منو
 کاربر Online
835 کاربر online
تاریخچه ی: آنتوان چخوف

تفاوت با نگارش: 16

Lines: 1-72Lines: 1-63
- V{maketoc} +V{maketoc}
 !زندگینامه !زندگینامه
  آنتوان چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمد. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" و بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل پرداخت.  آنتوان چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمد. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" و بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل پرداخت.
-چخوف تحصیلات پزشکى خود را در سال 1879در دانشکده پزشکى دانشگاه مسکو آغازکرد. در زمان دانشجویى، براى گذران زندگى خود و خانواده اش ، صدها ((داستان کوتاه ))نوشت . هنگام فارغ التحصیلى در سال 1884، نویسنده اى شناخته شده بود و به طور منظم با روزنامه "نوو ورمیا"درسن پیترزبورگ همکارى می‌کرد. اما در سال 1890، افسرده از مرگ برادر و بیزار از مسکو و خودش تصمیم گرفت از راه سیبرى با سفرى 8000کیلومترى و بسیار دشوار و پرزحمت به ساخالین برود، تبعیدگاه یخ زده و دوردستى که10000 مجرم و زندانى سیاسى در آن زندگى می‌کردند. او درصدد افشاى شرایط ناگوار زندانیان سیاسى سزار بود. 
-چخوف درساخالین ، یک بررسى آمارگونه پزشکی روى مجرمین انجام داد،شرایط زندگى آنها را مورد بررسى قرار داد، آمار مرگ ومیر ایشان را تنظیم کرد و شرح مفصلى از "نهایت خرد شدن بشر" نوشت . کتاب او، جزیره ساخالین ،باعث آغاز به کار یک تحقیق رسمى شد اما به عنوان پایان نامه دکترا مورد پذیرش رئیس دانشکده پزشکى مسکو قرار نگرفت ، زیرابیش از حد جامعه شناسانه تلقى شد. 
-در سال 1891، چخوف کار خود را به عنوان پزشک عمومى در دهکده ملیخووا ، در فاصله 80کیلومترى جنوب مسکو، آغازکرد. بیماران از 50کیلومترى آنجا، پیاده یا با گارى می‌آمدند تا پزشک جدید را ببینند. آنها سحرگاه در مقابل مطب به صف می‌ایستادند و در برابر دریافت مراقبت هاى پزشکى معامله پایاپاى می‌کردند. چخوف جزئیات را ثبت می‌کرد، به رایگان دارو می‌داد و ظرف کمتر از 6 ماه ، 576ویزیت خانگى انجام داد. در ماه ژوئیه ، براىکمک به تحت کنترل درآوردن همه گیرى ویرانگر وبا به سمت مأمور سلامت عمومى ناحیه گماشته شد. درکمتر از 2 ماه ، تقریبا 1000 بیمار را ویزیت کرد. با شروع زمستان، همه گیرى وبا پایان یافت اما چخوف کاملا از پاىدرآمده بود. 
-در سال 1884که چخوف درجه پزشکى خود را دریافت کرد، براى اولین بار دچار هموپتزى شد و این خلط هاى خونى 3-2بار در سال تکرار می‌شد. روشن نیست که چرا با وجود مرگ برادرش نیکلاس در اثر سل ، او اهمیت این حملات را انکار می‌کرد. بیمارى وی ،به گفته خودش ،آنفلوانزا، درساخالین بدتر شد اما در بازگشت به مسکو، تا سال 1897از دریافت مراقبت پزشکى امتناع کرد که در این هنگام پس از یک حمله نامطبوع هموپتزى هنگام صرف غذا در یک رستوران ، آنچه براى دیگران آشکار بود، براى خودش نیز مشهود گشت . در آن هنگام قد او بیش از 180سانتی‌متر و وزنش تنها 62 کیلوگرم بود. بنا بر توصیه دکتر آلکسى اوسترومف ، یکى از اساتید او در دانشکده پزشکى، چخوف براى علاج کامل ، به یالتا و سپس به یک مرکز نگهدارى بیماران مبتلا به سل در دریاى سیاه عزیمت کرد. البته ، او به جاى استراحت ،شدیدا مشغول برنامه اى براى دریافت اعانه جهت احداث آسایشگاه مسلولین شد. او همچنین درهمین مدت 3 شاهکار خود را نوشت : "~~green:بانوى صاحب سگ(1899)، سه خواهر ( 1900)، و باغ آلبالو (1903).~~ 
-در دسامبر سال 1903، چخوف از یالتا گریخت و برخلاف توصیه پزشکش،به مسکو سفرکرد. کنستانتین استانیسلاوسکى، رئیس سالن ((تئاتر ))معروف هنر مسکو،تصمیم گرفت تا نخستین نمایش باخ آلبالو را در 17ژانویه سال 1907درگرامیداشت 44سالگى چخوف و 25ساله شدن عمر نویسندگى وى به نمایش درآورد. عصر آن روز، یک جشن پیروزی بود. 
