عده ای می گویند:
یکى از
حقوق اولى بشر آزادى عقیده است یعنى انسان در عقیده خودش باید آزاد باشد ، و قانون حقوق بشر اجازه نمی دهد که متعرض کسى بشوند به خاطر عقیده اى که انتخاب کرده است، و حال آنکه قرآن تصریح می کند کسانى که عقیده
شرک را پذیرفته اند شما به هیچ شکل آنها را تحمل نکنید . البته کسانى که عقیده غیر اسلامی دیگرى مثل
مسیحیت و
یهودیت و
مجوسیت را اختیار کرده اند ، اسلام متعرض آنها نمی شود ، ولى نسبت به
مشرکین می گوید اگر چنین عقیده اى انتخاب کرده اند شما ابتدا مهلتشان بدهید و در یک شرائط معینى اگر نپذیرفتند آنها را به کلى از بین ببرید . آیا این دستور با این اصل آزادی سازگار است ؟ ونیز مگر قرآن نمی گوید : «
لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى » از یک طرف قرآن می گوید در کار دین اکراه و اجبارى وجود ندارد و از طرف دیگر در اینجا اعلام به
برائت می کند می گوید : «
برائه من الله و رسوله» . بعد هم می گوید :«
فاذا انسلخ الاشهر فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم » هنگامی که این چند ماه گذشت مشرکین را هر جا یافتید بکشید . آیااین دو با هم سازگاراند؟
- و بیان می کنند: مسئله آزادی عقیده ، امروز به عنوان حقى از حقوق بشر شناخته شده و حقى است طبیعى و فطرى که هر کسى مختار است هر عقیده اى که دلش می خواهد انتخاب کند . اگر کسى بخواهد به خاطر عقیده شخص دیگر ، متعرض او بشود ، با حقى که طبیعت و به اصطلاح خلقت به بشر داده است مبارزه کرده و در واقع ظلم کرده است. ولى اساس این حرف دروغ است . بشر حق فطرى و حق طبیعى دارد ولى حق طبیعى و فطرى بشر این نیست که هر عقیده اى را که انتخاب کرد ، به موجب این حق محترم است . می گویند انسان از آن جهت که انسان است محترم است ، پس اراده و انتخاب انسان هم محترم است . هر چه را انسان خودش براى خودش انتخاب کرده ، چون انسان است و به اراده خودش انتخاب کرده کسى حق تعرض به او را ندارد .
- ولى از نظر دین اسلام این حرف درست نیست . اسلام می گوید انسان محترم است و لازمه احترام انسان این است که استعدادها و کمالات انسان محترم باشد یعنى انسانیت محترم باشد .به موجب یک سلسله استعدادهاى بسیار عالى است که خلقت در انسان قرار داده است . قرآن هم می فرماید :« قد کرمنا بنی آدم» ا بنی آدم را محترم و مورد کرامت خودمان قرار داده ایم . انسان فکر و اندیشه دارد ، استعداد علمی دارد و این در حیوانات و نباتات و جمادات نیست . به همین دلیل انسان نسبت به یک حیوان یا گیاه محترم است . « و علم الاسماء کلها » همه اسماء و شؤون خودش را به آدم آموخت . نمی گوید به گوسفند یا اسب یا شتر آموخت . کمال انسان در این است که عالم باشد . انسان یک سلسله استعدادهاى اخلاقى و معنوى دارد ، می تواند شرافتهاى بزرگ اخلاقى داشته باشد ، احساسات بسیار عالى داشته باشد که هیچ حیوان و گیاهى اینگونه چیزها را نمی تواند داشته باشد .
- شریفترین استعدادها در انسان بالا رفتن به سوی خداست:« یاایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه» مشرف شدن به توحید است که سعادت دنیوى و اخروى در گروه آن است. حالا اگر انسانى بر ضد توحید ، کارى کرد ، او انسان ضد انسان است یا بگوئیم حیوان ضد انسان است . بنابراین ملاک شرافت و احترام و آزادى انسان این است که انسان در مسیر انسانیت باشد . انسان را در مسیر انسانیت باید آزاد گذاشت نه انسان را در هر چه خودش انتخاب کرده باید آزاد گذاشت ولو اینکه آنچه انتخاب می کند بر ضد انسانیت باشد . کسانى که اساس فکرشان در آزادى انسان ، آزادى خواست انسان است یعنى هر چه انسان بخواهد در آن آزاد باشد ، گفته اند انسان در انتخاب عقیده آزاد است. بسا عقیده اى که انسان انتخاب می کند بر ضد انسان است ، بر ضد خودش است.
منبع
شهید مطهری ، آشنایى باقرآن ج3
همو، پیرامون جمهوری اسلامی