منو
 کاربر Online
628 کاربر online

خثیمه

چاپ
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > شخصیت ها
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > عقاید

در سفینه البحار داستانی از مردی به نام خثیمه و یا خیثمه نقل می کند که چگونه پدر و پسری برای نوبت گرفتن در شهادت با یکدیگر منازعه داشتند.
می نویسد هنگامی که جنگ بدر پیش آمد این پسر و پدر با همدیگر مباحثه و مشاجره داشتند. پسر می گفت: من می روم به جهاد و تو در خانواده بمان و پدر می گفت: خیر تو بمان من می روم جهاد. پسر می گفت: من می خواهم بروم، کشته شوم.
پدر هم همین را می گفت. آخرش قرعه کشی کردند و قرعه به نام پسر در آمد. او رفت و شهید شد. بعد از مدتی پدر، پسر را در عالم رویا دید که سعادت خیره کننده ای است و به مقامات عالی نائل آمده است. به پدر گفت: پدر جان

إنَّه قَد وَعَدَنی ربّی حقّاً : آنچه خدا وعده داده بود همه راست بود


پدر پیر آمد خدمت رسول الله عرض کرد اگر چه من پیر شده ام اگر چه استخوانهای من ضعیف و سست شده است اما خیلی آرزوی شهادت دارم. یا رسول الله من آمدم از شما خواهش کنم دعا کنید که خدا به من شهادت روزی کند و پیامبر دعا کرد. یکسال طول نکشید که جریان احد پیش آمد و این مرد در احد شهید شد.

منبع:مقاله شهادت؛مرتضی مطهری

تعداد بازدید ها: 8909


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..