1- ناصرالدین شاه مردی مستبد به رأی و خودخواه، متظاهر به دین و شعائر دینی، شیفته اصلاحات و اقدامات تازه برای تحکیم اساس سلطنت و استقرار نفوذ خویش درباریان و اطرافیان بود. 2- او خود را خلیفه اسلامی در عالیم تشیع می دانست و به همین مناسبت مورخین قاجاریه تهران را دارالخلافه خوانده اند. 3- ناصرالدین شاه با آنکه هیئت وزیران برگزید و طبق فرمان آنان را در کارهای مملکت اختیار داد لیکن هیچ وزیر و مأمور عالیرتبه ای جرأت و جسارت آنرا نداشت که امر مهمی را بدون اجازه شاه انجام دهد. 4- همه او را تواناترین رجل سیاسی کشور و ظل الله و اطاعت از فرمان او را واجب و به منزلة اطاعت از فرمان الهی می دانستند. 5- پس زمام کلیه امور، در حقیقت در دست شخص ناصرالدین شاه بود و او به فراصت دریافته بود که اطرافیانش همگی مردی بی شخصیت و نوکر مآب هستند. 6- او با قتل امیرکبیر سدی را که آن مرد نیرومند در برابر اعمال نفوذ مأمورین سیاسی روسیه و انگلیس ایجاد نموده بود، با دست خود شکست و زمانی به خود آمد که تحت تأثیر دو سیاست متضاد دو دولت همسایه قرار گرفته و ناگزیر بود که برای حفظ مقام و سلطنت خودگاهی به انگلستان و زمانی به روسیه روی خوش نشان دهد. 7- او با خیل رجل و درباریان بی عرضه و نالایق نتوانست منافع کشوری را که به سلطنت آن مباهات می کرد، حفظ کند و چنانکه گفتیم افغانستان و بلوچستان را به نفع انگلیس، مرو وبخارا و سرزمینهای شمال شرقی خراسان را به نفع روسیه تزاری از دست داد. 8- زندگی خصوصی ناصرالدین شاه و وضع حرمسرا و شیفتگی و هوسرانی و لطیفه گویی و طبع شعر و سایر خصوصیات اخلاقی او موضوع داستانها روایات و حکایت متعدد است. |
 | |
|