-چخوف و همسرش الگا ،ستاره سابق تئاتر هنر مسکو در اواسط فوریه به یالتا بازگشتند. بعد از 6 ماه آنها به یک چشمه آب معدنى در بادن وایلر آلمان عزیمت کردند. او در ساعت 3صبح 15ژوئیه سال 1903دیده از جهان فرو بست. 
-!بررسی آثار چخوف 
-او حدود400داستان کوتاه و 6 ((نمایشنامه)) بلند نوشت . شهرت او به عنوان نمایشنامه‌نویس به خاطر نمایشنامه هاى ~~green:مرغ دریایی، عمو وانیا، سه خواهر و باع آلبالو~~ست . یش از 70((فیلم)) براساس نمایشنامه ها و داستانهاى وى ساخته شده‌اند. قهرمانان اصلى نمایشنامه هاى او را بورژواهاى معمولى، ملاکان کوته فکر و آرسیتوکرات هاىکوچک تشکیل می‌دهند. آنها با واژگانى معمولى رنج هاى زندگى عادى را بیان میکنند. مطلب قابل توجه این نمایشنامه ها، نه حرکات نمایشی بلکه روانشناسی(امیدهاى بربادرفته ، فرصت هاى ازدست رفته ، دلدارى و پذیرش قضا و قدر) است . داستانهای کوتاه او قسمت هایى غیرقابل قضاوت ، بدون پایان ، فراموش نشدنى و در برخى موارد تکان دهنده از زندگى را یاد می‌کنند. این داستانها، امروزه هما‌‌ن‌قدر جدید و مبتکرانه هستند که یک قرن پیش بوده‌اند. 
-پزشکان، شخصیت هاى برجسته داستانهاى چخوف را تشکیل می‌دهندکه البته همیشه تحسین نمی‌شوند. درایوانف ، اولین نمایشنامه بلند چخوف ، دکر لوف نه تنها نمی‌تواند افسردگى ایوانف را تشخیص دهد بلکه از درمان بیمارى سل همسر وى نیز عاجز است . دورن ، یک پزشک دهکده درمرغ دریایی پس از 30سال طبابت همه چیز زندگى خود را از دست می‌دهد و مانند لوف بیش از آنکه شفادهنده باشد، اشتباه می‌کند. در سه خواهر، دکتر چبوتیکین یک شکست خورده الکلى، تصدیق می‌کند که تمام دانش خود درباره پزشکى را از یاد برده است . میخاییل آستروف ، پزشک دهکده درعمو وانیا زندگى خود را چنین توصیف می‌کند: "صبح تا شب را سر پا ، بدون لحظه اى آرامش سرى می‌کنم و سپس نگران از آنکه توسط بیمارى فراخوانده شوم ، زیر پتو می‌خوابم . در تمام اوقاتى که با همدیگر آشنا بوده ایم ، یک روز مرخصى هم نداشته ام ." مطمئنا ، این صداى دکتر چخوف است که از زبان دکتر آستوف می‌شنویم . 
 

 

 
 
 
 
  
-{img src=http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/show_image.php?id=19323} +{img src=img/daneshnameh_up/f/f3/antowan.jpg}
  
 
 
 
 
 +چخوف تحصیلات پزشکى خود را در سال 1879در دانشکده پزشکى دانشگاه مسکو آغازکرد. در زمان دانشجویى، براى گذران زندگى خود و خانواده اش ، صدها ((داستان کوتاه ))نوشت .
-!زندگی چخوف از نگاه خودش +چخوف دیپلم دانشکده پزشکی را در سال 1884 گرفت .تابستان آن سال برای استراحت به «بابکیو» رفت و در آنجا با «ساروین» مدیر روزنامه معروف پترزبورگ آشنا شد.
