در دوره قاجار ما مناطق بسیار گوناگونی را در شمال غرب( آذربایجان و ارمنستان و گرجستان ) ، شمال شرق ( ترکمنستان و بخش هایی از ازبکستان و تاجیکستان ) و شرق ( افغانستان و بلوچستان پاکستان ) از دست دادیم .
اما براستی بعد از این همه رنج و اندوه و تأسف ، که در طول این سالیان دراز ابراز نموده ایم ، چه وضعیتی داریم ؟ آیا به آنچه داریم و سرزمین ها و امکاناتی که برایمان باقی مانده است ، به چه نحوی می پردازیم ؟
قرض کنیم که امروزه تمامی آذربایجان شوروی متعلق به ما بود ، چه تفاوتی می کرد ؟ آیا چنین نبودکه همانند بسیار منابع و معادنی که هنوز بی توجه مانده اند ، معادن غنی نفت باکو در آذربایجان نیز چنین می شد ؟ فرض کنید که تمامی دریای خزر در اختیار ما بود ، آیا به آن می خواستیم به همین شکلی توجه کنیم که امروزه به قسمت موجود خودمان در دریای خزر می پردازیم ؟
بیائید تصور کنید که ترکمنستان به ما تعلق داشت ، احتمالا کاوش هایی که دانشمندان روسی در مورد ویرانه های شهر اشکانی نسا انجام داده اند ، صورت نپذیرفته بود و ما هم چنان مشغول محکوم کردن کاوش گرانی بودیم که فلان ویرانه ها را کاویده اند .
در اینجا درصدد نیستیم که تجاوز های به خاک خود را توجیه کنیم یا بگوئیم که ملل پیشرفته حق دارند اموال و سرزمین های ملل ضعیف تر را تصاحب نمایند ، بلکه بحث بر سر این است که بجای تأسف بر گذشته ، به وضع امروز خود بیاندیشیم .
امروز اگر به درستی و سلامت و با دانایی به اصلاح امور خود بپردازیم ، فردا به حال و روز و شکست های امروز خود تأسف نخواهیم خورد . |
|
|
|