حدوث عالم یعنی این که عالم از هیچ خلق شده؛ و به عبارت دیگر یعنی این که عالم مسبوق به عدم است.
اما
قدم عالم یعنی این که عالم همیشه وجود داشته و هیچ زمانی نبوده که عالم وجود نداشته باشد.
کندی درباره حدوث عالم می گوید:
جهان دارای علتی است که ذات باریخداوند) است. او جهان را آفریده و نظام بخشیده و برخی را علت برخی دیگر ساخته است. جهان از عدم و لاموجود، موجود شده و خدا آن را ابداع کرده است.
به این ترتیب، کندی قدم عالم را منکر می شود و می کوشد تا برای اثبات حدوث عالم، دلایلی اقامه کند.
او در این مسئله پیرو تعالیم دین
اسلام و آراء
متکلمان معاصر خود است و با
ارسطو مخالفت می ورزد.
نظر ارسطو این بود که
ماده عالم همیشه وجود داشته و خداوند آن را خلق نکرده است؛ بلکه خدا تنها به عالم
صورت و شکل می بخشد و آن را به حرکت در می آورد. به عبارت دیگر، ارسطو به قدم عالم قائل بود.
اما در تعالیم دین اسلام، گفته شده است که خداوند
آسمان ها و
زمین را از هیچ خلق کرده است و آیات زیادی در این زمینه در
قرآن وجود دارد. یعنی بر اساس تعالیم دین، عالم از هیچ خلق شده و بنابراین، حادث است.
کندی در باره این تعارض، جانب دین را گرفت و قائل به حدوث عالم شد و چنانچه بیان شد، گفت که خداوند عالم را از هیچ خلق کرده است.