نامه ها
ی چخوف به ساورین معروف است و این مرد ناشر غالب آثار بعدی چخوف می باشد. در سال 1886 اولین نمایشنامه اش را به نام~~green: «آواز قو» ~~در یک پرده تنظیم ر و در سال 1877 مسافرتی به جنوب روسیه داشت که تأثیرات خاص آن سفر در اثر معروفش به نام ~~green:«استپ»~~ آشکار است.
آثار معروف چخوف
در این سال عبارتست از ~~green:«هنگام سحر»~~ که مجموعه داستان است و ~~green:«ایوانف» ~~یک نمایش چهار پرده ای که هم در مسکو و هم در پترزبورگ به نمایش گذارده شده است.
در سال 1888 با جمعی از دوستان و از آن جمله «ساروین» به کریمه رفت و در آنجا داستانهای معروف ~~green:«استپ، روشنایی ها، جشن تولد، زنگها»~~ را نوشت و لطیفه ای به نام ~~green:«خرس» ~~در یک پرده تنظیم کرد.
در سال 1888 جایزه پوشکین (به مبلغ 500 روبل» به وسیله آکادمی علوم امپراطوری به او اعطا شد و در سال بعد عضو جمعیت دوستداران (ادبیات روسی) شد و در همین سال بود که نمایش ~~green:«دیو جنگل»~~ را در چهار پرده تنظیم کرد. لطیفه ~~green:«خواستگاری»~~ را در یک پرده و داستان معروف~~green: «افسانه خسته کننده، از دفتر یادداشت یک پیر مرد»~~ را نوشت.
در 1891 ~~green:«فراریان ساخالین»، «دوئل» و «زنان»~~ را نوشت و سفری به اروپای غربی کرد. در سال 1892 به ایالت نوگورود رفت تا به قحطی زدگان آن ناحیه کمک کند و سازمانی برای امداد به آنها ایجاد کرد و خودش هم از مسکو به ده «میلخوف» نقل مکان کرد و در دهکده مزبور هم به مبارزه بر علیه بیماری وبا که تازه شایع شده بود پرداخت.
آثار معروفش در این سال عبارتست از داستانهای: ~~green:اطاق شماره 6- ملخ- زوجه- در تبعید- همسایگان. ~~
در سال 1893، ~~green:«داستان مرد ناشناس»~~ و یادداشتهای معروف مسافرت به سیبری را تحت عنوان ~~green:«جزیره ساخالین»~~ منتشر کرد.
دکترها توصیه کردند که به کریمه و یا جنوب فرانسه مسافرت کند و در این سالها و سالهای بعد بود که آثار زیر از زیر قلم استادانه چخوف به در آمد: ~~green:«خانه با مزانین»~~ نمایشنامه ~~green:«شاهین دریا» ~~داستان بلند ~~green:«سه سال»~~ و داستانهای کوتاه ~~green:«جنایت»~~، ~~green:آریادانا~~ و ~~green:«زن». ~~و در سال 1897 به خرج خود در ده های روسیه از جمله همان دهکده ملیخوف مدرسه بنا کرد. برای راحتی دهقانان آن نواحی رنج بسیار برد و داستان های معروف~~green: «زندگی من»، موژیکها»، «درگاری» و «دریک نقطه محلی»~~ را به رشته تحریر در آورد.
در این سال داستانهای «~~green:آدم توی جلد»، «یونچ»، «مستأجر»، «شوهر»، «خانم مامانی»~~ را نگاشت و در سال بعد (سال 1899) داستانهای ~~green:«خانم و سگ ملوسش» و «درراوین»~~ را به رشته تحریر درآورد.
