منو
 صفحه های تصادفی
شوره سر
آل باوند
برونشیت‌ حاد
کارشناس امور بهزیستی
جامعه شناسی دینی دورکیم
انواع سیاهچاله‌
بحران های داخلی قبل از نادر
کمک امام جواد علیه السلام به غارت زدگان
باریتوکلسیت
پیاز «داروئی»
 کاربر Online
227 کاربر online

درد انسان نسبت به خلق خدا

تازه کردن چاپ
دانشنامه
(cached)


گروهی دیگر در موضوع درد انسان که آن را ارزش ارزشها تلقی می‏کنند ، متوجه امر دیگری شده‏اند :

درد انسان نسبت به خلق خدا ، نه درد انسان‏ نسبت به خدا .

می‏گویند معیار انسانیت انسان به این است که درد دیگران‏ را داشته باشد ، یعنی ناراحتیهایی که متوجه دیگران است و هیچ به شخص او مربوط نیست ، در او درد ایجاد می‏کند ، او غمخوار دیگران است . به قول‏ سعدی :

من از بینوائی نیم روی زرد

غم بینوایان رخم زرد کرد


اگر درد دیگران و غمخوارگی در کسی پیدا شد ، از گرسنگی دیگران خوابش‏ نمی‏برد .
گرسنگی برای خودش از گرسنگی دیگران آسانتر است ، اگر خاری در پای دیگران فرو رود ، مثل این است که در چشم او فرو رفته است . می‏گویند این درد انسان است ، دردی است که به انسان ، شخصیت و ارزش می‏دهد و این است منشأ همه ارزشهای انسانی .

امروز می‏بینیم آنهایی که دائما می‏گویند فلان مسئله ، انسانی است ، اصلا انسانیت را جز در اینجا در جای دیگر پیاده نمی‏کنند . هر چیزی که باز گشتش به احساس مسئولیت انسان و درد انسان در قبال انسانهای دیگر باشد ، آن را انسانی می‏دانند و هر چیز ، غیر از این باشد آن را انسانی نمی‏دانند . باز این هم محو شدن ارزشها در یک ارزش دیگر است .

آیا از نظر معیارهای اسلامی ، انسان کسی است که درد دیگران را داشته‏ باشد ؟ یا کسی است که فقط درد خدا را داشته باشد ؟


از نظر معیارهای‏ اسلامی ، انسان کسی است که درد خدا را داشته باشد و چون درد خدا را دارد ، درد انسانهای دیگر را هم دارد .

ببینید قرآن درباره درد دیگران داشتن چگونه سخن می‏گوید . قرآن راجع‏ به پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‏فرماید :

« فلعلک باخع نفسک علی اثارهم ان‏ لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا » ( 1 سوره کهف ، آیه . 6 )

پیغمبر آنچنان برای هدایت و سعادت مردم ونجات آنان از اسارتها و گرفتاریهای دنیا و آخرت حریص‏ است که می‏خواهد خود را هلاک کند . خطاب می‏رسد که چه خبر است ؟ مثل‏ اینکه تو می‏خواهی خودت را به خاطر مردم تلف کنی .

« طه ما انزلنا علیک القران لتشقی الا تذکرش لمن یخشی »" (سوره طه آیات 1 تا 3 )

در آیه‏ای دیگر می‏فرماید : « لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم » " (سوره توبه ، آیه . 128 ) .

ببینید تعبیر قرآن‏ چقدر عجیب و عالی است :

مردم ! پیامبری از میان شما و از جنس شما برای‏ شما آمده است ، اولین خصوصیتش این است که « عزیز علیه ما عنتم » ( عنت یعنی مشقت ، رنج ، ناراحتی ) رنجهای شما بر او ناگوار است و او درد شما را دارد .

پس مسلمان واقعی کیست ؟


مسلمان کسی است که هم درد خدا را داشته باشد و هم درد خلق خدا را . « حریص علیکم »قرآن تعبیر " حریص‏ " را بکار برده است . گاهی بعضی پدرها که می‏خواهند بچه‏هایشان ملا بشوند ، آنقدر در این خواسته افراط می‏ورزند که می‏گویند فلان‏کس حریص است‏ به اینکه بچه‏اش باسواد بشود ، مثل آدمی که حریص مال دنیاست ، درست‏ مثل آدمی که پول پرست و حریص جمع آوری پول است ، پیغمبر حریص نجات‏ مردم است ، حریص بهبود بخشیدن به دردهای مردم است . این می‏شود درد خلق‏ داشتن .

مگر خود علی علیه‌السلام این تعبیر را نمی‏کند ؟ مگر تعبیر " درد " مال خود او نیست ؟



داستان معروفی است که مکرر شنیده‏اید : در بصره ، عثمان بن حنیف در یک مجلس میهمانی شرکت کرده است . در آن مجلس میهمانی چه خبر بوده‏ است ؟ العیاذبالله مشروب بوده ؟ نه . قمار بوده ؟ نه . فسق و فجوری‏ بوده ؟ نه . پس چه بوده ؟ گناه عثمان بن حنیف این بوده که در یک مجلس‏ صد درصد اشرافی شرکت کرده ، یعنی از فقرا کسی در آن مجلس نبوده است .

به علی علیه‌السلام خبر می‏رسد که نماینده و حاکم شما در مجلسی شرکت کرده است که در آن مجلس ، اغنیا و پولدارها و اشراف وجود داشته‏اند ولی از فقرا کسی در آنجا نبوده است .

علی علیه‌السلام می‏فرماید :

« و ما ظننت انک تجیب الی طعام قوم عائلهم‏ مجفو و غنیهم مدعو » "

عثمان بن حنیف ! من باور نمی‏کردم که تو دعوت بر سفره‏ای را بپذیری که اغنیا را در آنجا دعوت کرده باشند ولی فقرا را دعوت نکرده باشند و آنها پشت درمانده باشند .

