امام باقر علیه السلام فرموده است: پس از آن که
مهدی علیه السلام انتقام کارگزار خود را میگیرد، از
مدینه حرکت میکند و در طول راه، مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ولایت علی بن ابی طالب و بیزاری از دشمنش فرا میخواند.
وقتی به «
ثعلبیه» میرسد، مردی از نسل پدرش اعتراضکنان به امام علیه السلام میگوید: « چه میکنی؟ به خدا سوگند تو مردم را از گرد خود همانند گوسفند رم میدهی! آنچه انجام میدهی بر اساس عهد و دستوری از جانب رسول خداست یا بر اساس چیزی دیگر؟ »
کسی مسئول بیعتگرفتن از مردم است، به او میگوید: « به خدا سوگند، یا ساکت میشوی یا گردنت را میزنم.» حضرت مهدی علیه السلام به او میگوید: « به خدا سوگند، من عهد و دستوری از جانب
رسول خدا دارم.»
آن گاه امام علیه السلام دستور میدهد صندوقی بیاورند و از میان آن عهدنامهای خارج میکند و آن را میخواند. آن شخص به حضرت مهدی علیه السلام میگوید: « فدایت گردم، میخواهم سرت را ببوسم. »
امام علیه السلام سرش را نزدیک می آورد و او پیشانی امام علیه السلام را میبوسد و می گوید: « فدایت گردم، با من و طرفدارانم بیعت کن.»
آن گاه حضرت مهدی علیه السلام با آنان بیعت می کند.
منابع :
بحار الانوار 52 / 343 حدیث 91 - ص 387 حدیث 203
مراجعه شود به:
عهد و فرمان رسول خدا