-من آنن چخوف ر فدهم ژنوی 1860 در "اارک" ه دی آد ام. بتدا در سه یونی "کیا مپاور ننی" ب تصی پداختم بد ر مرسا" تاگاک ه ی خد داه د. در سال 1879 به اشگاه مسکو ف و در انکه پکی نا نویی کردم. در ن موق قیده مبهم و اطاع گگی از دانشکد داشتم یا یست که چرا دان زکی را نتخاب کردم. ما بعدها هم ز این انخا خود شیما ن. ر هما ال اول انش ه نویدی در مجلات هگی ونا ه ردم وقتی انشه را تمم کرم ویسنگی حرفه ام شه ود. در ل 1888 جایزه پوشکین به من عطا د ر ال 1890 ب زیره این ت که تابی دربار بعییها موین ریم اژدی بنویم. +همچنین ز سا 1891، چخوف کر خد را به نوا پک عومى در دکه لیا در له 80کیلورى جنوب مسک، اکرد. بین از 50کیمت آجا پیده یا ب ارى می‌ تا شک دید بید. ها ا در مقابل مطب به می‌ایساد و در را یا مرق ها زشک امله ایاپ یکردن. جزیات را بت می‌کرد به ایگان او ی‌داد کمر از 6 ما 576ویزیت انگ نا دا. در ماه ژی راکک به حت کترل دودن همه گیر ویانگر وبا به سمت ممور لامت عومى نحیه گماشه د. درکم از 2 ماه قریا 1000 بیار ا ویزیت کرد. ا ع ستا، همه یرى وبا ین یات ام خو املا پاىدرآمده بو.
-در ندگی ادبی بیت سال ام رر از گزارشهای وی یادداشها مالای که ر به رز د رونامه انتا دادم م و اکنون یدا کردن و جم وی نه مشکل است ی از ید داتان و ((اسا ))نوته و به چا سانده م. نایمه ه رای ئار نیم کرد ا. +روشن نیت ک را با وجود مرگ برادرش نیکلاس در اثر سل ، او نسبت به حملات بیماری سل بی همیت بود. بیمارى او درساخالی بدتر شد اما ر بازگشت ب کو، تا سال 1897از دریافت مراقبت پزشکى امتناع ر تا زمانیکه بیماری اورا به شدت مورد حمله قرار داد . بنا بر توصیه کتر آکسى اوسترمف ، -یکى ز اساتید او در دانشکه پزشکى- چخوف براى علاج کام ، به یالتا و پس به یک مرکز نگهدارى بیمارا متلا به سل در دریا سیاه عزیمت کرد. لبته ، او به جاى استراحت ،مشغول رنامه اى براى دریافت اعانه جهت حدا آسایش مسلولین شد.
در سال 1900 به عضویت «آک
ادمی لوم» درپترزبورگ انتخاب شد و نایشنامه ~~green:سه خواهر~~ را هم در آن سال تنظیم کرد.
در ای
ن سال وضع جسمی و ه وز بدتر می شد در سال 1901 با «اولگاکنیپر» ستاره «اترهنری» مکو ازدواج کد .
او همچن
ین رهمین مدت 3 شاهکار خود را نوت : "~~green:بانوى صاحب سگ(1899)، سه خواهر ( 1900)، و باغ آلبالو (1903).~~.
در م
ا مه سا 1904 دیگر ادر نبو که از تخت به زیر آید و به اتاق نش به یک آسایاه لمانی در «بادن ایل» ر و در همان آسایشگاه در سن چه و چهر سالگی ر ماه ژوئن سال 1904 درود نگی گفت و جسدش را به مسکو حمل کردد و آنجا در گرستان کلیسای «نودویشی» دفن کردند.
-بی شک تحصیت من در ((دانشکده پزشکی)) تأثیر همی ثار ادبیم داشته است. اطلاعات شکی یو مشاهده مر تقوی ک است و ان مرا ت ب جهان و مردم غنی و سرشار کرد ست. رزش حیقی این علم و تأثیر آن را ر آثار ادبی من فقط یک دکتر می تواند درک بکن و بعلاوه تأثیر مستقیم علم پزشکی در آثار من چنا بوده که از خیلی اشتباهات بر کنا مانده ام. آشایی من با علوم بیعی و با متد و روش ی همیشه ما در راه منطقی نگاه داشته است و من تا آجا مم ود است کوشیده م که اصول علمی را مورد ملاحظه قار بدهم و آنجا که رعایت پیری از اصول علمی مکان نداشت است اصا ز وشتن چنان ملبی رنظر کرده ام. +کتانتی انیسلاک، ری ن ((تار ))ف هنر مسکتیم رفت تا نستین نایش با آبالو ا در 17ژیه ال 1907درگرامیداشت 44سا چو و 25اله دن عر ویندگ نمیش رآرد.
