منو
 کاربر Online
688 کاربر online

اعتقاد و جانبازی مریدان به مرشدان

تازه کردن چاپ
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > دوره های تاریخی
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > تاریخ اسلام
(cached)



اعتقاد و جانبازى مریدان به مرشدان

«851 - 985 ق / 1447 - 1577 م»

از مطالب مختصرى که در دو مقاله: «قیام صوفیان صفوى» و «مقام مرشد کامل» آورده شد، میزان اعتقاد و پایبندى صوفیان به نیکى آشکار مى‏شود. اعتقاد قزلباشان نسبت به مرشدان چنان بود که جانبازى و جانسپارى در راه آنها را به منزله کسب صواب اخروى و شهادت در جنگهاى صدر اسلام مى‏دانستند «عالم آراى صفوى، ص 74 و موارد متعدد دیگر در همان کتاب و نیز اشارتهاى سفرنامه نویسان و سخنان و اقوال وقایع نگاران دوره صفویان». درباره شاه اسماعیل چنین مى‏پنداشتند که او با «صاحب الامر مهدى» ملاقات داشته، از ایشان تاج و شمشیر و خنجر و کمر و رصخت «خروج» گرفته است «عالم آراى عباسى، صص 53 - 54 45 - 47»، و مادام که با آن شمشیر مى‏جنگد ظفر و پیروزى با او قرین است. دعوى شاه اسماعیل و شاه طهماسب اول هم در واقع کوششى دیگر در راه استوار کردن اعتقاد پیروان و آماده ساختن آنها در جانبازى و از خود گذشتگى بود. توضیح آن که شاه اسماعیل اول در بیشتر جنگها و اقدامات خویش مدعى بود که در حالت رؤیا از جدش على بن ابى طالب «ع» دستور جنگ مى‏گیرد و یا تدبیرهاى لازم را از او مى‏آموزد. به پندار پیروانش این رؤیاها از همان اوان کودکى و پیش از رسیدن به مرتبه شهریارى بدو دست مى‏داده است «عالم آراى عباسى، صص 43 و 64 - 44 - 45»، و این معنى در عهد صفویان جزو حقایقى بود که از کتابى به کتاب دیگر نقل مى‏شد. روملو از این گونه رؤیاهاى «خاقان اسکندر شان» چند بار یاد کرده؛ از جمله در آغاز قیام شاه اسماعیل به سال 906 ق / 1501 م پیش از عزیمت به جانب شروان، چون اختلافى در این باره میان اطرافیان او بروز کرد، شاه، «قرار داد که امشب استخاره خواهیم کرد، آنچه ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین فرمایند آن را به فعل خواهیم آورد. روز دیگر خاقان اسکندر شان سالکان طریق دولتخواهى را به پایه سریر شاهى طلب داشته فرمود که دوش از ارواح مطهره، ائمه دین صلوات الله علیهم اجمعین بر ما محقق شد .... / احسن التواریخ، ص 42» و بعد از فتح شروان و تسخیر قلعه باکو ضمن محاصره قلعه گلستان باز مدعى تکرار این معنى شد و بدین تدبیر قزلباش را از پاى قلعه گلستان به سوى تبریز کشید و «در آن اثنا در خواب خاقان اسکندر شان یکى از حضرات ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین درآمده امر فرمود که از پاى قلعه گلستان برخاسته و به جانب آذربایجان عنان عزیمت معطوف دارد. / همان مرجع، ص 47». طعباً هنگام بروز مشکلات نظیر همین «واقعه‏ها» به مرشد کامل دست مى‏داد تا دستورات لازم را از «حضرت ائمه» کسب کند. «عالم آراى صفوى، ص 55».

