منو
 صفحه های تصادفی
رشد ساقه
شیخ بهائی
ماهی پرنده «صورت فلکی»
رومانتیسم
درمان از خودبیگانگی
پالادیوم
طوطی دم بلند سرخ
آثار حجاب
ظرفیت گرمایی
نهضت آزادی
 کاربر Online
847 کاربر online

پیشینه تاریخی بحث جدایی دین از سیاست

تازه کردن چاپ
(cached)

سکولاریسم رویکرد خاصى است که بر اثر تحولات اقتصادى, فرهنگى, اجتماعى مغرب زمین پس از رنسانس به وجود آمد از مهمترین نتایج این پدیده, شکل گیرى نظریه جدایى دین از سیاست است. جان مایه اندیشه سکولارها تاکید بر امورى است که منتهى به انکار شدید مرجعیت دین در امور اجتماعى و سیاسى مى شود و تلقى خاص و ویژه اى از دین و کارکرد آن عرضه مى دارد .

در اروپاى قرون وسطا زمینهاى فراوانى به طور موقوفات تحت نظارت رجال دین و روحانیان و راهبان کلیسا و صومعه ها اداره مى شده و زمینهایى را که چنین نبوده زمینهاى تحت نظارت سکولارها مى نامیدند، کم کم در برخى موارد از این واژه بوى دشمنی با دین به مشام مى رسید، به عنوان مثال در فرانسه تعلیم دین, اختصاص به کلیسا داشت و دولت عهده دار تعلیم عمومى بود که اغلب به ریاضیات و طبیعیات محدود می شد.

لذا تعالیم لائیکى در برابر تعالیم دینی قرار گرفت. به تدریج این تفکر رواج پیدا کرد که نه تنها بخشی از تعالیم خارج از نفوذ دین و رجال دین است بلکه اساساً برخى از جنبه هاى حیات بشرى از دین خارج است و بدین ترتیب سکولاریزم و مذهب لائیک شکل گرفت که حیات عمومى را خارج ازسلطه دین و رجال آن مى خواست.

استاد علامه محمد تقی جعفری راجع به نوسانات کلیسا و حکومت بیان می کند که:
  • در دائره المعارف بریتانیکا آمده : موضوع مورد منازعه اینست که در نهاد قانونی حکومت وکلیسا در جامعه واحد در میان افراد واحد، هر دو مدعی وفاداری و تبعیت مردم بودند. از لحاظ تئوری مطابق آیه 21 باب 22 انجیل متی باید قائده مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا ادا می شد ، اما در عمل قلمرو ادعای حاکمیت قدرت دنیوی و روحانی تصادم پیدا می کرد.

در جوامع اولیه این تفکیک بین وجوه دینی و دنیوی حیات اجتماعی به نحوی که امروز رایج است ، عملا غیر ممکن بوده است. در تمدنهای اولیه همه جا ، پادشاه و یا حاکم نماینده خدا محسوب می شد.تا زمان قبول دین مسیحیت توسط امپراطور روم ، شخص امپراطور عنوان بالاترین مرجع دینی را هم داشت و دین ولایات کشور را کنترل می کرد ، و بلکه خود ، موضوع پرستش و چون خدایی در روی زمین بود.

  • به هر حال مفهوم حکومت و کلیسا به عنوان دو هویت جداگانه ، از وقتی مطرح شد که خط تمایزی بین جامعه سکولار بشری از یک طرف و جامعه یا جوامع دینی در داخل یک هستی سیاسی ، از طرف دیگر کشیده شد. بنابر این صحیح نیست که بگوییم تمایز بین حکومت و دین توسط مسیحیت به وجود آمده است ، بلکه جریان با دین یهود آغاز شده است ، چرا که با سقوط اورشلیم در سال 586 میلادی دیگر یهودیان هرگز از یک جامعه سیاسی مستقل برخوردار نبودند، لذا مجبور بودند راجع به عضویت در جامعه دینی خود و شهروندی سکولار خویش به عنوان دو امر جداگانه بیندیشند.

پس از پایان تعقیب و شنجه مسیحیان ، توسط امپراطور کنستانتین کبیر در قرن چهارم میلادی ، مسیحیان با این پرسش اساسی روبرو شدند که رابطه کلیسا با حکومت سیاسی امپراطوری چه باید باشد؟

از زمان تئودوسیوس اول کبیر در پایان قرن چهارم مسیحیت به تنها دین امپراطوری روم تبدیل شد و شرک و یا بدعتهای درون مسیحیت طرد شدند.از اینجا مرحله ای شروع شد که کلیسا وحکومت به صورت دو جانبه یک جامعه واحد مسیحی تلقی می شدند. در این دوران کلیسا نوعی نظارت معنوی وقدرت سیاسی روی کلیه شهروندان واز جامعه رهبران وفرمانروایان سیاسی جامعه داشت.در بخش غربی مسیحیت تا قرن یازدهم ، اوضاع چندان متفاوت نبود ، هر چند که پاپ که مدعی اقتدار معنوی روی همه قلمرو مسیحیت بود ،از احساس قدرتی برخوردار بود که هرگز اسقفهای اعظم قسطنطنیه آن را بدست نیاورده بودند.

