادامه دادم. در سال 1879 به دانشگاه مسکو رفتم و در دانشکده پزشکی نام نویسی کردم. در آن موقع عقیده مبهم و اطلاع گنگی از دانشکده ها داشتم و یادم نیست که چرا دانشکده پزشکی را انتخاب کردم. اما بعدها هم از این انتخاب خود پشیمان نشدم. در همان سال اول دانشکده به نویسندگی در مجلات هفتگی و روزنامه ها پرداختم و وقتی دانشکده را تمام کردم نویسندگی حرفه ام شده بود. در سال 1888 جایزه پوشکین به من عطا شد در سال 1890 به جزیره ساخالین رفتم که کتابی درباره تبعیدیها بنویسم.
-چوف یپلم انه پزشکی را در سال 1884 گرفت و در زمستان سال بعد برای اولین بار خون از سینه اش آمد. تابستان آن سال برای استراحت به «بابکی» رفت ر آنجا ا «ساروین» میر روزنامه معروف پترزبورگ آشنا شد.
نامه
های چف به ساوری معروف است و این مد ناشر غالب آثار بعد چخوف می باشد. در سال 1886 اولین نمایشنمه خود را به نام «آواز قو» در یک پرده تنظیم کرد و در سال 1877 مسافرتی به جنوب روسیه نمود که تأثیرات خاص آن سفر در اثر معروف به نام «استپ» آشکار است.
آثار مع
روف چوف در ی سال عبارتست از «هنگام سحر» که مجموعه داستان است و «ایوانف» یک نمایش چهار پد ای که هم در مسکو و هم در پترزبورگ به نمای ذارده شده است.
د
ر سال 1888 با جمعی از دوستان و از آن جمله «اروین» به کریمه رفت و در آنجا داستانهای معروف «استپ، روشنایی ه، جشن تولد، زنگها» را نوشت و لطیفه ای به نام «خرس» در یک پرده تنظیم کرد.
در سال 1888 جایزه پو
شکین (به مبلغ 500 روبل» به وسیله آکادمی علوم امپراطوری به او اعطا شد و در سال بعد عضو جمعیت دوستداران (ادبیات روسی) شد و در همین سال ود که نمایش «دیو جنگل» را در چهار پرده تنظیم کرد. لطیفه «خواستگاری» ا در یک پرده نوشت و داستان معروف «افسانه خسته کنده، از دفتر یادداشت یک پیر مرد» را نگاشت.
در سال 1890 از را
ه سیبری به جزیره ساخالی مسارت کرد و در آنجا به مطالعه وضع اسف انگیز تبعیدی های حکومت تزاری پرداخت و ارمغان بزرگی از این سفر دور و دراز، و هم در بازگشت از این فر از راه سنگاور، هند، سیلان و کانادا و سوئز به عالم ادب عرضه کرد که از همه مهتر «دوها» «سرتسر سیبریه» و «گوسیف» است. و در پیان همین فر بود که احساس نفس تنگی طپش قلب کرد. سخت به سرفه افتاد و نوشت: «نمی فهمم یعنی چه؟»
+ نگی ادبی بیست ساله ا صرفر ا زارشهای وی، یادداشها مقالاتی که رو به رو در زنامه انتشار اد ام -که پیدا کردن و جم آوری نها مشکل است- بیش ا سید داستان و ((افسانه ))نشته به ا رسانده ام. نمایناه هم برای تاتر نی کرده ام.
-ر 1891 «فراریان ساخالین»، «دوئل» و «زنان» را نوشت و سفری به اروپای غربی کرد. در سال 1892 به ایالت نوگورود رفت تا به قحی زدگا آن نایه کمک کند و سازمانی برای امداد به آنه ایجاد کرد خش هم از مسکو ه ه میلخوف» نقل مکان کرد و در دهکده مزبور هم به مبارزه بر علیه بیماری وبا که تازه شایع شده بود پرداخت.
آثار مروفش د ای ال بارتست از داستانهای: اطاق ماه 6- لخ- زوه- در تبعید- همسایان.
