عناصر ترکیبی دین از نظر دکتر شریعتی
دکتر علی شریعتی در خصوص اسلام، قایل به «
نظام» است. او «نظام» را همان مکتب اسلام میداند که تمام مذهب اسلام بر آن استوار است و مجموعهای از
جهان بینی ،
انسان شناسی و
فلسفه تاریخ و نیز
ایدئولوژی را عناصر اصلی تشکیلدهنده این نظام میداند و میگوید: نظام،
مکتب اسلام است که بر اساس آن، تمام
مذهب اسلام مبتنی است. این نظام عبارت است از جهان بینی که بر اساس توحید شکل گرفته، انسانشناسی که مبتنی بر
دیالکتیک است، و فلسفه تاریخ که بر اساس نزاع طبقاتی برای استقرار
عدالت و تکامل نوع انسان قرار دارد و بر این اساس، یک ایدئولوژی، که مجموعهای از عقاید عملی، خط مشی،
اخلاق ، مبارزه، کار و
فلسفه زندگی است ، به نام
اسلام است.
دلیل نیاز بشر به دین و نیز راههای شناخت دین از نظر دکتر شریعتی
در نظر شریعتی، بشر امروز به دو دلیل عمده به دین نیازمند است:
تامین جهان بینی روحانی و ارائه جهت و هدف زندگی. نیاز انسان امروز به
مذهب برای این است که به دو سؤالش پاسخ گوید: یکی دادن
جهانبینی معنوی بزرگ و به قول
علامه اقبال لاهوری ،
بیان یک تفسیر روحانی از عالم هستی و به گونهای که انسان آزاد آنطور که
اگزیستانسیالیسم میگوید و الان راست میگوید، خودش را در آن بیگانه و مجهول احساس نکند. دوم
ایجاد و یا ارائه یک جهت و هدف انسانی برای زیستن.شریعتی وجود ثابتات را در دین چنین بیان میکند: این مفهوم که چون مذهب منزل من الله است، بنابراین، لایتغیر است و عقل آدمی در مسیر رشدش نمیتواند در آن حک واصلاح و تغییر بدهد، مخالفین این را دلیلی بر کهنه شدن مذهب در طی تکامل بشر تلقی میکنند، در صورتی که نه تنها مذهب با تکامل مغایر نیست، بلکه
تکامل مذهبی با ثابت بودن مفاهیم مذهبی مغایر نیست. مگر نه این است که قوانین طبیعت ثابت است، اما علم
طبیعت شناسی در طول تاریخ دائما در تغییر و تکامل است؟ مذهب هم، همچون طبیعت ثابت است، اما انسانها در رابطه با مذهب تکامل پیدا میکنند، همچنان که انسانها در رابطه با طبیعت ثابت تکامل پیدا میکنند. ثابت بودن مذهب، مغایر با تکامل علم مذهبی نیست. از نظر شریعتی، برای شناخت مذهب نیز راههای روشنی وجود دارد:
برای شناخت دقیق تصویر کلی هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن و دستپروردگان خالص آن ضروری است.
دکتر شریعتی دین را به گونه مارکسیستی تفسیر میکند
وی معتقد است که : آدم اگر یک
روشنفکر مسلمان نباشد و آدم باشد، باید
مارکسیست شود، مگر اینکه برود یک
سرمایهدار یا
فاشیست یا کلیسایی شود. راه دیگری ندارد. میگویند:
اسلام بین مارکسیسم و سرمایهداری است. این حرف مفتی است! سرمایهداری بیماری است که
اسلام و
مارکسیسم در مبارزه با آن با هم رقابت دارند. بنابراین، در یک هدف مشترک با هم کار میکنند.
اخلاق مارکسیستی با
اخلاق اسلامی اصولا یکی است. اخلاق یک
سوسیالیست ، اخلاق یک مسلمان است.این عبارت به روشنی مبین نظرگاه کلی شریعتی درباره مارکسیسم است و نیز با اندکی تامل در آثار وی روشن میشود که وی نوع تفسیری که از دین و مذهب و ایدئولوژی ارائه میدهد مبتنی بر بینش دیالکتیکی است و در نهایت، شریعتی در ارائه نظریه دینی خویش، به
تفسیر مارکس از دین نزدیک میشود.
منابع
- دکترعلی شریعتی، شناخت ادیان، بیتا، بیجا، ص 195
- همو،جهانبینیوایدئولوژی(مجموعهآثار23)،ص257
- همو، اسلامشناسی (مجموعه آثار 30)،ص 575
- همو، مجموعه آثار 28، ص 350
- همو، مجموعه آثار23، ص187
برای مطالعه تکمیلی بخوانید