جلال الدین منکبرنی
«628 -617 ق/ 1231 - 1220 م»
چنگیز خان مغول پس از هشت سال کشتار و ویرانی که در ماوراءالنهر و ایران به بار آورد سرانجام به سرزمین خویش بازگشت و در 624 ق / 1227 م، از دنیا رفت و به این ترتیب از شر وجود خویش آسوده ساخت.
تاخت و تاز او، ایران را به قلمرو مغولان ملحق ساخت، اما آن را به صورت سرزمینی ویران و سوخته رها کرد. لشکرکشیهای خان مغول، تنها به قصد انتقام و غارت بود. از این رو، بعد از آن که او از کینه جوییهایش تشفی خاطر حاصل کرد، هنوز امید به اعاده نظم و ایجاد یک قدرت تازه باقی بود.
جلال الدین منکبرنی، فرزند،
قطب الدین محمد، که نفوذ سوء ترکان خاتون در سلطان، او را مدتها از اعتماد پدر محروم ساخته بود، در آخرین روزهای فرمانروایی سلطان محمد به کوشش فراوان برای دفع دشمن به پا خاست. به این ترتیب بعد از فرار سلطان از خوارزم که در آن زمان هنوز به دست
مغولان نیفتاده بود، بر تخت و بر جای پدر نشست.
از میان ده الی دوازده پسر و دختر سلطان، جلال الدین سربازی رشید در عین حال یک جنگجوی واقعی بود، با این وجود مدعیانش - عدهای از سپاهیان که هوادار برادرش قطب الدین ازلاغ شاه بودند و چشم دیدن او را نداشتند - در صدد کشتنش برآمدند.
جلال الدین ناچار از خوارزم گریخت و به فسا رفت. در آن جا بعد از مقابله با عدهای از سپاهیان مغول که بر آنها غالب شد، از طریق نیشابور و زوزن خود را به غزنه رساند «618 ق / 1221 م». او بعد از گرد آوری لشکرش در حدود بامیان با مغولان جنگید که در طی چند زد و خورد توانست آنها را مغلوب کند،
اما رسیدن
چنگیز به آن حدود، لشکر جلال الدین را از گرد وی پراکنده ساخت، در نتیجه به ناچار از غزنه گریخت و راه سند را در پیش گرفت و در مقابل چشم لشکر چنگیز با رشادت و جلادت تمام از سند عبور کرد «619 ق / 1222 م».
چندی بعد جلال الدین به کرمان آمد «621 ق / 1224 م» و از راه ولایات جبال به آذربایجان و
اران رفت که در طول این مسیر، چندین بار با سپاهیان مغول جنگید.
به
گرجستان و گنجه نیز تاخت و تاز میکرد و مضاف بر آن شهر خلاط را در
ارمنستان تسخیر کرد «626 ق / 1229 م»، اما نزدیک
ارزنجان از
سلطان علاءالدین کیقباد شکست خورد «627 ق / 1230 م» و در حدود دشت
مغان نیز از سپاه مغولان چشم زخم دید.
به این ترتیب چون از عهده مقاومت در مقابل تعقیب و تهاجم پی در پی مغولان بر نیامد به ناچار به کردان گریخت. تا این که در کوههای میا خارقین نام و نشانش از بین رفت و نقل کردهاند که به دست کردان کشته شد «628 ق / 1231 م».
اما خاطره مقاومت او چنان در خاطرها زنده ماند که سالها بعد از انقراض دولت
خوارزمشاهیان نیز نظر کسانی را که طالب بازگشت او بودند، جلب میکرد.
سیاست های منکبرنی در برخورد با مغولان
جلال الدین منکبرنی که طی مدت بیش از ده سال با شجاعت با دشمنان جنگید . با آن که در طی تمام جنگ و گریزهایش، همواره مورد تعقیب مغولان بود، مع هذا در چنین احوالی بیشتر اوقات فراغتش را در لهو و لعب میگذراند.
رفتارش به هنگام ورود به شهرها با امیران و بزرگان آن دیار چنان با غرور همراه بود که هیچ یک از آنها تمایلی به همراهی با وی نشان نمیدادند. تمام کرّ و فرّ جلادت آمیز اما بی هدف و عاری از نقشه او، تنها سپاه مغول را همه جا به دنبالش به اطراف و اکناف میکشاند تا جایی که همه جا را در آشوب و ویرانی غرق میکرد.
حمله مغولان نتیجه سیاست های فرمانروایان خوارزمشاهی
بدین گونه بود که شتابکاری این پسر و پدر، دولتی را که گریزی از خرسندی اتسز و تکش آن را به اوج قدرت رسانده بود، با بخش عمدهای از ممالک اطراف در آتش خشم مغولان فرو برد.
حمله ی مغول که شاید به قول ابن اثیر، تا آن زمان هرگز آدمیان چنان حمله ای را ندیده بودند، عالمی را به ویرانی و تباهی کشاند.
به این ترتیب جزییات این رویداد نیز تاریخ عصر را به شرح یک سلسله پایان ناپذیر از کشتار و ویرانی تبدیل کرد.
یکی از مورخان آن عصر که تمام واقعه را از زبان شاهدانش در عبارت
«آمدند و کشتند و سوختند و بردند و رفتند»
خلاصه میکند.