انسان موجودی متشکل از دو جنبه جسمانی و روحانی میباشد بعد جسمانی او، اعضا و جوارح او هستند و بعد روحانی و ملکوتی او، همان روح، عقل و نفس او میباشد. همانطور که اعضا و جوارح انسان مبتلا به امراض مختلف میگردد، ممکن است روح و نفس انسان نیز دچار بیماریها و امراض مختلف گردد. از جمله امراض مختلف نفس، عجب و خودبینی است. |
تعریف عجب
عجب آن است که انسان بر خود ببالد و از عمل خود یا از
عبادت، ثروت و
زهد و... خویش خشنود شود.
تفاوت بین عجب و کبر
تفاوت بین عجب و کبر این است که در کبر فرد، خود را بالاتر از غیر میبیند و مرتبه خود را بالاتر میپندارد. اما در عجب پای غیری در میان نیست. بلکه عجب کننده، بر خود بالیده و از خود خشنود است و منعم این صفت را فراموش کرده است. به عنوان نمونه یکی از افرادی که دچار عجب شد،
ابلیس بود، او به عبادتهای چندین هزار ساله خود بالید و
عصیان الهی نمود و همچنین دچار کبر شده و خود را با آدم علیه السلام مقایسه کرد و گفت: مرا از آتش آفریدهای و او را از گل و من از او بهترم. و همین خود را بهتر فرض کردن او، عجب و و خود بزرگ بینی بود. و این عمل باعث از بین رفتن آن همه عبادتهای طولانی مدتش شد و
رانده درگاه الهی گردید.
خدای تعالی به
حضرت داوود سلام الله وحی فرمود: به گناهکاران مژه بده و مطیعان را بترسان. عرض کرد: چرا عاصیان را مژده دهم و مطیعان را بترسانم؟!
فرمود: عاصیان را مژده بده که من توبه آنها را قبول کرده و گناهانشان را میبخشم و
مطیعان را بترسان که به اعمال خود عجب نکنند.
راههای ابتلا به عجب
عوامل مختلفی مثل زیبایی، قدرت و عقل میتوانند سبب عجب گردند، اما یادمان باشد که کسی که به زیبایی و تناسب اندام و امور جسمانی خود میبالد، باید بداند که این صورت زیبا زیر خاک خواهد رفت و اگر زیبایی افتخار بود، باید
حضرت یوسف که پری روی زمانش به خاطر شدت زیبایی وی،دیوانهاش گردید به خود میبالید، در حالیکه آن حضرت پیوسته میگفتند
« همانا نفس _ از جمله عجب _ انسان را به بدی فرا میخواند» و بر این اساس ایشان نه تنها دچار عجب نشدند، بلکه همواره بندهای مخلص و شاکر بودند. بنابراین بر هر فردی لازم است
بیماریهای نفس خود را یافته و در صدد درمان آنها بر آید.
درمان عجب
پس از یافتن بیماری در نفس خویش، باید به فکر معالجه آن باشیم. برای درمان عجب، ابتدا باید متوجه عظمت و بزرگی حضرت حق بود و فقط او را سزاوار بزرگی و عظمت دانست و باید متذکر و متوجه بود که انسان به خودی خود، از هر ذلیلی ذلیلتر است و جز خاکساری سزاوارش نیست. چرا که به گفته شاعر در این صورت است که انسان به مقام عالی خود دست مییابد:
ای دل به بوتراب و سرافرازیش قسم
گشتند سرفرازها فقط خاکسارها
توجه به آفرینش خود
در آیات هفدهم تا بیست و یکم
سوره عبس چنین میخوانیم:
"کشته باد
انسان، چه ناسپاسی است! او را از چه چیز آفریده است؟ از نطفهای خلقش کرد و اندازه مقررش بخشید، سپس راه را بر او آسان گردانید، آنگاه به مرگش رسانید و در قبرش نهاد"
این آیات شریفه اشاره به این حقیقت دارند که انسان در ابتدا، وجود نداشت و بعد از نجسترین چیزها که نطفه است، خلق شد، بعد از آن خدای تعالی او را میمیراند و تبدیل به مردار گندیدهای میکند.
بیان امیر المومنین
اگر انسان در آفرینش ماده خلقتش که از همه چیز پستتر است و سرانجامش که لاشهای متعفن خواهد شد، بیندیشد، دچار عجب نخواهد شد.
امام علی علیه السلام فرمودند: "فرزند آدم را با فخر فروشی چه کار؟ او که در آغاز نطفهای گندیده و در پایان مرداری بدبو است، نه میتواند روزی خویشتن را فراهم کند و نه مرگ را از خود دور نماید!" انسان باید متذکر باشد که او چنان تضعیف است که حتی از عاقبت کار خود و اینکه کی خواهد مرد و جایگاهش چگونه خواهد بود؟ بیخبر است و گرسنگی، تشنگی، صحت و مرض و مرگ و... به دست او نیست.
خاک گل کوزهگران
او اگر بداند جسمی را که با ناز میپرورد و از آن محافظت میکند، در نهایت خاک لگدکوب شده کوزهگران و خشتزنان میشود، گاه از خاکش خشتی سازند و گاه از گلش عمارتی بر پا کنند و گاه کلنگ داران و بیل داران بر سرش زنند. دیگر به خود نخواهد بالید.
زدهم تیشه یک روز بر تل خاک
به گوش آمدم ناله دردناک
که زنهار گر مردی ، آهسته تر
که چشمت و روی و بنا گوش و سر
آماده پاسخگویی
واگر بداند بعد از مرگ، ذرات بدنش را جمع کرده، در
قیامت حاضر میکنند تا جوابگوی اعمالش باشد. و حتی از کوچکترین عمل وی نیز سوال خواهد شد، و به این کار از ته دل باور داشتهباشد با نهایت دل و جان در صدد رفع این مشکل روانی خود خواهد مود.
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به
منابع
- قرآن مجید.
- ملااحمد نراقی، معراج السعاده
- نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، حکمت 454
- سید عبد الله شبر، اخلاق شبر.
نویسنده: فاطمه شاه محمدی