زاهد و
راهب هر دو از تنعم و لذت گرایی دوری می جویند، ولی راهب از جامعه و تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی می گریزد و آنها را جزء امور پست دنیایی می شمارد و به
صومعه و
دیر و دامن کوه پناه می برد.
راستی معنای حقیقی زهد چیست؟
اما زاهد به جامعه و ملاکهای آن و ایده های آن و مسئولیتها و تعهدات آن روی می آورد. زاهد و راهب هر دو
آخرت گرایند، اما زاهد آخرت گرای جامعه گرا است و راهب آخرت گرای جامعه گریز است. در لذت گریزی هم این دو در یک حد نیستند. راهب سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر و تولید فرزند را تحقیر می کند اما زاهد حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخورداری از همسر و فرزند را جزء وظیفه می شمارد.
زاهد و راهب هر دو تارک
دنیا هستند اما دنیایی که زاهد آن را رها می کند سرگرم شدن و تنعم و تجمل و تمتعات و این امور را کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن است ولی دنیایی که راهب ترک می کند کار، فعالیت، تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی است.
این است که زهد زاهد برخلاف رهبانیت راهب در متن زندگی و در بطن روابط اجتماعی است و نه تنها با تعهد و مسئولیت اجتماعی و جامعه گرایی منافات ندارد بلکه وسیله بسیار مناسبی است برای خوب از عهده مسئولیتها برآمدن.
تفاوت روشن زاهد و راهب از دو جهان بینی مختلف ناشی می شود:
از نظر راهب جهان دنیا و آخرت دو جهان کاملاً از یکدیگر جدا و بی ارتباط به یکدیگرند حساب سعادت جهان دنیا نیز از حساب سعادت آخرت کاملاً جداست بلکه متضاد با یکدیگرند و غیر قابل جمع. طبعاً کار مؤثر در سعادت دنیا نیز از کار مؤثر در سعادت آخرت مجزا است و به عبارت دیگر وسایل سعادت دنیا با وسائل سعادت آخرت مغایر و مباین است. امکان ندارد یک کار و یک چیز هم وسیله سعادت دنیا باشد و هم وسیله سعادت آخرت.
ولی در جهان بینی زاهد دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته اند. دنیا مزرعه آخرت است از نظر زاهد آنچه به زندگی این جهان سامان می بخشد، موجب رونق و صفا و امنیت و آسایش آن می گردد، این است که ملاکهای اخروی و آن جهانی وارد زندگی این جهانی شود و آنچه مایه و پایه سعادت آن جهانی است این است که تعهدات و مسئولیتهای این جهانی خوب انجام شود و با ایمان و پاکی و طهارت و تقوا توأم باشد.
حقیقت این است که فلسفه زهد زاهد و رهبانیت راهب کاملاً مغایر یکدیگر است، اساساً رهبانیت تحریف و انحرافی است که افراد بشر از روی جهالت یا اغراض سوء در زمینه تعلیمات زهدگرایانه انبیاء ایجاد کرده اند.
منبع:سیری در نهج البلاغه؛مرتضی مطهری