مقدمه
ابن هیثم دانشمند بزرگ ایرانی در سال 1965 میلادی در شهر بصره به دنیا آمد. علمای غربی وی را در قرون وسطی الحسن میخواندند. ابن هیثم کارهای مهمی در زمینه
نور شناسی انجام داده است و دانشمندان بعدی با استناد به گفتههای وی به نتیجههای بالاتری دست یافتند. گر چه کار ابن هیثم در نور شناسی محتوی عناصر یونانی بویژه از
بطلیموس است، اما او همه چیز را به گونهای از نو بررسی کرده است. نظرات او در باب نور و دید تماما از آن خود اوست و مطلقا چیزی به افکار عتیق و یا عقاید اسلامی پیشین بدهکار نیست.
نور از دیدگاه ابن هیثم
نور به ادعای ابن هیثم چیزی است که از منبع منیری صادر میشود که این "صدور اولیه" نام دارد. او به صدور ثانویه نیز معتقد بود که از چیزی که خود وی آن را "منبع عرضی" مینامید، سرچشمه میگرفت. او میگفت نور این منابع بصورت کروی صادر میشود، مفهوم منبع عرضی ثانوثه به این معنا بود که هر ذره غبار در شعاعی از آفتاب یا از هر جسم کدر نیز نور ساطع میشود. او معتقد بود که این نور نیز مانند نور منبع اولیه به خط مستقیم حرکت میکند، ولی از آن ضعیف است. این اندیشه به راستی اصلی بود. امواج ثانویه آن محفوظ ماند تا
کریستین هویگنس هلندی شش قرن بعد آن را مطرح ساخت.
نظریه ابن هیثم در مورد چشم
نظریه ابن هیثم در مورد چشم یک نظریه فیزیک است. او باور داشت که دیدن نخست در
عدسی بلورین چشم اتفاق میافتد و در کار او هیچ صحبتی نیست. وی از تشکیل تصویر در داخل چشم همچون محفظهای تاریک و بعد از عصب بصری و ارتباط آن با مغز به میان میآورد. اینجا دیگر نظرات ابن هیثم صحت نداشت. اینها مطالبی است که در کتاب نورشناسی ابن هیثم به چشم میخورد. کتاب قدیمی دیگری نز در مورد نورشناسی وجود دارد. این روشی است از قرن سیزدهم متعلق به ویتلو. ویتلو و ابن هیثم نظرات تقریبا یکسانی در مورد نورشناسی داشتند. آثار این دو نفر مشوق تحقیقات بسیاری در نورشناسی شد.
رابرت گروس تست
رابرت گروس تست حدود سال 1168 میلادی در شرق انگلیس به دنیا آمد. وی در دانشگاه پاریس مشغول به درس خواندن و تدریس شدن متون مهمی درباره
اخترشناسی ،
کیهان ،
صوت و بویژه نورشناسی تألیف کرد. او را علوم را طبقه بندی کرد تا نشان دهد چگونه برخی به برخی دیگر وابستهاند. بدین سان او مدعی شد که نورشناسی و اخترشناسی به هندسه وابستهاند.
گروس تست نورشناسی را علم مادی پایه میدانست. او معتقد بود که نور نخستین صورت ماده اولیهای است که دیده میشود و آن را مادهای میپنداشت که از نقطه مبدأ خود بصورت کره منتشر میشود و بدین ترتیب سه بعد فضا را میسازد. او نیز در کارهایش (نورشناسی) از ابن هیثم پیروی میکرد، ولی رفتار پرتوهای نوری را به تفضیل مورد بحث قرار داد. گفتار وی در مورد نور موقعی که به ذکر تشکیل تصویر بوسیله
عدسی و
آینه میپردازد چنین است.
