صلح امری طبیعی و عادی در روابط بین الملل محسوب میگردد که به عوض استفاده از تسلیحات نظامی و روشهای خشونت آمیز ، میتوان با منطق و ابزار قابل قبول به راه حل مناسب رفع اختلاف رسید. |
نگرش کلی
جنگ و ستیز یکی از عناصر متشکل
زندگی اجتماعی است، زیرا که کشمکش ، همواره مستلزم کنش اجتماعی است، همانطور که وجود کنش متقابل اجتماعی نیز لازمه همکاری و معاضدت اجتماعی است و بنابراین منازعه و همکاری همزاد و همپای هم در زندگی بشر حضور داشتهاند.
رابطه صلح و جنگ
در هر زمان که صلح در روابط انسانها به مخاطره افتاده سعی گردیده است از طریق سیاسی یعنی مذاکره و بحث و گفتگو موارد اختلاف ورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و به راه حلی دسترسی پیدا شود که ضمن تأمین منافع طرفین از ادامه خشونت و درگیری جلوگیری گردد. با اینکه جنگ و صلح دو جهان متفاوت را برای انسان بوجود میآورند، تصور اینکه این دو از یکدیگر جدا هستند نیز ممکن نیست، پس جنگ و صلح همواره در پی یکدیگر مطرح میشوند. اگر بنا به قول
دیوید هیوم (David Hume) علیت را همانند رابطه توالی ضروری فرض کنیم، میتوانیم صلح را علت جنگ و برعکس جنگ را علت صلح بدانیم.
کارکردهای جنگ از دیدگاه هگل جنگ
- جنگ عاملی است که میتواند آگاهی اجتماعی هر ملت را ، با حراست از وحدت معنوی آن ، در برابر هرگونه فردگرایی استحکام بخشد. در صورتی که اگر فردگرایی به خودگرایی کشانده شود، حیات جامعه و دولت را به خطر خواهد افکند.
- جنگ میتواند تجلی یک وحدت جمعی یا روح عام در فرمان یا چهره رهبر جامعه باشد. هگل تا زمانی که ناپلئون شکست نخورده بود، او را تجلی روح عام و در سیمای فردی سلحشور میدانست.
- جنگ میتواند سازنده تمدن بشری باشد. به همین دلیل هگل از خصیصه متمدن کننده خشونت دفاع میکند.
- جنگ موجب تحقق و تعالی فعالیت سیاسی میگردد. هگل جنگ را به مثاب صورت برتر فعالیت سیاسی میشمارد. و معتقد است وقوع جنگ سبب از میان رفتن شکاف میان قلمر و حیات خصوصی شهروندان و قلمرو حیات عمومی دولت میگردد. در زمان جنگ شهروندان با حمایت از دولت ، از ماهیت شهروند بودن خویش آگاهی مییابند.
- جنگ موجب تعالی انسان – شهروند نیز میگردد، زیرا شهروند با پذیرفتن و استقبال خطر و مرگ خود را بر فراز قله بلند آزادی میرساند.
- جنگ سبب سلامت دولتها میگردد، در آرامش و صلح ، هدفی جز لذت بردن و فعالیتهای انفرادی وجود ندارد، در حالی که در جنگ نیروهایی که هر فرد را به جامعه پیوند میدهند ظاهر میشوند و این نیروها ارزش فوقالعادهای دارند.
شاید هیچ یک از آثار هگل ، به میزانی که به تجلیل از جنبههای مثبت جنگ پرداخته باشد، به جنبه منفی جنگ اشارهای نبینیم و دلیل آن هم روشن است، زیرا او را از جمله ستایشگران بزرگ جنگ شمردهاند.
- در جریان جنگ بود که ما انقلابمان را به جهان صادر نمودیم.
- ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختیم.
- ما در جنگ ریشههای انقلاب پر بار اسلامیمان را محکم کردیم.
- ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان باور کردیم.
- ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودیم.
- ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید روی پای خود بایستیم.
- تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آن چنانی برخوردار شد. از همه مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت.
مباحث مرتبط با عنوان