طی دهه های اخیر از سوی اندیشمندان علوم
جغرافیا،
جامعه شناسی،
اقتصاد، جمعیت شناسی و برخی علوم دیگر، تعاریف متعددی از
شهر ارائه شده است و جامعهشناسان از جمله
انگلس و
مارکس شهر را محل تمرکز جمعیت، ابزار تولید، سرمایه، نیازها و احتیاجات و غیره می دانند که تقسیم کار اجتماعی نیز در آنجا صورت گرفته است. جغرافی دانان ، شهر را منظرهای مصنوعی از
خیابانها،
ساختمانها، دستگاهها و بناهایی می دانند که زندگی شهری را امکانپذیر میسازد.
مورخان شهر را با توجه به قدمت آن تعریف می کنند و از نظر اقتصاددانان، شهر به جایی اطلاق می شود که معیشت غالب ساکنان آن بر پایه
کشاورزی نباشد. جمعیت شناسان نیز تعداد جمعیت یک نقطه را، ملاک شهری بودن آن نقطه می دانند. بر این اساس ملاک تشخیص شهر در کشور
فرانسه 2000 نفر ساکن است که مشابه ملاک جمعیتی در
آلمان ،
جمهوری چک و
ترکیه است . در
ایالات متحده و
مکزیک 500/2 نفر، در
هلند و
یونان 000/5 نفر و در
ایرلند 500/1 نفر مشخص کننده شهری و یا روستایی بودن یک نقطه است.
در کشور ما ، جایی که به طور رسمی
شهر شناخته شده است، طی سرشماریهای 1335 الی 1375 متفاوت بوده است. در سرشماری سال 1335 ، شهر به جایی اطلاق شده که جمعیت آن معادل 000/5 نفر بوده است. در سرشماری سالهای 1345 و 1355 شهر به جایی اطلاق شده که 000/5 نفر جمعیت داشته باشد، علاوه بر این کلیه مراکز
شهرستانها (بدون در نظر گرفتن جمعیت آنها) شهر محسوب شده اند.
در سرشماری سال 1365 دارا بودن جمعیت 000/5 نفر از تعریف حذف شده است و شهر به جایی اطلاق شده است که در زمان سرشماری دارای شهرداری باشد (سالنامه آماری 1365). این تغییر با توجه به تعریف شهر در قانون جدید تقسیمات کشوری ایجاد شد که در آن کلیه نقاط دارای شهرداری در زمان تصویب
قانون را شهر دانسته و ایجاد شهرداری در نقطه ای دیگر را در آینده موکول به داشتن حداقل 000/10 نفر جمعیت نموده است.
در سرشماری سال 1375 نیز این تعریف، یعنی دارا بودن شهرداری، ملاک تفکیک شهر از
روستا شده است.
ساختار شهرها (اجزای اصلی شهرها)
معمولاً شهرها از چهار نوع فضای اصلی پوشیده شدهاند و در واقع کل سطح زمین موجود در شهرها به این فضاها اختصاص یافته است، که عبارتند از :
فضاهای مسکونی، فضاهای سواره و پیاده، فضاهای سبز و اماکن ورزشی و سایر فضاهای خدماتی که به ترتیب و به طور معمول حدود آنها در تراکمهای متوسط شهری، 50، 25، 15، 10 درصد سطح زمین میباشد.
آرمانشهر
یکی از آرزوهای دیرینه بشر، دستیابی به آن نوع شیوه زیست بوده است که زندگی او را با بهروزی و کامیابی قرین سازد.
اندیشه آرمانشهری آن بخشی از اندیشه است که در طول تاریخ راههای تحقق این آرزو را بررسی کرده است.
در تاریخ اندیشه
سیاسی و
فلسفه غربی،
افلاطون بنیانگذار این اندیشه بود. در دوران
رنسانس،
سرتامس مور انگلیسی، اندیشه آرمانشهری را در مسیر جدیدی قرار داد و پس از مور نیز اندیشمندان غربی، این اندیشه را پروراندند و از آن به عنوان معیاری برای سنجش نظامهای سیاسی و
اجتماعی بهره بردند.
در ایران اندیشه آرمانشهری از روزگاران قدیم به صورت اساطیری آغاز شد و در دوران اسلامی در عرصههای
دین، حکمت و ادب خودنمایی کرد.
مطالب مرتبط: