روزی
رسول خدا صلی الله علیه و آله در
مسجد الحرام نشسته بود که مشرکان
قریش، شکمبهی
شتری را بر سرش ریختند و لباسهایش را آلوده کردند.
پیامبر با ناراحتی نزد
ابوطالب رفت و ماجرا را بازگفت و پرسید:« عموجان، جایگاه من در میان شما چگونه است؟»
ابوطالب شمشیر به دست گرفت و به
حمزه گفت:« شکمبه را بردار.» آن گاه همراه پیامبر به سوی مشرکان
قریش که به رسول الله اهانت کرده بودند رفت. آنها کنار
کعبه نشسته بودند و آثار خشم را در چهره ابوطالب میدیدند.
ابوطالب به حمزه گفت:« شکمبه را بر سر و صورت همه بمال »
حمزه نیز دستور ابوطالب را اجرا کرد. آن گاه ابوطالب به پیامبر گفت:« ای برادرزاده، جایگاه تو در میان ما این است.»
ابوطالب آنچنان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حمایت میکرد که تا زنده بود، دشمنان پیامبر جرأت نداشتند آشکارا با او دربیفتند، یا به او توهین کنند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
وقتی ابوطالب از دنیا رفت،
جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:« ای محمد، از
مکه بیرون برو که دیگر یاوری در آنجا نداری.»
سال نهم بعثت را که سال مرگ ابوطالب و
خدیجه بود، عام الحزن (سال اندوه و غم) نامیدهاند.
با مرگ ابوطالب، شورش قریش علیه رسول خدا به طور جدّی آغاز شد.
منابع:
- بحارالانوار، ج 19، ص 14، حدیث 14 ------ اصول کافی
- سفینه البحار، ج 2
- اصول کافی، ج 2، کتاب الحجه، باب مولد النبی، ص 340، حدیث 30