منو
 کاربر Online
245 کاربر online

آق سنقر یلیان

چاپ
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > دوره های تاریخی
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > تاریخ اسلام



آق سنقر یلیان

«30 510 ﻫ / 1135 1116 م»

به نظر می‏رسد که پس از مرگ احمد یل به دست اسماعیلیه، فرزندش فرمانروایی یافته باشد. نخستین خبر از آق سنقر مربوط به سال 516 ﻫ / 1122 م است که در این سال، طغرل، برادر کوچک محمود که در اران خیال شورش بر برادر و تاختن بر آذربایجان داشت، گون تغدی اتابک او درگذشت. آق سنقر در بغداد پس از اطلاع از این پیشامد، نزد طغرل رفت و درخواست کرد که جای گون تغدی اتابک را بگیرد. همچنین به بهانه سرکشی محمود به خاک و سرزمین آذربایجان از طغرل رخصت خواست و به آذربایجان شتافت و از آنجا به سپاه طغرل پیوست و او را به شورش و نافرمانی از محمود دلیرتر ساخت و وعده داد که چون به مراغه رسند، ده هزار سوار و پیاده برای او فراهم آورد. طغرل سخن آق سنقر پذیرفت و با هم آهنگ اردبیل و تسخیر آن شهر کردند. اما اهالی اردبیل در برابر سپاه طغرل مقاومت کرده آنان را به شهر راه نداند. به ناچار طغرل آهنگ تبریز کرد، اما در نزدیکی شهر خبر گرفت که سلطان محمود سپاهی انبوه به جنگ ایشان فرستاده و آن سپاه به مراغه فرود آمده است. از این خبر ترس بر سپاه طغرل چیره شد و به خونا ( احتمالا" خلخال کنونی ) باز گشتند که از آنجا از آذربایجان خارج شوند. چون امیر انوشتکین شیر گیر، اتابک پیشین طغرل، حاکم ابهر و زنگان بود، در ابهر به طغرل پیوست و به کوشش او نامه‏ای به سلطان محمود نوشت و از آنچه پیش آمده بود پوزش خواست و اظهار طاعت کرد. محمود نیز از تقصیر طغرل درگذشت و او را بخشید.

پس از پیوستن آق سنقر به سلطان محمود

از این پس، آق سنقر به سلطان محمود پیوست و از نزدیکان بسیار ارجمند او گشت. سلطان محمود پسری به نام داود داشت که او را به ولایت عهدی خود برگزیده بود و آق سنقر را به اتابکی او برگزید. در سال 525 ﻫ / 1131 م ، محمود در همدان درگذشت و آق سنقر، داود را به جای او به تخت نشانده در عراق عجم و آذربایجان و اران خطبه به نام او خواندند. ولی برادران محمود، طغرل، مسعود و سلجوق که هرکدام پادشاهی را برای خود می‏خواستند با این انتخاب مخالفت کردند. در آن هنگام بزرگ خاندان سلجوق، سلطان سنجر بود که در خراسان و ماوراءالنهر و خوارزم فرمانروایی داشت. آق سنقر، برای آن که داود را در جای امنی نگه‏داری کند، آهنگ آذربایجان کرد، ولی مسعود پیش از وی بدانجا رسیده و به تبریز دست یافته بود. آق سنقر به جنگ با مسعود برخاست و تبریز را محاصره ک رد و مدتی این جنگ و محاصره بر پا بود تا در اواخر محرم 526 ﻫ / اواخر دسامبر 1131 م ، با یکدیگر از در سازش در آمدند و از آنجا به همدان شتافت. در این هنگام و پس از کشاکش‏های فراوان، سرانجام پادشاهی طغرل تحکیم شد و مسعود به گنجه و سلجوق به فارس رفتند. در این میان، آق سنقر ، با داود در آذربایجان بود و به استواری فرمانروایی خود می‏کوشیدند و همه امیران سلطان محمود بر ایشان گرد آمده بودند. در رمضان سال 526 ﻫ / جولای 1132 م ، آق سنقر با سپاهی گران آهنگ همدان کرد تا با طغرل روبرو گردد. در نبردی که بین دو سپاه روی داد، برخی از فرماندهان سپاه داود به طغرل پیوستند و همین امر موجب شد تا آق سنقر شکست سختی را پذیرا شود. آق سنقر و داود پس از این شکست به آذربایجان باز نگشتند و راهی بغداد شدند. از آن سوی، چون سلطان طغرل عزم حمله به آذربایجان داشت، مسعود نیز از گنجه گریخت و به بغداد رفت. آق سنقر و داود در بغداد، مسعود را به عنوان سلطان شناختند و مسعود نیز داود را به ولایت عهدی خود برگزید. امسترشه بالیه ، خلیفه عباسی نیز که با طغرل دشمنی داشت، مسعود را به سلطانی شناخت و خطبه به نام وی خواند و قرار گشت که خلیفه سپاهی به آنان بسپارد و مسعود و داود به جنگ طغرل برخیزند. در سال 527 ﻫ / 1133 م ، مسعود و داود آهنگ آذربایجان کردند، اما سر رشته کارها به دست آق سنقر بود.

بر پا داشتن بنیاد پادشاهی مسعود

از کسان طغرل در آذربایجان، قرا سنقر و بیشگین و برخی دیگران بودند. قرا سنقر ، به زنگان گریخت و بیشگین و دیگران نیز به اردبیل رفتند. آق سنقر شهر اردبیل را در محاصره گرفت که برای مدت نسبتا" طولانی این جنگ و محاصره ادامه داشت. سلطان طغرل ، قرا سنقر را به جنگ ایشان فرستاد و وی در خارج از شهر اردبیل با سپاه آق سنقر روبرو شد. در این جنگ، قرا سنقر شکست سختی خورد و بسیاری از سربازانش در جنگ هلاک شدند. سپس آق سنقر همراه مسعود آهنگ همدان کرد و در آنجا نیز سلطان طغرل را شکست داد و به همدان و شهرهای اطراف دست یافت و بدین ترتیب بنیاد پادشاهی مسعود را بگذاشت.

ولی در همان ایام که شکوه و توانایی آق سنقر بی‏اندازه شده بود، در بیرون همدان و در چادر خود، همچون پدرش، احمد یل، به دست چند تن از باطنیان کشته شد. ابن اثیر می‏نویسد: گفتند آن کسان را مسعود برانگیخت که او را بکشتند .

بهاءالدین ابوطالب عموی عماد کاتب مورخ مشهور عصر سلجوقی وزیر آق سنقر بود.


تعداد بازدید ها: 11849


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..