- ین ا اید اه کم ک ااع هی هیشه ب صول لی نمی دهد. مثا است که روی حنه م یک فر م ور را وه ک د ام واع ااق می تد نشن . اا می ان با ای اص می حنه ا به بیت نیک کر. چنانکه وانه ا ماشای ین ای ه کاملا ه گی ون و اقعی آن ن دیابد ک ا نیسنده مطلی ک دارد. من اسانه نی خیلای نیتم که ر برار وی منف در پی گیرم لوم را نی ک. و ء ا نینگا ک در هر مطی ه اه فطری وارد می شند ه گونه ی را ه ی نند می ب. +!ررسی ثار چوف
اولین اثر چخوف در وناه فکای «استروکزا» انار یافت و در عرض ه سالی که در داشکده طب ه حصیل شتغال داشت چارصد اثر خت از داستان، ((رمان ))و یادداشت و ((ماه )) ی انتشار داد که معروفترین نها: «دکتر بی ری»، «مرد ود رن» «برادرم» .
چخ
و حدد400ستا کوتا و 6 ((نمایامه)) ند نوش . ه ا به عنوان نمایامه‌نویس به خا نماینا ه ~~green:مرغ درایی و ونیا، سه واهر و باع لبلو~~ست . ی ز 70((فیلم)) برساس نمایشنامه ه و داستانى وى ساخته شدهاند. قهمانا لى نمیشنامه هى ا را بورواهاى معمولى، ملاکا کوه فک و یوکات هاىکوچک کی هند. آنها واژگان لى ن هى زندگى اد ا بیان یکنند. مطل ق وه این نمایشناه ها، نه حرکات نایی لکه واشناسی(میدهى بربارفته رصت ا دست رفته دلدارى و پیرش ا و قدر) است . داستانای کتا او قم هی یقب قضاو ، بدون این فراوش شدى در برخى مد کان نده ز زدگ را یاد می‌کند. ای داستانه، امروزه هم‌‌در جدید و مبتکرانه هستد ک یک قن یش بوه‌د.
-! زنگ ی ا چخوف
اولین ا و در ونا کاهی «اوکوا» انتار یافت در ر ه ای که در داک طب به ی اشا داشت چهارد ثر ختف داتن ((مان ))و یاددات و ((مقاله ))و ی انتار اد که رفرین نا: «کت بی مری» «مر و ر» و «ردم» می اد.
+پزشکان، یت اى جسته داتانهاى چخوف را تشکیل می‌دهندکه اله همیشه تحسی نمی‌ود. دریونف ، این مایشنامه لن چوف ، دکر لوف نه نها نمی‌توند افسردگى ایوانف را تشخیص دد بلکه از درمان یمارى ل هر وى نی عاجز است . درن ، یک پزشک دهکده درمرغ دریایی ز 30سا طبابت همه چی نگى خود را از دست می‌دد و مانند لوف بیش آنکه شفادنده باشد، اشتباه می‌د. در سه خواهر دکر چبتیکی یک کت خورده الکلى تدیق می‌کن که مام دانش خود درباره پزشکى را از یاد برده ات . میخاییل آستروف ، پزشک دهکده درعمو ونی زدگى خود را چنین تویف می‌کند: "صبح تا شب را ر پا ، بدون لحظه ا را سرى می‌کنم و پس نگرا از نکه توط بیمارى فخوانده شوم ، زیر پو می‌وبم . در تم این اوقات یک رو مرخصى هم ندشته ام ." مطمئنا ، این داى کتر چخوف است که از زبان دکتر آستوف می‌شنویم .
-چخوف دیپلم دانشکده پزشکی را در سال 1884 گرفت و در زمستان سال بعد برای اولین بار خون از سینه اش آمد. تابستان آن سال برای استراحت به «بابیو» رفت و ر آنجا با «ساروین» مدیر روزنامه معروف پترزبورگ آشنا شد.
نامه ها
ی چخوف به ساورین معروف است و این مرد ناشر غالب آثار بعدی چخوف می باشد. در سال 1886 اولین نمایشنامه خود را به نام «آواز قو» در یک پرده تنظیم ر و در سال 1877 مسافرتی به جنوب روسیه نمود که تأثیرات خاص آن سفر در اثر معروفش به نام «استپ» آشکار است.
آثار معروف چخوف
در این سال عبارتست از «هنگام سحر» که مجموعه داستان است و «ایوانف» یک نمایش چهار پرده ای که هم در مسکو و هم در پترزبورگ به نمایش گذارده شده است.
