مشربهای مذهبی در عهد سلجوقیان
جامعه ی سلجوقی
توسعه و دانش در
منطق،
حکمت و کلام،
لغت،
تفسیر و
ادبیات عرب
در عصر سلجوقی و
ایجاد مدارس مذهبی متعدد
مدارس نظامیه و
درخشیدن بسیاری از مشایخ و کبار علوم دینی در این عصر
که مستعد بروز آن بود، از یک سو موجب شکوفایی این علوم گردید و آثاری را از خود باقی گذاشت که برای تاریخ علم خالی از اهمیت نیست.
با این همه، بنای مدارس که موجب
اشاعه دانشهای شرعی و مخصوصاً ترویج زبان عربی
در بین طبقات نخبه اهل عصر در بلاد ایران و حتی انگیزه ادامه تصنیف کتب به زبان عربی میشد، در عین حال عامل عمدهای در ترویج تعصبات مذهبی و فرقهای در سراسر ایران شد.
با رونقی که بر اثر وجود این مدارس، و نیز مدرسههایی که از جانب سلطان برای حنفیها و از سوی خلیفه برای پیروان بیشتر مذاهب معروف فقهی ایجاد شد، علوم دینی همه جا مورد توجه و علاقه عام واقع شد.
نفوذ علما هم پا به پای رونق علم در پایتخت و در بلاد مختلف قلمرو آل سلجوق، فوق العاده بالا گرفت. چنان که خاندان بعضی علماء در شهرها نفوذی همچون حکام و وزیران پیدا کردند. و ریاست ولایات به دست آنها افتاد.
از جمله در
بخارا،
آل برهان، شوکت و قدرت فوق العاده به دست آورد.
در
اصفهان،
آل خجند که ریاست شافعیان شهر با آنها بود، و آل صاعه که ریاست حنفیان شهر را داشتند،
قدرت و نفوذ بسیار حاصل کردند و بست و گشودن کارها اغلب به دست آنها بود.
سادات ترمذ،
سادات بیهق،
سادات ری و قم،
خاندانهای بزرگی بودند که به غیر از مقام علمی، ریاست دنیوی هم داشتند و عظمت مقام دنیوی آنها،
طلاب جوان را همه جا به سعی در کسب علم و روی آوردن به مدارس جلب و تشویق میکرد.
محیط مذهبی عهد سلجوقی
محیط مذهبی عصر، محیط مشاجرات و تعصبات بود. تعدد مدارس و کثرت روز افزون طالبان این مدارس هم استمرار این مشاجرات و تعصبات را در بین عامه تشدید میکرد.
قسمتی از این تعصبات بر ضد فرق مختلف شیعه بود که مخصوصاً به سبب وحدت منشأ با
اسماعیلیه از سوی متعصبان
اهل سنت مورد تهقت و سوء ظن بیشتر واقع بودند، به علاوه بروز کشمکش در بین فرق مختلف اهل سنت نیز وجود داشت.
تنازع فرقههای مذهبی، در این عصر، جامعه اسلامی ایران را همچنان مثل دوران
غزنویان و
آل بویه د حال تفرقه و تشتت نگه داشت.
کرامیه در قلمرو غوریان،
معتزله در قلمرو خوارزمشاهیان
در این ایام همچنان فعال بودند.
مذاهب اهل تشبیه در نواحی جبال،
مذاهب جبریه در ماوراء النهر،
هنوز بیش و کم رایج بود و
در سیستان تا پایان عهد، هنوز بقایایی از خوارج دیده میشد.
پیروان این مذاهب حتی اگر در فروع با یکدیگر اختلاف نداشتند، در اصول عقاید دائم یکدیگر را تحطئه و تکفیر میکردند و بدین ترتیب، امکان مسالمت جویی اجتماعی را از مردمان سلب نمودند.
چیزی که در حمله ی
مغول، نیل به هر گونه توافق و وحدت را بین آنها برای مقابله با مهاجمان، غیر ممکن ساخت. حتی استمرار این اختلافات در قسمت عمدهای از قلمرو
سلجوقیان، منجر به توفیق فرقه اسماعیلیه شد که در ایجاد یک قدرت پایدار در نواحی مختلف ایران، نقشی مخرب، ویرانگر و ارتجاعی ایفا کردند.
مطالب مرتبط