این بخش از نورشناسی اگر بخوبی دریافت شود نشان میدهد که ما چگونه میتوانیم کاری کنیم که چیزهای بسیار دور ، بسیار نزدیک دیده شوند و چیزهای بزرگ و نزدیک ، بسیار کوچک بنمایند. یا چگونه میتوانیم کاری کنم که چیزهای دور به هر اندازه که بخواهیم بزرگ جلوه کنند بطوری که بتوانیم ریزترین حروف را از فاصله باور نکردنی بخوانیم. این در متنی از او با عنوان "
درباره رنگین کمان یا درباره شکست و بازتاب" آمده است و به شرح عدسیهای کاهنده و فزاینده و
تلسکوپ میماند. اما چنان که خواهیم دید عموما تصور بر این است تلسکوپ 35-0 سال پس از این تاریخ اختراع شد. شاید گروس تست آنقدر با
آینه مقعر و عدسیهای کاهنده و فزاینده کار کرده بود که متقاعد شده بود ساختن چنین دستگاهی میسر است.
راجر بیکن
مهمترین شاگرد رابرت گروس تست دست کم از نقطه نظر علمی
راجر بیکن بود. بیکن خود از سال 1241 در پاریس به تدریس پرداخت، ولی در سال 1247 به آکسفورد بازگشت و تازه اینجا بود و به گروس تست معرفی شد. بیکن نیز مانند گروس تست به ملاحظات اقلیدس ، بطلیموس و ابن هیثم اتکا کرد و به علاوه یاد آور شد که از عدسیها نه تنها برای وزاندن برگ ، بلکه برای درشت کردن و مقابله با
ضعف بینایی نیز میتوان استفاده کرد. او تعبیر ابن هیثم را از چشم به مانند دستگاهی تصویر ساز توضیح داد و از خود نیز هشت قانون برای طبقه بندی
عدسیهای محدب و مقعر در مقایسه با چشم ارائه کرد.
اظهارات او درباره اثرات نوری آنها ، مانند گفتارگروس تست جالب است. او در جایی از کتاب خویش ، "
اپوس ماژوس" حدود سال 1267 میلادی پایان پذیرفت، مینویسد:
ما میتوانیم اجسام شفاف را طوری بسازیم و بین چشم خود و اشیاء قرار دهیم که اشعه در هر جهت و با هر زاویه که میخواهیم، خمیدگی پیدا کند. در این صورت میتوانیم ریزترین حروف را از فاصلهای باور نکردنی بخوانیم و همچنین میتوانیم کاری کنیم که
نور خورشید و
ماه اختیار داشت. با توجه به کیفیت عدسیهای موجود آن زمان ، احتمالا بزرگنماییش بسیار کم و تصویری که ایجاد میکرد بسیار بد بود. به علاوه بینش حاکم بر اذهان در قرن وسطی چنان بود که استفاده از تلسکوپ را به عنوان ابزاری برای مشاهده علمی نامحتمل میساخت.
تلسکوپ فقط حس کنجکاوی را بر میانگیخت و نمونهای از جادوی طبیعت به شمار میآمد و چنین بود که حتی در سال 1589 که
جاماپاتیستادلاپورتا شرحی به سیاق بیکن در نسخه مفصل از حد یابد، زیرا اعتقاد به آن عمومی بود،
زمین هنوز مرکز عالم شناخته میشد ومعالجات طبی در اوقات مبارک انجام میشود. راجر روی هم رفته شم علمی خوبی داشت. هم او بود که در نوشتههایش مفهوم "
قوانین طبیعت" را وارد کرد.
از نوزایی (رنسانس) تا انقلاب علمی
پورتا نیز درباره نورشناسی مباحثی را مطرح کرده است. ساختن آینهای که آدم را شبیه الاغ ، سگ یا خوک نشان میدهد و شیشههای سادهای که شوخیهای مفرح دیگری را میسر میسازد و
عدسیها بویژه
عینک برای دیدن از فاصله دور را تشریح میکند، ولی چیزهایی را ناگفته میگذارد. شاید به این علت که به سادگی قابل انتشار نیستند و او به اصول کار تلسکوپ و
میکروسکوپ نیز پی برده باشد.
