حجاج بن یوسف در سال 95 هجری قمری در
طائف به دنیا آمد و سراسر عمرش آمیخته با جنایت و خونریزی و ظلم و تباهی بود. اوج ستم و بیداد حجاج در سال هایی بود که از طرف
عبدالملک بن مروان به فرماندهی جنگها انتخاب شد و سپس حکومت
عراق را به دست گرفت.
او مردی خونخوار بود و پیرمرد و بچه و بزرگ و کوچک را به اتهام
شیعه بودن میکشت. در عصر حجاج اگر به کسی میگفتند کافر، بیشتر راضی بود تا اینکه بگویند شیعه. در لیست افراد فراوانی که در حکومت حجاج، بیگناه کشته شدند، نام انسانهای والا و ارجمندی همچون
قنبر، خدمتکار
علی علیه السلام،
کمیل بن زیاد و
سعید بن جبیر به چشم میخورد.
حجاج در مجلسی برخی از فضائل خود را چنین برشمرد:
«در مجالس ما هیچگاه از
عثمان بدگویی نشده است. هفتاد نفر از بستگان ما در
جنگ صفین به نفع
معاویه کشته شدند؛ از طائفه ما هیچکس با زنی که دوستدار علی باشد، ازدواج نکرده است؛ زنان ما نذر کردند اگر
حسین کشته شود ده شتر بکشند؛ هر کس از خاندان ما نام علی را بشنود به او و حسن و حسین و مادرشان نیز بد میگوید.»
حجاج 120 هزار را در بیرون از میدان جنگ قتل عام کرد. در زندانهای مختلطش 50 هزار مرد و 30 هزار زن بودند که 16 هزار نفر آنان برهنه بودند. زندانهای حجاج سقفی برای جلوگیری از آفتاب تابستان و سرما و باران زمستان نداشت. خوراک زندانیان نانی بود از جو که با خاکستر و نمک مخلوط بود و پس از مدت کوتاهی، هر زندانی که از آن میخورد رنگ چهرهاش سیاه میشد.
جنایتهای بی شمار حجاج، او را در چشم عبدالملک بن مروان، خلیفه غاصب و ستمگر اموی، آنچنان عزیز و مقرب کرده بود که هنگام مرگ به فرزندانش گفت:«شما را سفارش میکنم به تقوای خدا و احترام به حجاج.»
عمر بن عبدالعزیز میگوید:« اگر هر گروهی بخواهد نمایندهای را به عنوان خبیثتترین فرد گروه خود معرفی کند و ما نیز حجاج را معرفی کنیم، در مسابقهی تعیین قهرمان جنایت، ما برنده خواهیم شد.»
حجاج پس از عمری جنایت در 54 سالگی مبتلا به دلدرد شدیدی شد و پس از پانزده روز دست و پنجه نرم کردن با بیماری و مبتلا شدن به مرض لرزه و سردی اندام _ که هر چه آتش در اطرافش برمیافروختند باز گرم نمیشد - سرانجام به هلاکت رسید. او را در «واسط» (میان راه بصره و کوفه) دفن کردند و بر قبرش آب بستند و آن را از چشم دشمنانش مخفی کردند. (ولید بن عبدالملک|ولید))، پسر عبدالملک بن مروان، برایش مجلس عزا به پا کرد.
امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از خطبههایش پس از اینکه از وضعیت نامناسب برخی از یارانش شکایت کرد، حکومت حجاج را چنین پیشگویی فرمود:« آگاه باشید، به خدا سوگند، پسرکی از طائفه
ثقیف که هوسباز و متکبر است بر شما مسلط میشود، و اموال و کشتزارها و باغ های سرسبز شما را به غارت میبرد.»
منابع:
نهج البلاغه خطبه 116، مروج الذهب، ج 3، ص 125، کتاب شیعه و زمامداران خودسر، ص 121