منو
 کاربر Online
1117 کاربر online

حس عشق و پرستش

چاپ
فرهنگ > الهیات

مقوله پنجم مقوله‏ای است که ما عجالتا نام آن را مقوله " پرستش " یا مقوله " عشق و پرستش " می‏گذاریم .

بر می‏گردیم به حرف اول خودمان که‏ در جهان هیچ موجودی به اندازه انسان نیازمند به تفسیر و توضیح نیست ، چون در انسان چیزها دیده می‏شود . که در غیر انسان دیده نمی‏شود ، و پیچیدگیهایی مشاهده می‏شود که توضیح و تفسیرش آسان نیست بلکه فوق العاده‏ مشکل است ، و به همین جهت است که انسان را " عالم صغیر " نامیده‏اند یعنی به تنهایی خودش یک جهان است .

عرفا این را هم قبول ندارند که انسان‏ عالم صغیر باشد ، می‏گویند عالم ، انسان صغیر است و انسان ، عالم کبیر .

مولوی می‏گوید :
چیست اندر خانه کاندر شهر نیست
چیست اندر جوی کاندر نهر نیست


خانه جزء است و شهر کل ، هر چه در خانه باشد در شهر قطعا هست . ولی‏ در شهر ممکن است چیزهایی باشد که در خانه نباشد که اغلب هم اینطور است‏ . همچنین چیزی که در جوی کوچک باشد در رودخانه البته هست . بعد نتیجه‏ گیری می‏کند و می‏گوید :

این جهان جوی است دل چون نهر آب
این جهان خانه است دل شهری عجاب


نه عکس قضیه که بگوید این انسان ( دل یعنی انسان ) خانه است و جهان‏ شهر .

غرضم اهمیت انسان است ، و در انسان خیلی چیزهاست که نیازمند به‏ تفسیر است و این ساده‏انگاریها در موضوع انسان خیلی اشتباه است . این‏ ساده‏انگاریها را همه کرده‏اند . حال موضوعی که شاید بیشتر هم نیاز باشد که‏ ما شرح بدهیم مسأله " عشق و پرستش " و در واقع مسأله " عشق " است .

خود همین عشق در انسان یک پدیده معضل عجیبی است که خیلی نیاز به تفسیر دارد . در باب عشق بعضی اصلا عشق را جز از مقوله شهوت ندانسته و گفته‏اند عشق همان هیجان غریزه جنسی است ، چیز دیگری غیر از آن نیست ، یعنی‏
مبدئش غریزه جنسی است انتهایش هم غریزه جنسی است .

نظریه دیگری هست که معتقد است که عشقها از غریزه جنسی شروع می‏شود ولی‏ بعد تلطیف می‏شود ، جنبه جنسی خودش را از دست می‏دهد و حالت روحانی به‏ خود می‏گیرد . و یک نظریه دیگر هست که از اساس قائل به دو نوع عشق است‏

: عشقهای جسمانی که مبدأ جسمانی و غایت جسمانی دارد ، و عشقهای روحانی‏ که از ابتدا مبدأ روحانی دارد و غایتش هم روحانی است .

مسأله عشق خصوصا در آنجا که با پرستش توأم می‏شود و بلکه هر عشقی که به‏ مرحله عشق واقعی برسد ( یعنی حساب شهوات را باید جدا کرد ) به مرحله‏ پرستش می‏رسد ، یعنی این دو در واقع از یکدیگر تفکیک پذیر نیستند به هر حال مسأله عشق و پرستش در انسان مسأله‏ای است که فوق العاده نیازمند به‏ تحلیل و تفسیر و توضیح و توجیه است . باید بررسی شود که واقعا چه مبدئی‏ دارد ؟

آیا این حرفی که از قدیم به افلاطون نسبت داده‏اند و لهذا امروز هم‏ می‏گویند " عشق افلاطونی " راست است ؟ آیا در انسان واقعا یک مبدأ غیر جسمانی و غیر مادی برای عشق وجود دارد ؟ و آیا عشقهای روحانی هم در انسان‏ وجود دارد و اگر وجود دارد چیست ؟





منبع : کتاب فطرت
نویسنده : شهید مرتضی مطهری
صفحه :84


بیشتر بدانید :

ماهیت عشق
ماهیت عشق روحانی ومطلوب حقیقی


تعداد بازدید ها: 16207


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..