در سال 1888 با جمعی از دوستان و از آن جمله «ساروین» به کریمه رفت و در آنجا داستانهای معروف «استپ، روشنایی ها، جشن تولد، زنگها» را نوشت و لطیفه ای به نام «خرس» در یک پرده تنظیم کرد.
در سال 1888 جایزه پوشکین (به مبلغ 500 روبل» به وسیله آکادمی علوم امپراطوری به او اعطا شد و در سال بعد عضو جمعیت دوستداران (ادبیات روسی) شد و در همین سال بود که نمایش «دیو جنگل» را در چهار پرده تنظیم کرد. لطیفه «خواستگاری» را در یک پرده نوشت و داستان معروف «افسانه خسته کننده، از دفتر یادداشت یک پیر مرد» را نگاشت.
در سال 1890 از راه سیبریه به جزیره ساخالین مسافرت کرد و در آنجا به مطالعه وضع اسف انگیز تبعیدی های حکومت تزاری پرداخت و ارمغان بزرگی از این سفر دور و دراز، و هم در بازگشت از این سفر از راه سنگاپور، هند، سیلان و کانادا و سوئز به عالم ادب عرضه کرد که از همه مهتر «دیوها»، «سرتاسر سیبریه» و «گوسیف» است. و در پایان همین سفر بود که احساس نفس تنگی و طپش قلب کرد. سخت به سرفه افتاد و نوشت: «نمی فهمم یعنی چه؟»
+!زندگی چخوف از نگاه خودش
-در 1891 «راریان خاین»، «وئ» و «نان» را وشت و سفی به اروپای غربی کرد. در سال 1892 ه ایالت نوورود رفت تا به قحطی زدگان ن نحیه کمک کند و سازمانی برای مداد به ها اید کد و خود هم مسکو به ده «میلخوف» نقل مکان کرد کد مور م ه مارز ر عی بیماری وبا که ته شایع شد بد پرداخت.
ر مروف ر ای ال عبارتست از استانهی: طا م 6- ملخ- زوجه- در ید- همایا.
در سال 1893 می نویسد: «بدجوری سرفه می کنم. قلبم بد می ند. سوء هاضمه دارم و سر رد می کند....» و در همین سال هم «داستان مد اشناس» یدداشتهای روف مسافرت به سیبری را تحت عنوان «جزیره ساخالین» منتشر کرد.
و
در ا بعد بود ک ر تر یادداشتش اضافه کرد:
«دل
م ز این همه سرفه که می کنم به شور اتاد موصاً حرها ندیک ست از سرفه خفه شوم اما هنوز چی مهمی نیست و دکترها توصیه ردد که به کریمه و یا نوب فرانه فرت کند و در این ساه و الهای بعد بود که آثار یر از زیر قلم اادانه چوف به در آمد: «خانه با مزانین» نمایشنامه «شاهین یا» داستان بلند «ه سال» و داستاهی کتا «جنیت»، آریاداا و «زن». و در سال 1897 بود که ب رج خد در ده های روسیه از جمله هما دهکده ملیخوف مدسه بن کرد. برای راحتی دهقانان آن نواحی ن بسیار رد استان هی عروف «زنگی م»، موژیکها»، «ای» و «دریک قه محلی» ا ب رشه تحری رآرده و درپایان همین ل ضمن نااری که با ساروین در یی ز رسترانهای مسکو رف می کرد به رفه وشتناکی افتاد و ون از سینه اش آد. او ا به مریخانه بردد و پزشکان تشخیص سل دادند و به مسارت ه نوب فرانسه تشویقش کردند. در فاسه که بد لاقه زیدی به قضیه دریفوس نشان اد و بالطبع از طرف جامعه «ضد دریوس» مورد تنف اقع شد و در همین سال (سال 1898) پدرش وفات یاف و او قطعه زمینی دریلتاریمه) یداری کرد و خانه ای ر آنجا ب نمود.
+ن نن چو ر فهم ژانویه سال 1860 در "تاگانک" ه دنیا مده . اد د مسه یونانی "کیی اور ی" به تی ی پرداختم در مره "را" تاانک ی خود مه ا. در سال 1879 به دناه مسکو رم و در دانکد شکی م نویسی کردم. در مو یده مهم و اطا گ انکه ها اشم و یدم نیست که چرا انکده کی را ااب کرم. اما ده هم از این اناب ود یا ند. در ه سال ال دنکده به نوینگی ر لات هفگی روزنم ها پداتم و قی اشکه ر ام کم نیسندی ره ام ده و. د سا 1888 ایه وشکین به م ا شد در ا 1890 ب زیه ساالی رف که کتای دراره عیدیها نیم.