اعتقاد مریدان به کرامات شاه اسماعیل اول

اعتقاد راسخ قزلباشان و مریدان «مرشد کامل» باعث شد که برخى از کارهاى شاه اسماعیل را، همینکه از حد متعارف و عادى فراتر مى‏رفت، از مقوله «کرامات» بپندارند؛ مثلاً داستان عبور شاه اسماعیل و سپاهیانش از رود کُر، نمونه‏اى از این قبیل اقدامات بود که چون «شاه با سپاه آمد و زد خود را بر آب دریا، به توفیق خداى عالم یک کس را آب نبرد. / عالم آراى صفوى، ص 57؛ احسن التواریخ، ص 43»، پیروانش آن را به امر غیب و کرامت شاه منسوب کردند؛ چندانکه خواند میر نیز به تفصیل از این واقعه یاد کرده و نوشته است: «به واسطه وقوع آن امر غریب ارادت و اعتقاد جنود ظفر ورود نسبت به زبده اولاد صاحب مقام محمود بیفزود. / حبیب السیر، ج 4، صص 455 - 56». طرفه آن که مریدان شاه اسماعیل اول چه در زمان حیاتش و چه پس از مرگ وى، درباره او تصور احوالى نظیر «کرامت» و «معجزه» مى‏کردند و کشته شدن در راه شیخ را درجه رفیع «شهادت. /عالم آراى صفوى، صص 58 - 59» مى‏دانستند و کمترین تصور نامساعدى را درباره پیشواى خویش «کفر» مى‏شمردند «همان مرجع، ص 113».

باور اعتقاد در دربار شاه طهماسب

درباره شاه طهماسب هم نظیر همین اعتقاد وجود داشت. سفیر ونیز در دربار شاه طهماسب مى‏نویسد که: «نزد کسانى که بیمار یا تنگدست بودند اثر شفا بخش نام شاه طهماسب زیادتر از یارى خواستن از درگاه خداوند تصور مى‏شد. پاره‏اى نذر مى‏کردند که اگر به مراد دل خود برسند ارمغانى پیش وى فرستند و برخى به امید آن که دعایشان مستجاب شود و درهاى دولتخانه را در قزوین مى‏بوسیدند. گروهى چنان به کرامتهاى آن ]سید بزرگوار[ امیدوار بودند که آب وضویش را اکسیر تب ریز مى‏شمردند و تکه‏اى از پارچه تن پوش یا شالش را براى تبرّک یا ایمنى از چشم بد همیشه همراه داشتند. / نقل از تاریخ سیاسى و اجتماعى ایران از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، ص 212».

البته این «مرشد کامل» هم از دعوى کرامات دور نبود و مانند پدر ادعا داشت که در حوادث دشوار «حضرت ائمه معصومین» به خواب او مى‏آیند و او را راهنمایى مى‏کنند. در واقعه معروف خود با ازبک مى‏نویسد: «در آن شب آقا و مولاى خود حضرت امیر المؤمنین و امام المتّقین و یعسوب الدین اسداللّه الغالب على بن ابى طالب علیه السلام را در واقعه دیدم که بر روى من تبسم فرموده گفت فتحى نیکو الحمدالله ترا میسر شد! / تذکره شاه طهماسب، چاپ برلین، 1343 ق، ص 15». باز مى‏گوید: «.... در شب چهاردهم به شهر ذیحجه مذکور [938 ق / 18 جولاى 1532 م که از هرى سه منزل بیرون آمیده بودیم تب کردم و چند روز مریض بودم، شب در واقعه دیدم که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خانه زینل خان که در قزوین است و در آن محل دولتخانه بود، نشسته‏اند و جوان محاسن سیاهى که تخمیناً بیست و پنج ساله بوده باشد در عقب سر آن حضرت بر سر پاى استاده بود. من پیش آن حضرت رفته زمین خدمت بوسیدم و بدو زانوى ادب نشستم و سؤوال کردم که یا حضرت، قربانت شوم، بدان طرف منظور به جانب خراسان و جنگ ازبکان است مى‏روم، آیا مرا به جماعه اوزبک جنگ مى‏شود یا نه? حضرت امیر المؤمنین فرمودند که‏اى طهماسب، تا غایت یعنى تا این زمان کدام مهم تو به به جنگ ساخته شده که دیگر باز شود? مرتبه دیگر سؤال کردم که قربانت شوم، بفرماى که حال ما در آن طرف آب یعنى آن سوى آب آمویه، فرارود، ماوراءالنهر[ چون خواهد شد? جواب فرمودند که در آن طرف آب هیچ نیست، هر چه هست در این طرف آب است. سه مرتبه تکرار این سخن کردم، همین جواب فرمودند .... / تذکره شاه طهماسب، ص 23».

رویای شاه طهماسبی

شاه طهماسب موضوع توبه خود را از شرابخوارى و ارتکاب دیگر مناهى هم نتیجه دو رؤیا در دو شب پیاپى وصف کرده و گفته است که: «در سن بیست و پنج سالگى این سعادت نصیب شد .... / تذکره شاه طهماسب، ص 23». از این نظر «مرشد کامل» معلوم مى‏شود که وى چند گاهى به استعمال حشیش و شرابخوارى دچار بود، و چون از این آلودگیها دست شست به دعوى او «از کل مملکت فسق و فجور بر افتاد» لیکن همچنان که در مقاله‏هاى تاریخ اجتماعى ایران در این مجموعه آورده شده، اگر چه شاه طهماسب شخصاً تا پایان عمر در این راه ثابت قدم و در تظاهر به اجراى احکام شرع پاى بر جا ماند «همان مرجع، صص 23 22 21 17 14 و 48» اما در میان مردم نه تنها رخ بر نبست بلکه استفاده از مواد افیونى هم بیشتر شد.

خلاصه این که سر سپردگى و اعتقاد شدید صوفیان قزلباش به خاندان شیخ صفى سرّ اصلى و اساسى پیشرفتهاى سریع آن در بدو تشکیل شاهنشاهى صفوى است. اگر چنین اعتقاد راسخى به ویژه در پادشاهى طولانى مدت شاه طهماسب وجود نمى‏داشت، شاید بقاى دولت صفوى با احترازى که وى از رویارویى با دشمنان داشت، به آسانى میسر نمى‏شد.

اعتقاد قزلباشان به جهانجویی و جهانگیری

اعتقاد به «مرشد کامل» و شیوع چنین تعبیر و اصطلاحى «عالم آراى صفوى، صص 593 592 574 343 38 و جز آنها» از میان درویشان صفوى چنان بود که از همان آغاز کار، پیشروان آنان را به جهانجویى و جهانگیرى بر مى‏انگیخت. این باور بعدها همچنان باقى ماند و مسلماً ادامه یافتن و باور بى چون و چرا نسبت به مقامات بلند پایه دینى بود که بنیادى استوار براى دراز آهنگى پادشاهان صفوى فراهم آورد و نابسامانیهایى که چند بار در پادشاهى آنان رخ نمود و قاعدتاً مى‏بایست به نابودى آن سلسله بیانجامد، خللى در آن پدید نیاورد.

این اعتقاد همان میزان که در دوره صفوى سودمند افتاد، در اواخر عهد ایشان به زیان کشور تمام شد؛ زیانى که حتى ظهور نادر هم نتوانست آن را جبران کند و شاید به نوعى، پیامدهاى نامطلوب آن، دامنگیر پادشاه افشار هم شد. در هر صورت نباید فراموش کرد که مقبول افتادن ادعاى صفویان در سیادت و انتساب به خاندان امامت در نفوذ و منزلت اجتماعى آنان و ادامه قدرت و حکومتشان بسیار مؤثر بود و این جنبه مذهبى آنها با دیرپایى حکومت و دولتشان، استوارى اعتقاد مردم را نسبت به این خاندان بیشتر مى‏کرد. اگر رسیدن مرشدان کامل به پادشاهى، اندک اندک از وجهه خانقاهى آنان کاست، در عوض، دعوى سیادت، این نقیضه را جبران نمود. نسب نامه صفوى با آن «سیادت و کرامت» تا آن درجه در نظر ایرانیان اهمیت یافت که حتى مدتها بعد از زوال دولت صفوى، وقتى اعقاب فتحعلى خان قاجار «مقتول در 1139 ق / 1726 - 7 م» کوشیدند تا اریکه شهریارى ایران را تصاحب کنند، خود را با افسانه سازى، به صفویان بستند و از نسل آنها دانستند.


تعداد بازدید ها: 6049


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..