معتب که از یاران
حضرت امام موسی کاظم علیه السلام است میگوید: روزی با امام در باغ مشغول کار بودیم. ناگهان چشمم به یکی از غلامان امام افتاد که مخفیانه یک بسته خرما را پشت دیوار باغ انداخت و سپس خود به دنبالش رفت. من تعقیبش کردم، در حالی که بسته خرما را در دست داشت دستگیرش کردم و او را نزد امام بردم.
امام به آن غلام فرمود:«گرسنه بودی که چنین کردی؟»
غلام گفت:« نه، مولای من! هوس کردم.»
امام فرمود:«برو، اشکالی ندارد. خرماها نیز از برای تو باشد.»
منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 115 از کافی.
مراجعه شود به:
سیره عملی و مکارم اخلاق امام هفتم