- در این سال اانهای «آ توی جلد»، «ینچ» «مجر» «وهر» «نم امای» ا نش و ر ال ب (سل 1899) داستانای «ان سگ ملو» و «رراین» را ه شه حریر ررد.
ل 1900 ه ی «آکادی م» رپرب اتا نمیشناه ه وا را م ا ی کرد. ر این ال و ای و ب ر بدتر می د در 1901 ب «اوگکنیپر» ستره «اترنی» ک ازا کرد از این ال ا 1904 ک وع مزاجیش رو ه روز ه خا ی گاشت داستاای «نا»، «اس»، «روس» و نمیامه مو « لباو» را به ه ی درآو. ما ه سال 1904 یگر قار نبو ا ه یر ید به افاق ن به یک سایشگا لمانی د باد ایلر» فت در همن آسیگه در ن چهل و هر الگی د ما ژون ال 1904 نی گ و ش مک مل دند و آنجا گوستان کیای «نودیی» ن کردند.
+در زندگی ادبی بیست ساله م صرفنظر ا گارشهای وقی، یادداشت مقلی که رو ه رو روزنامه اتشار دادم ا -که پیا ن و مع آوری نها مشکل است- بی ز سید داستان ((افان ))وه و ه چا رسانه م. نمایشنمه هم رای ئاتر ظیم کرده ام. />
__ی ک صیلات من ر کد پزشکی أثیر می ر ثار دبی داشت است. طلا زشکی نیوی مشاده ما تقویت کرده ست و دا مرا ت ها و مد نی سرشار کرده است. رزش حقیقی این لم و ثیر آ ا ار ادبی ن ق یک دکتر می واند درک کن بلاو أثیر مستقیم لم پزشکی در ثار ن چنن به ک از یی اتباهات بر کنار ماند ام. آشنایی من ا علوم یعی و ا تد رو علمی همیشه مر ر اه ی نگه داشته است ن تا نجا ک کن وده است کوی ام که و لمی مود ملاحظ قرار بدهم و ن که ی و پیروی ول علمی اکان داشته است اصلً ا نوتن ان ملبی فنر کده م.__

ا
ین را اید اضاه کنم که ادا هنی همیشه ا اصل لمی وفق نمی ده. ملا حال ست ک روی صحنه، مگ یک نفر سم وه را آنوه ه ر الم واقع اتفاق می افتد نان داد. اما ی تون ا رعایت اصول علمی ن ه ا ه طبیعت نیک ر. چنکه خواننده ی مشاچی ی الی ک کملاً به ساختی ودن و عدم واقعیت آن نه وقف است ،دریابد ک ا نویسند ملعی ر کار دارد.
 !چخوف از نگاه ماکسیم گورکی !چخوف از نگاه ماکسیم گورکی
 "انسان وقتی داستان های چخوف را می خواند خود را در یکروز غمناک اواخر پائیز احساس می کند. هوا صاف و شفاف است، طرح درختها وخانه های تنگ و مردمان تیره و اندوهگین کاملاً آشکار است. همه چیز غریب، بی حرکت، بی امید و تنهاست. افق آبی رنگ و خالی، و به آسمان رنگ پریده ای منتهی می گردد. و نفس آن بر روی زمین بطور وحشتناکی یخ کرده است. زمین هم از گل و لای یخ بسته ای پوشیده شده است. فکر نویسنده بسان خورشید پائیزی با طرح خاصی جاده های یکنواخت، کوچه های کج و معوج، خانه های کثیفی که مردمان بیچاره و درمانده و ناچیز در آنها زندگی می کنند، مردمانی که از ناراحتی و تنبلی نزدیک است خفه بشوند و خانه ها را با جنجال و غو غای خواب آلوده و نامعقولی انباشته اند.  "انسان وقتی داستان های چخوف را می خواند خود را در یکروز غمناک اواخر پائیز احساس می کند. هوا صاف و شفاف است، طرح درختها وخانه های تنگ و مردمان تیره و اندوهگین کاملاً آشکار است. همه چیز غریب، بی حرکت، بی امید و تنهاست. افق آبی رنگ و خالی، و به آسمان رنگ پریده ای منتهی می گردد. و نفس آن بر روی زمین بطور وحشتناکی یخ کرده است. زمین هم از گل و لای یخ بسته ای پوشیده شده است. فکر نویسنده بسان خورشید پائیزی با طرح خاصی جاده های یکنواخت، کوچه های کج و معوج، خانه های کثیفی که مردمان بیچاره و درمانده و ناچیز در آنها زندگی می کنند، مردمانی که از ناراحتی و تنبلی نزدیک است خفه بشوند و خانه ها را با جنجال و غو غای خواب آلوده و نامعقولی انباشته اند.