در سال 1893 م
ی نوید: «بدجوری سرفه می کنم. قلم د ی زند. سء هاضمه ا و سرم درد می کن....» و در همین سال هم «داستا مرد ناشناس» و یادداشتهای معروف مسافرت ب سیبری را تحت وان «جزیره ساخالین» منتشر کرد. /> و ر ال عد بود که در دتر یاداشتش افه کد:
«
از این همه ره که می کنم به شور افته مصصاً سحرها نیک ت از سرفه خفه بشوم، ام هنو چیز مهمی نیست.» دکتر توصیه کردند که ه کریمه و یا نوب فرانه مافرت کند و این سالها و سالهای د بود که آثار زیر از زیر قلم استادا چ ه در آم: خانه ا مزانی» نمایشنه «شاهین دریا» استان لند «سه سال» و استنهای کوتاه «جنایت»، ریادانا و «ن». در سا 1897 بود که ج خد در ده های روسیه از جمه همان هکده ملیخوف مدرسه نا کرد. برای احتی دهقانان آن نواحی رنج بسیار رد و استا هی معر «زندگی ن»، موژیکها»، «درگاری» و «دریک نقه می» را به شته یر درآورده و درپایان همین ال من نهاری که با ساری در یکی ز رستوانهای مسکو رف می کرد به ره وحشتناکی افاد و از سینه اش آمد. او را به مریضخاه بردند پزشکان تشخیص سل دان و به افرت به جوب فرانسه تشویقش کدن. در فرانسه که ود علاقه زیدی ب ضیه دریفوس نن دا و بالطبع از طر جامعه «ضد دریفو» مود تنفر اقع ش همین لا 1898) پش وفت یات ا طع مینی ریاتا (کریه) ریداری کرد و خانه ای در آنجا بنا نمود.
+__ی شک تحیا من در دانکد شکی أثیر مهمی بر آثار دی اته است. اطلاا زی نیوی مد ما ویت کده است دانش مرا سبت جهان و مردم غنی و را کرد ات. ا یی این م و تی را ار ای من یک دکر می وان رک بکند و لاوه ثیر مستی پشکی در آثا من نان ده که ا یلی اتاهات ر کنا اده . ایی م با لوم بیی و با مد و عی میشه مرا در اه منی نگاه اشته و من ا نا که کن وه است کویده که اول ی را مرد لاه ار بده و نا که عای یروی اول عمی مکن داش ت لا نوت چا طی رر کرده ام.__
- در این ال داتاهای «آدم تی لد» «ینچ»، «مستأجر» «شوه» « ممانی» را نگاشت و در سا بعد (سا 1899) داستانای «ام و ملوش» و درراین» را ب رشت تحیر درآرد.
ر سل 1900 به ضویت «کم علوم» درپترزبورگ انتخاب شد و نیشنامه س خوهر را هم ر آن سا تنظی کرد. در ین سال وع مزایش ر ب روز بدتر می در ا 1901 ا «الگاکیپر» ستار «تاترهنری» مکو ازدواج کر و از این ال تا ال 1904 که وضع مزاجیش ز ه رو به ومت می گاشت داستانهای «زنان»، «اسقف»، «عرو» و نمایشنامه مروف «باغ آاو» را شه تحریر درآورد. ر اه مه ال 1904 دیگر قادر نبود که از تخت ب زیر آید به اتاق زنش به یک آسایگاه آلمانی در «بادن ویل» رت و در هما سایگ س هل و چهار ساگی در ماه ژوئن سل 1904 درو ندگی ت و سدش را ب سک حمل کردد ا ر گورستان کلیی «نودویی» دفن کردند.
+ این ا باید ااه کنم ک بدع ن همشه لمی و نی د. مثا ح س که وی نه، مرگ یک ن س خوده را آنگن که در الم وقع ا می فد نا اد. اا ی تان ا رای اول علمی حنه ر به یت نزک کر. چنانکه وان یا شچی در ی الی که کاا به ساتگی بودن و وای نه واف اس درید ا یسد ی رو ک درد.
 !چخوف از نگاه ماکسیم گورکی !چخوف از نگاه ماکسیم گورکی
-"انسان وقتی داستان های چخوف را می خواند خود را در یکروز غمناک اواخر پائیز احساس می کند. هوا صاف و شفاف است، طرح درختها وخانه های تنگ و مردمان تیره و اندوهگین کاملاً آشکار است. همه چیز غریب، بی حرکت، بی امید و تنهاست. افق آبی رنگ و خالی، و به آسمان رنگ پریده ای منتهی می گردد. و نفس آن بر روی زمین بطور وحشتناکی یخ کرده است. زمین هم از گل و لای یخ بسته ای پوشیده شده است. فکر نویسنده بسان خورشید پائیزی با طرح خاصی جاده های یکنواخت، کوچه های کج و معوج، خانه های کثیفی که مردمان بیچاره و درمانده و ناچیز در آنها زندگی می کنند، مردمانی که از ناراحتی و تنبلی نزدیک است خفه بشوند و خانه ها را با جنجال و غو غای خواب آلوده و نامعقولی انباشته اند. +"انسان وقتی داستان های چخوف را می خواند خود را در یکروز غمناک اواخر پائیز احساس می کند. هوا صاف و شفاف است، طرح درختها وخانه های تنگ و مردمان تیره و اندوهگین کاملاً آشکار است. همه چیز غریب، بی حرکت، بی امید و تنهاست. افق آبی رنگ و خالی، و به آسمان رنگ پریده ای منتهی می گردد. و نفس آن بر روی زمین بطور وحشتناکی یخ کرده است. زمین هم از گل و لای یخ بسته ای پوشیده شده است. فکر نویسنده بسان خورشید پائیزی با طرح خاصی جاده های یکنواخت، کوچه های کج و معوج، خانه های کثیفی که مردمان بیچاره و درمانده و ناچیز در آنها زندگی می کنند، مردمانی که از ناراحتی و تنبلی نزدیک است خفه بشوند و خانه ها را با جنجال و غو غای خواب آلوده و نامعقولی انباشته اند.
