منو
 صفحه های تصادفی
لاگرانژ
سکولاریزم
سرطانزایی تابش
روشهای محاسبه دوره تناوب توابع
پاداش انتظار فرج امام زمان
نقش جامعه شناسی روستایی
استان لرستان
اختلال شخصیت نمایشی
انواع هواپیما
سنگ کانی آهن
 کاربر Online
678 کاربر online
تاریخچه ی: علاقه نرجس به امام حسن عسگری علیه السلام

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:2
حضرت نرجس خاتون در ادامه نقل ماجرای زندگی خویش برای بشیر بن سلیمان در بغداد می گوید:« پس از آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در خواب، مرا به ازدواج امام حسن عسگری علیه السلام در آورد، از ترس این که مبادا پدر و جدّم مرا بکشند، این خواب را پنهان کردم.
ولی عشق و علاقه به ابو محمد (امام حسن عسگری علیه السلام) لحظه به لحظه در دلم زیادتر می‌شد و خورد و خواب نداشتم. به تدریج جسمم رو به ضعف نهاد و به شدت رنجور و بیمار شدم. در همه روم هیچ پزشکی نبود که جدّم او را برای معالجه من نیاورده باشد، ولی مداوای پزشکان و داروهای آنان در من هیچ اثری نبخشید.
هنگامی که جدّم از بهبود و شفای من ناامید شد، به من گفت:« ای نور چشمم! آیا خواسته‌ای داری تا برایت آماده سازم؟»
پاسخ گفتم:«ای پدر بزرگ مهربانم! درهای فرج و گشایش در من بسته شده است. اگر از شکنجه اسیران مسلمان صرف نظر کنی، غل و زنجیر از دست و پایشان بگشایی و آزادشان کنی، امیدوارم حضرت مسیح علیه السلام و مادرش به من سلامتی عنایت کنند.»
جدّم به درخواست من ترتیب اثر داد. من نیز اندکی تظاهر به بهبود نمودم و کمی غذا خوردم. پدر بزرگم شادمان شد و برای همین، اسیران مسلمانان را احترام کرد و از آنان دلجویی نمود.

منابع:
بحارالانوار، ج 51، ص 8، حدیث 12 -------- غیبه الشیخ

مراجعه شود به:

خواستگاری و مراسم عقد در رؤیا

حضرت نرجس خاتون در ادامه نقل ماجرای زندگی خویش برای بشیر بن سلیمان در بغداد می گوید: پس از آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در عالم خواب مرا به ازدواج امام حسن عسگری علیه السلام در آورد، از ترس این که مبادا پدر و جدّم مرا بکشند، این خواب را پنهان کردم.

ولی عشق و علاقه ابو محمد علیه السلام (امام حسن عسگری علیه السلام) آن به آن و لحظه به لحظه در دلم زیاد می شد؛ تا این که عشق امام حسن علیه السلام مرا از آب و غذا انداخت. به تدریج جسمم رو به ضعف نهاد و به شدت رنجور و بیمار شدم. در شهرهای مختلف روم هیچ پزشکی نبود مگر این که جدّم او را برای معالجة من حاضر کرد، ولی مداوای پزشکان و داروهای آنان در من هیچ اثری نبخشید.

هنگامی که جدّم از بهبود و شفای من نا امید شد، به من گفت: « ای نور چشمم! آیا خواسته ای داری تا برایت آماده سازم؟ » پاسخ گفتم: «ای پدر بزرگ مهربانم! درهای فرج و گشایش در من بسته شده است. امیدوارم که اگر از شکنجه اسیران مسلمان که در زندان به سر می برند، صرف نظر کنی، غل و زنجیر از دست و پایشان بگشایی و آن ها را آزاد کنی، حضرت مسیح علیه السلام و مادرش به من سلامت عنایت فرمایند.

جدّم به درخواست من ترتیب اثر داد. من نیز اندکی تظاهر به بهبود نمودم و اندکی غذا خوردم. این حالت پدر بزرگم را شادمان و مسرور کرد و به همین خاطر اسیران مسلمانان را احترام کرد و از آنان دلجویی نمود.

منابع:

بحارالانوار، ج 51، ص 8، حدیث 12 -------- غیبه الشیخ

مراجعه شود به:

خواستگاری و مراسم عقد در رؤیا


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 22 اسفند 1383 [12:26 ]   3   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 شنبه 15 اسفند 1383 [07:41 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 03 آبان 1383 [07:21 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..