 در آثار چخوف صفی از مردان و زنان از برابر ما می گذرند. آنها بنده عشقشان، بنده حماقتشان و بنده بیکارگی و غلام طمع خودشان هستند. و همه چیز خوب زندگی را برای خود می خواهند. بردگان ترسویی که به زندگی سیاهشان چسبیده اند. با انحراف، کج و کوله و بی هدف رد می شوند. زندگی را از حرفهای مفت و بی ربط خود راجع به آینده پر می کنند. و حس می کنند که در حال حاضر در جهان جایی برای آنها نیست.  در آثار چخوف صفی از مردان و زنان از برابر ما می گذرند. آنها بنده عشقشان، بنده حماقتشان و بنده بیکارگی و غلام طمع خودشان هستند. و همه چیز خوب زندگی را برای خود می خواهند. بردگان ترسویی که به زندگی سیاهشان چسبیده اند. با انحراف، کج و کوله و بی هدف رد می شوند. زندگی را از حرفهای مفت و بی ربط خود راجع به آینده پر می کنند. و حس می کنند که در حال حاضر در جهان جایی برای آنها نیست.
 غالب این مردمان خوابهای خوشی را جع به زندگی آینده بعد از دویست سال دیگر می بینند. اما خودشان به این فکر نمی افتند که از خود بپرسند اگر آنها بنشینند و به خواب و خیال بپردازند کی زندگی بشر را سر و سامان خواهد داد و او را سعادتمند خواهد کرد؟  غالب این مردمان خوابهای خوشی را جع به زندگی آینده بعد از دویست سال دیگر می بینند. اما خودشان به این فکر نمی افتند که از خود بپرسند اگر آنها بنشینند و به خواب و خیال بپردازند کی زندگی بشر را سر و سامان خواهد داد و او را سعادتمند خواهد کرد؟
 پیشاپیش این مردم محزون وتیره دل و نومید انسان تیزبین بزرگ و دانشمندی قرار گرفته است. او به تمام ساکنین درمانده و افسرده کشورش نظر می اندازد با تبسمی محزون، با آهنگی ملایم و سرزنشی عمیق، با دردی در دل و انعکاسی از آن درد بر چهره، با صدایی صمیمی و زیبا به آنها می گوید:  پیشاپیش این مردم محزون وتیره دل و نومید انسان تیزبین بزرگ و دانشمندی قرار گرفته است. او به تمام ساکنین درمانده و افسرده کشورش نظر می اندازد با تبسمی محزون، با آهنگی ملایم و سرزنشی عمیق، با دردی در دل و انعکاسی از آن درد بر چهره، با صدایی صمیمی و زیبا به آنها می گوید:
-~~green:- دوستان من بد زندگی می کنید، اینگونه زیستن شرم آور است! ~~
+__ دوستان من بد زندگی می کنید، اینگونه زیستن شرم آور است! __
 !داستانی کوتاه از چخوف !داستانی کوتاه از چخوف
-[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-view_forum.php?comments=97499#ref97499|بی عرضه] +[http://217.218.177.31/mavara/mavara-view_forum.php?comments=97499#ref97499|بی عرضه]

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 29 آبان 1385 [04:49 ]   19   لیلا مهرمحمدی      جاری 
 دوشنبه 30 مرداد 1385 [05:55 ]   18   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:55 ]   17   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:54 ]   16   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:54 ]   15   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:47 ]   14   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:47 ]   13   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:40 ]   12   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:39 ]   11   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:31 ]   10   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:28 ]   9   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [03:36 ]   8   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:22 ]   7   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:18 ]   6   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:17 ]   5   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [04:17 ]   4   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 03 مرداد 1385 [03:36 ]   3   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 27 تیر 1385 [12:10 ]   2   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 27 تیر 1385 [12:06 ]   1   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..