در فاصله بین قرن یازدهم تا سیزدهم میلادی تئوری تضاد و منازعه بین پادشاهان و پاپها چه به صورت علنی و یا ضمنی ، که قدرت کشیشی طبیعتا مافوق قدرت سکولار بود و در آخرین مرحله می توانست آن را کنترل کند، هرگز حتی توسط خود روحانیون مسیحی جنبه یک اعتقاد عمومی نداشت ، بلکه تنها تأثیر عظیمی برخوردار بود و در ریشه منازعات بین پاپ و امپراطوری مقدس روم که در آن زمان این منازعات بسیار رواج داشت ، قرار داشت.

  • شاید از لحاظ تئوری نظری رادیکال ترین نظریات را در زمینه جدای قلمرو دین ازسیاست مارتین لوتر ارائه کرده است .وی نطریه ای تحت عنوان دوپادشاهی ارائه داده است.

    • تعلیم وی در این زمینه را می شود عملا به یک سخن موجز تلخیص نمود: « انجیل خدا باید در قلمرو کلیسا و قانون شریعت وی در قلمرو جامعه حکومت کند، اگر بخواهیم کلیسا را توسط قانون مذهبی ویا جامعه را توسط انجیل اداره کنیم، مردم مجبور خواهند بود تا قانون و مقررات را به قلمرو لطف و فیض الاهی و از آن طرف هم احساسات و عواطف را به قلم و عدالت اجتماعی بیاورند که در نتیجه خداوند را از تخت سلطنت خویش محروم ساخته و شیطان را به جای او بنشانند هر چند که در عمل عقاید اصلاحی لوتر در جهت حفظ روابط و پیوندهای خویش با نظم اجتماعی حاکم شده و به صورت دین رسمی در مناطقی که اکثریت داشت مثل آلمان و کشورهای اسکاندیناوی در آمد.

  • ما در تاریخ گذشته سیاسی و مذهبی شرق غیر اسلامی وغرب معنای سکولاریسم را تا حدودی واضع تر و مشخصتر از معنای تئوکراسی می بینیم زیرا مفهوم حذف مذهب از زندگی دنیوی و سیاست و علم خیلی روشنتر از تئو کراسی( حکومت خدا ) در جامعه می باشد. زیرا عدم دخالت مذهب در زندگی سیاسی و اجتماعی دنیوی و استناد مدیریت و توجیه زندگی فردی و جمعی به خود انسان ، یک مفهوم واضحی است که درک آن با مشکلی مواجه نمی گردد. در صورتیکه مفهوم حاکمیت خداوندی در جامعه به جهت احتمال معانی متنوع در آن ، ابهام انگیز می باشد.

  • ایشان وقایع سه گانه ای را که زمینه ساز تفکرات سکولاریستی گردید بدین گونه تبیین می نماید:

    • واقعه اول عبارت بود از مشاجره بین دستگاه پاپ و سلطنت فرانسه ، در سالهای 1269 تا 1303 که در نتیجه ،آ ن فرضیه امپریالیسم پاپ که در قانون شرع گنجانده شده بود به حد کمال رسید ، مسأله مخالفت با امپریالیسم پاپ در پایان همین واقعه به تدریج شکل گرفت و درنتیجه این فکر پیدا شد که باید قدرت روحانی را محصور و محدود نمود و از این فکر این نتیجه بدست آمد : طرح مسأله استقلال کلیه سلطنت ها به عنوان جامعه های مستقل سیاسی.لذا تخم اصل ملیت ( ناسیونالیسم ) و حق مالکیت و استقلال ملل که در قرن 18 و 19 رشد کرد، در این زمان کاشته شد.

    • واقعه دوم عبارت است از مشاجره بین ژان بیست و دوم و لوی باویر که در حدود بیست و پنج سال بعد به وقوع پیوست و در این مشاجره مخالفت با استقلال پاپ شکل گرفت.که تیجه آن عبارت بود از : مخالفت بر ضد استقلال پاپ ، بسط فرضیه بی نیازی جامعه مدنی. لذا در خلال جریان این مشاجره ، فرضیه محدودیت قدرت روحانی و منحصر نمودن وظائف آن ، به امور دنیای دیگر تکامل یافت در حالیکه کلیسا همچنان به عنوان یک موسسه اجتماعی باقی ماند.

    • واقعه سوم عبارت بود از مشاجره ای که اولین مرتبه در درون کلیسا و در میان روحانیان در گرفت.این اولین مرتبه بود در تاریخ مسیحیت ، که رعایا و تابعین یک قدرت حاکمه مطلقه به عنوان انجام اصلاحات ، سعی نمودند محدودیتهای مشروطیت و حکومت نمایندگی را به زور به آقای خود بقبولانند.

این مشاجره بعدها منجر به ایجاد گفتگو و مشاجره در میان زمامداران دنیوی و رعایای ایشان گردید. یعنی رعایای زمامداران سیاسی را نیز بیدار کرده به فکر انداخت که قدرت زمامداران را به وسیله دو عنصر مشروطیت و حکومت نمایندگی محدود نمایند.

منبع

  • علامه محمد تقی جعفری ، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ، جلد 25 ،ص 64 - 60





تعداد بازدید ها: 33816


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..