منو
 صفحه های تصادفی
نمودار زیست آهنگ در تنیس
بحث:در کار ساختمان مسجد مدینه
اعتراف معاویه به عصمت امام حسین علیه السلام
تیره آپوستازیاسه
سنجر سلجوقی
فوتون
خانواده در روستا
indigestion
ابدیپلوستمون
ولاء محبت
 کاربر Online
838 کاربر online
Lines: 1-21Lines: 1-18
-ز امم بار (علیه السلام) روی ه اس ک رت فرمود: ((عبدالملک ب ان|بدالمک)) ا لای بّار اموی دو ان دا ا می ک ضرت عی ن اسی (علیه السلام) د لی او ((اف)) می کرند و یچ او توهی نات و ب او نا می کن و عبدالملک هم ایا ا با رشا نی ناخند، ر ین عدامک گف: این ی ه در ما ما ا می کند و ی به ا توهی نداد!! +وزی ((عبدالملک ن مروان)) دور کعبه ((طوا)) می‌کرد. ((حضرت امام سجاد علیه السلام|حضر علی ن لسین علیه السلم)) یز پیپیش او در حال طواف بود و اعتنایی به او نمی‌فرمود. />عبدالملک ب گهاان ود گفت:«این کیست که جلوتر از ما طاف می کند و به ما ی‌اعتناست؟» />گفند:«علی ب الحسین.» />بدالملک رفت بر جایگاه مخصوصش تکیه زد و گف مام را نزد ا یاورن.
آن‌
اه اام گفت:«من که ق پر تو یستم. پ چرا نزد ما می‌یی؟!»
ا
ام سجاد علیه السلام فرمود:«قل در من با کار خود، یای پدرم ر نابود کرد وی پر آخرت او را تاه ات. تو یز اگر دوست داری مانن قات درم باش />عبدالملک گفت:«هرگز!! اما تو نی گاگاهی ه نزد ما بیا ا از دیای ما بهره‌من شوی!»
اام با شنید این خن ردای خو را پهن کرد، ر مین نت چنین دع فرمود:«بارروردگارا، حرمت جایگه اولیائت را نزد خودت به او نشان بده!»
نا
هان ردای مم پر از درّ و وهر شد، درّهایی که چشما ا خیر می‌نمود.
آنگ
اه ا فرمود:« کسی که نزد خداوند چی جایگاهی دارد، آیا به دیای تو نیزمند است؟!»
سپس عرض کرد:«بارال
ها! اینها را از من یر که من هیچ نیای ندرم.»
-به او گفته شد: این علی بن الحسین (علیه السلام )است.
عبدالملک آمد و در مکان خودش نشست و گفت: او را برگردانید. هنگامیکه حضرت به نزد او آمدند .
گفت: ای علی بن الحسین من که قاتل پدر تو نیستم پس چه عاملی باعث می شود که نزد ما نمی آئی؟ !!

حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) فرمودند: هر آینه قاتل پدر من با عملکرد خود دنیای پدرم را بر علیه او فاسد کرد ولی پدرم با این کار آخرت او را بر علیه او فاسد و تباه ساخت پس تو اگر دوست داری بمانند او (قاتل پدرم) باشی پس باش.

او گفت: هرگز!! ولکن تو به نزد ما بیا تا از دنیای ما به تو برسد!!
با شنیدن این سخن حضرت زین العابدین بر روی زمین نشستند و ردای خود را پهن کرده و گفتند: بار پروردگارا به او حرمت و احترام اولیائت را نزد خودت نشان بده!!

در این لحظه ناگهان لباس حضرت مملّو از درّ گردید، درّهایی که نزدیک بود اشعه تابناک آن چشمها را برباید.
بعد حضرت به او فرمودند: کسیکه حرمت و احترام او نزد خداوند اینچنین است، آیا به دنیای تو نیازمند است ؟!!
سپس عرض کرد: بار الها اینها را بگیر که من هیچ نیازی به آن ندارم.

منابع :
+منابع:
 بحارالانوار، ‌ج 46، ص 120، حدیث 11 به نقل از الخرائج و الجرائح بحارالانوار، ‌ج 46، ص 120، حدیث 11 به نقل از الخرائج و الجرائح
 مراجعه شود به: مراجعه شود به:
 ((معجزات و کرامات امام سجاد علیه السلام)) ((معجزات و کرامات امام سجاد علیه السلام))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 16 خرداد 1384 [12:35 ]   4   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 یکشنبه 08 خرداد 1384 [08:42 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 شنبه 05 دی 1383 [09:32 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 11 شهریور 1383 [06:44 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..