نقش روش در هر علم
هر علمی برای خود روشی دارد که این روش، طریقه رسیدن علم به اهداف خود را مهیا می سازد.
مثلا روش علم
شیمی روش آزمایش و مشاهده یعنی
روش تجربی است؛ چرا که هدف این علم، پیدا کردن
خواص شیمیائی اشیا به منظور استفاده از آن است و برای نیل به این مقصود، هیچ روشی جز روش تجربی نمی تواند کارساز باشد.
و یا مثلا هدف علم
ریاضیات، کشف روابط میان
اعداد است و چون عدد، موضوعی عقلی و
انتزاعی است و مابه ازائی در خارج ندارد، روش این علم نیز متناسب با
هدف و
موضوع آن، روش عقلانی و محاسبه و تفکر است.
روش علم فلسفه چیست؟
بنابر آنچه گفته شد، می توان مجموع راه ها و قواعدی را که در
فلسفه برای رسیدن به هدف این علم، یعنی طرح و اثبات
مسائل فلسفی و پاسخ به پرسشهای اساسی آن وجود دارد را،
روش فلسفه بنامیم.
روشهای فلسفه از بنیاد با روشهای علوم دیگر متفاوت است. همانطور که گفته شد، علوم دیگر بجز ریاضیات، از روش تجربی استفاده می کنند؛ در حالی که روش تجربی در فلسفه کاربرد اندکی دارد.
از طرف دیگر، فلسفه از جهاتی با ریاضیات نیز فرق دارد و به همین دلیل نمی توان روشهای علم ریاضیات را تماما در فلسفه به کار برد.
(بنگرید به
فلسفه و ریاضیات )
بنابراین، نمی توان بین روشهای فلسفه و روشهای سایر علوم به مشابهت کاملی دست پیدا کرد.
یک نکته!
نکته ای که باید بدان توجه داشت، این است که فلسفه تنها یک روش ندارد بلکه به تناسب موضوعات خود، دارای روشهای متفاوت است.
در واقع این طور باید گفت که اساساً فلسفه، مستلزم روشهای بسیار گوناگونی است؛ زیرا باید تمام انواع تجارب انسانی را معرض شرح و تفسیر خود قرار دهد.
بر این اساس، معیار فلسفه در انتخاب روش خود دو چیز است:
- هماهنگی میان کلیه تجارب انسانی
- جامعیت تصویر برگرفته از کلیه تجارب انسانی
یک فیلسوف باید ارائه تصویری جامع و هماهنگ از تجربه انسان از زندگی خویش و جهان را هدف خود قرار دهد و به همین دلیل، روش او نیز باید به گونه ای باشد که زمینه را برای نیل به این هدف مهیا سازد.
چنانچه گفته شد، بر اساس
مکاتب مختلف فلسفی و هدف هر مکتب و یا هدف هر فیلسوف، روشی متفاوت با روش دیگر
فلاسفه و یا مکاتب فلسفی به وجود آمده که متناسب با اصولی است که آن فیلسوف یا آن مکتب فلسفی پذیرفته است.
مثلا اگر عقیده یک فیلسوف این باشد که فقط با تعقل محض می توان به حقیقت رسید، روش او فقط شامل
استدلال عقلانی خواهد بود؛ اما اگر در کنار تعقل، به
اشراق و نوعی شهود و
مکاشفه درونی نیز ایمان داشته باشد و آن را نیز برای نیل به خقیقت عالم لازم بداند، روشش دیگر فقط استدلال عقلی نخواهد بود.
ما در این جا برخی از روش های اساسی فلسفه را ذکر می کنیم:
روش استدلالی
روش استدلالی یا
قیاسی روشی است که عمدتا در فلسفه به کار می رود و هر گاه صحبت از روش اصلی فلسفه می شود، همین روش مد نظر است.
اساسا استدلال به فرآیندی ذهنی گفته می شود که بر پایه قواعد و قوانین
منطقی بنا شده است و استدلال درست، استدلالی است که قیاسی باشد.
بنابراین، روش معتبر در فلسفه، روش استدلال- قیاسی است و منظور از قیاس نیز این است که با ترتیب دادن مقدمات معلوم، به کشف مجهول برسیم.
روش اشراقی
در این روش به دو چیز تکیه می شود:
- استدلال و برهان عقلی
- شهود درونی که با مجاهده و تصفیه نفس حاصل می شود.
بر حسب این روش، تنها با نیروی استدلال و برهان عقلی نمی توان به حقائق جهان نائل آمد؛ بلکه با تزکیه نفس و مشاهدات درونی است که می توان به باطن جهان که همان حقیقت آن است، رسید.
همان طور که ذکر شده، باید توجه داشت که در روش اشراقی استدلال و برهان عقلانی کنار گذاشته نمی شود؛ بلکه اتکای تنها به برهان و عقل مورد سرزنش قرار می گیرد.
این روش به نوعی شامل روش های
عرفانی و
سلوکی نیز می شود.
مکالمات
سقراط نمونه ای از روش مناظره است. در این روش،
فیلسوف در اطراف موضوع مورد بحث پرسشهایی مطرح می کند و می کوشد که از راه سوال و جواب، تمام جنبه های موضوع را روشن کند و به حقیقت نائل شود.
این روش گرچه کمتر در فلسفه به کار می رود، اما درمباحثی از فلسفه مانند بحث
معرفت شناسی و بحث
اخلاق و
ارزش ها مورد استفاده قرارمی گیرد.
استقراء یعنی این که فیلسوف با مشاهده یک امر
جزئی، نتیجه ای
کلی می گیرد. به بیان دیگر، روش استقرایی عبارت است از مطالعه یک امر جزئی به منظور پی بردن به احکام و قضایای کلی.
این روش در میان روشهای
فلسفه پیش از سقراط رواج بسیار داشت و حتی در فلسفه
ارسطو نیز جزو روشهای تحقیق فلسفه قرار گرفت؛ اما به دلیل ماهیتی که داشت، چندان مورد توجه نبوده است.
منابع
- پرسشهای بنیادین فلسفه، صفحه 34-32
- آشنایی با علوم اسلامی، جلد 1، صفحه 152
- فلسفه و منطق، صفحه 44و43