بعد علی علیه‌السلام شروع به‏ گفتن دردهای خودش می‏کند تا می‏رسد به آنجا که راجع به خودش می‏گوید :

و لو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج‏ هذا القز و لکن هیهات ان یغلبنی هوای ، و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمة » .

اگر من بخواهم ، امکانات‏ برایم فراهم است ، بهترین خوردنیها و نوشیدنیها و بهترین پوشیدنیها و هرچه که بخواهم برای من فراهم است . هیهات هیهات که من چنین کنم ، محال است‏ که من مهار خود را به دست حرص و هوای نفسم بدهم .

حال چرا علی علیه‌السلام اینگونه می‏گوید ؟ مگر خدا این نعمتها را حرام کرده است ؟ علی علیه‌السلام توضیح می‏دهد تا کسی خیال نکند لباس خوب پوشیدن حرام است ، عسل مصفی‏ خوردن حرام است . نه ، مسئله دیگری است ، اینها حرام نیست ، حلال است.


« و لعل بالحجاز او الیمامة من لا طمع له فی القرص ، و لا عهد له بالشبع »

اگر من اینجا شکم خود را سیر کنم ، شاید در عراق و کوفه و یمامه و سواحل خلیج‏فارس و در حجاز ، کسانی باشند که امید به این‏ یک قرص نان را هم نداشته باشند .


« او ابیت مبطانا و حولی بطون غرثی و اکباد حری »

آیا من شکم سیر بخوابم و در اطرافم شکمهائی گرسنه و گرهایی‏ تشنه باشد ؟یعنی این درد ( داء ) تو را بس که شکم سیر بخوابی و در اطرافت شکمهائی‏ گرسنه وجود داشته باشد .

به این می‏گویند درد خلق خدا . این را می‏گویند معیار انسانیت ، و به تعبیر صحیحتر مادر دوم ارزشها . سپس می‏فرماید :

اقنع من نفسی بان یقال امیرالمؤمنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر » (نهج‏البلاغه ، نامه . 45 )

آیا من به لقب و اسم قناعت کنم ؟ آیا به لقبی که به من می‏دهند و " یا امیرالمؤمنین ، یا امیرالمؤمنین " می‏گویند و مرا امیر مؤمنان و خلیفه‏ می‏خوانند و به اینکه مرا به عنوان رئیس یک مملکت اسلامی که بیشترین‏ معموره عالم را گرفته است خطاب می‏کنند ، قناعت کنم و برخود نام‏ امیرالمؤمنین بگذارم و با مؤمنان در سختیهای روزگار شرکت نداشته باشم ؟


ببینید همه سخن در اینجا از همدردی است ، از درد دیگران را حساس‏ کردن است .

حال از شما می‏پرسم آیا بهتر است آدم ، لخت باشد ، اعضایش کرخ باشد و راحت باشد و یا بهتر است حساس باشد و این درد را درک کند ؟ این دردی است که در عین حال ، لذیذ هم هست ، چون دردی که‏ برای دیگران باشد ، همیشه لذیذ است .

این مطلب چه رازی دارد ؟ خدا خودش می‏داند . همچنانکه درد دیگران داشتن لذیذ است ، درد هجران حق هم‏ لذیذ است .



بوعلی در اشارات درباره این مسئله که گاهی یک چیز درد هست ، ولی در عین اینکه درد است لذیذ است ، مثال می‏آورد. می‏گوید این نوع درد نظیر خارش بدن است که بدن خارش می‏کند و سوزش دارد و انسان وقتی خارش‏ می‏دهد ، محل خارش درد می‏کند و در عین اینکه درد می‏کند ، خوشش می‏آید . این درد ، درد تلخی نیست . این درد ، دردی است که جان را می‏سوزاند ، اشک را جاری می‏کند اما غم‏ محبوب است ، غم مطلوب است .

انسان از یک سلسله غمها همیشه فرار می‏کند ، ولی چطور می‏شود که اگر به ما بگویند مجلس ذکر مصیبت امام حسینعلیه‌السلام برقرار است و مجلس خیلی باحالی است ، می‏خواهیم به آنجا برویم ؟

انسان تا دلش نسوزد و درد نگیرد ، اشک نمی‏ریزد ولی در عین حال انسان‏ دلش می‏خواهد به این مجلس باحال برود ، این درد را احساس کند و این‏ اشک را بریزد ، وقتی این قطرات اشک می‏ریزد ، انسان صفائی را احساس‏ می‏کند که آن درد ، دیگر در مقابل این ، چیزی نیست ، این است درد انسانیت .


خوشا به حال آن تن‏ها و بدنهائی که روحهاشان فقط درد تن خودشان را احساس می‏کنند و خوشا به حال آن بدنی که روحش فقط درد بدنش‏ را احساس می‏کند ، چون آن روح دائما در فکر این است که ناراحتیهای این‏ بدن را از بین ببرد .ولی دشوار است حال آن بدنی که روحش ، تنها روح‏ خودش نیست ، روح همه بدنهاست . یک روح ، درد همه را به تنهایی احساس‏ می‏کند .


این بدن است که مجبور است با وجود فراهم بودن همه امکانات ، با دو لقمه نان جو بسازد برای اینکه مبادا در حجاز یا یمامه یک " نان‏ جوخور " پیدا شود . این بدن است که باید کفش وصله‏دار بپوشد برای اینکه‏ با روحی مانند روح علی علیه‌السلام توأم باشد

منبع :انسان کامل
شهید مطهری
صفحه81




تعداد بازدید ها: 13127


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..