آن گمان را این نکته به واقعیت نزدیک میکند که او در سال 1593 کتابی در مورد
شکست نور (دفراکتیون) انتشار داد که در آن خبر از انجام آزمایشهایی با استفاده از ترکیبات مختلف عدسیهای کوژ و کاو دارد. این کتاب همچنین حاوی نخستین شرح محفظه تاریک مجهز به عدسی است. پس طبعا این سوال پیش میآید که آیا تلسکوپ را
پورتا اختراع کرده است؟
در این حالت جای تردید نیست، زیرا او دائما به وضوح بیشتر اشاره میکند. گویی در پی چیزی بجز تصاویر واضحتر نبوده است، هر چند در جایی از دیدن چیزهای دور نیز سخن میگوید. شواهد جالب توجه دیگری وجود دارد که نشان میدهد. احتمالا پورتا دست کم با اصول ساختمان تلسکوپ آشنایی داشته است و در واقع از چنین آزمایشگر رنسانس جز این انتظار نمیرود. او حتی در کتابی با عنوان
تلسکوپ تألیف کرد که هرگز منتشر شد.
اما بدبختانه این نیز توان از بین بردن تمام تردیدها را ندارد، زیرا ظاهرا او به اینجا که رسید ایستاد و جلو نرفت. شاید بخشی از مشکل او کیفیت بد تصاویر بود که با ترکیبات عدسیها بدست میآورد، مشکلی که بعدها
گالیله را به ستوه آورد. مشکل دیگر وی این بود که میخواست از
آینه مقعر نیز در تلسکوپ استفاده کند، حال آنکه برای ساخت تلسکوپ انعکاسی قابل استفاده ، یک قرن دیگر وقت لازم بود.
توجه گالیله به تلسکوپ
در بهار سال 1609 یک عدد تلسکوپ از ونیز سر در آورده و به بهایی گزاف به دو درجه ونیز فروخته شد. خبرش به گالیله رسید. او شنید که آن تلسکوپ دارای دو عدسی در دو انتهای لوله آن است. همین سر نخ کافی بود، چون گالیله با اطلاع از (به تعبیر خودش) پرسپکتیو موفق شد وسیلهای برای دیدن از راه دور برای خود بسازد و این کار را نیز در کمترین مدت ممکن انجام داد. او یک شب تلسکوپی ساخت که سه برابر جسم را بزرگ میکرد و به زودی توانست تلسکوپ دیگری را که بزرگنماییش 10 برابر بود، بسازد. ولی
تلسکوپ را گالیله اختراع نکرد.
نمونهای که به ونیز راه یافته بود و از هلند آمده بود، در این کشور بود که عینک ساز میدلبورگی به نام
هانس لیپرهای (یا لییرسهای یالییرشی) در خواست ثبت دستگاهی برای دیدن از راه دور کرده بود. او این کار را در آغاز سال 1608 انجام داد (نام تلسکوپ 1611 در ایتالیا توسط گالیله ابداع شد) اما لییرهای تنها مدعی نبود. پانزده روز بعد ، مجمع عمومی (مجلس هلند) در خواست ثبت دیگری را دریافت کرد و پس از چندی عینک ساز میدلبورگی دیگری مدعی اختراع تلسکوپ شد.
روایات موجود نیز خبر از وجود تلسکوپی ایتالیایی در سال 1590 میدهد و چند مدعی سرسخت انگلیسی نیز وجود داشتند که برجستهترین آنها
لناردو توماس دیگر بود. به این فهرست عجیب و طولانی میتوان همچنان اسامی دگری را افزود اما به هر حال اختراع تلسکوپ را نمیتوان به سادگی به یک نفر اختصاص داد.
مباحث مرتبط با عنوان