 در آثار چخوف صفی از مردان و زنان از برابر ما می گذرند. آنها بنده عشقشان، بنده حماقتشان و بنده بیکارگی و غلام طمع خودشان هستند. و همه چیز خوب زندگی را برای خود می خواهند. بردگان ترسویی که به زندگی سیاهشان چسبیده اند. با انحراف، کج و کوله و بی هدف رد می شوند. زندگی را از حرفهای مفت و بی ربط خود راجع به آینده پر می کنند. و حس می کنند که در حال حاضر در جهان جایی برای آنها نیست.  در آثار چخوف صفی از مردان و زنان از برابر ما می گذرند. آنها بنده عشقشان، بنده حماقتشان و بنده بیکارگی و غلام طمع خودشان هستند. و همه چیز خوب زندگی را برای خود می خواهند. بردگان ترسویی که به زندگی سیاهشان چسبیده اند. با انحراف، کج و کوله و بی هدف رد می شوند. زندگی را از حرفهای مفت و بی ربط خود راجع به آینده پر می کنند. و حس می کنند که در حال حاضر در جهان جایی برای آنها نیست.
 غالب این مردمان خوابهای خوشی را جع به زندگی آینده بعد از دویست سال دیگر می بینند. اما خودشان به این فکر نمی افتند که از خود بپرسند اگر آنها بنشینند و به خواب و خیال بپردازند کی زندگی بشر را سر و سامان خواهد داد و او را سعادتمند خواهد کرد؟  غالب این مردمان خوابهای خوشی را جع به زندگی آینده بعد از دویست سال دیگر می بینند. اما خودشان به این فکر نمی افتند که از خود بپرسند اگر آنها بنشینند و به خواب و خیال بپردازند کی زندگی بشر را سر و سامان خواهد داد و او را سعادتمند خواهد کرد؟
 پیشاپیش این مردم محزون وتیره دل و نومید انسان تیزبین بزرگ و دانشمندی قرار گرفته است. او به تمام ساکنین درمانده و افسرده کشورش نظر می اندازد با تبسمی محزون، با آهنگی ملایم و سرزنشی عمیق، با دردی در دل و انعکاسی از آن درد بر چهره، با صدایی صمیمی و زیبا به آنها می گوید:  پیشاپیش این مردم محزون وتیره دل و نومید انسان تیزبین بزرگ و دانشمندی قرار گرفته است. او به تمام ساکنین درمانده و افسرده کشورش نظر می اندازد با تبسمی محزون، با آهنگی ملایم و سرزنشی عمیق، با دردی در دل و انعکاسی از آن درد بر چهره، با صدایی صمیمی و زیبا به آنها می گوید:
-~~green:- دوستان من بد زندگی می کنید، اینگونه زیستن شرم آور است! ~~ +__ دوستان من بد زندگی می کنید، اینگونه زیستن شرم آور است! __
!داستانی کوتاه از چخوف
 +[http://217.218.177.31/mavara/mavara-view_forum.php?comments=97499#ref97499|بی عرضه]
-[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-view_forum.php?comments=97499#ref97499|یک داستان کوتاه از چخوف] 

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 29 آبان 1385 [04:49 ]   19   لیلا مهرمحمدی      جاری 
 دوشنبه 30 مرداد 1385 [05:55 ]   18   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:55 ]   17   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:54 ]   16   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:54 ]   15   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:47 ]   14   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:47 ]   13   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:40 ]   12   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:39 ]   11   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:31 ]   10   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:28 ]   9   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [03:36 ]   8   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:22 ]   7   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:18 ]   6   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:17 ]   5   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:17 ]   4   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [03:36 ]   3   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 27 تیر 1385 [12:10 ]   2   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 27 تیر 1385 [12:06 ]   1   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..