تهاجم ایران به گرجستان
«1022 - 1025 ق / 1613 - 1616 م»
شاه عباس در دوم ماه
رمضان 1022 ق / 17 اکتبر 1613 م از
اصفهان بیرون آمد و از راه اردبیل به قراباغ رفت و از آنجا لشکر به گرجستان کشید. دلیل این تهاجم را برخى مورخان جهت عشق شاهانه به خوراشان، همسر تهمورس خان، امیر کاختى، تحریکات گئورک ساکاذره مشهور به موراو، سردار گرجى که به ایران پناهنده شده بود، ذکر کرده و بهانه دیگرى براى این تهاجم نیافته اند. اگرچه نمىتوان درباره انگیزه
شاه عباس که توسط مورخان اعلام شده، اظهار نظر قطعى نموده، آن را از محاسبات سیاسى خارج کرد، اما به نظر مىرسد عامل دیگرى براى این لشکرکشى هم در مجموعه علل حمله شاه عباس مؤثر بوده باشد؛ آن عامل، مربوط به مفاد قرارداد سال 969 ق / 2-1561 م بین دو دولت ایران و عثمانى است. بر طبق این معاهده، ولایات گرجى کارتلى، کاختى و مسق از توابع ایران، و نواحى باشى
آچوق،
دادیان و
کورپال از توابع دولت عثمانى به شمار آمده بود.
در ایامىکه احتمال انعقاد قرارداد جدیدى بین دو دولت مىرفت، حضور نیروهاى ایرانى در مناطق مربوط به ایران از اهمیت برخوردار بود، و درست درهمین هنگام، امیران ولایات کارتلى و کاختى، سر به شورش برداشته، از فرمان امیران سر باز زدند، از این رو، تأدیب این دو حکمران و در اختیار داشتن این مناطق مهم بود.
ورود شاه عباس دوم به گرجستان
شاه عباس و سپاهیانش وارد خاک گرجستان شدند؛
لوارساب خان و
تهمورس خان حاکمان شورشى ولایات یاد شده که در خود یاراى پایدارى نمىدیدند، به خاک «باشى آچوق» که در قلمرو دولت عثمانى بود گریختند و به گرگین خان والى آنجا پناهنده شدند. سرداران قزلباش به فرمان شاه در گرجستان به تاخت و تاز و غارت اموال مردم پرداختند و اسیران و غنایم بسیار به دست آوردند و شاه عباس تا سر حد باشى آچوق پیش رفت. لوارساب خان در 1023 ق / 1614 م به خدمت شاه رسید، اما تهمورس خان پایدارى کرد و بسیارى از سران قزلباش را کشت و سرانجام سلطان عثمانى را هم به جنگ با ایران برانگیخت.
بی نتیجه ماندن اقدامات صلح جویانه
در همین هنگام به شاه عباس خبر رسید که چون
انجلیو چاوش، سفیر عثمانى را اجازه بازگشت نداده و به گرجستان هم لشکر کشیده و تا سر حدات عثمانى پیش رفته است، زمامداران آن دولت او را به نقض عهد مهم ساخته و در عقد پیمان صلح مرور شده اند. شاه بى درنگ سفیر عثمانى را از اصفهان به
گرجستان احضار کرد و در همان حال یکى از سرداران خود به نام ذاکر آقاى قوشچى را با نامهاى دوستانه و هدایاى بسیار به نزد سلطان احمد خان روانه
استانبول نمود. شاه ایران درنامه خود، حمله به گرجستان را نافرمانى امیران و لزوم جهاد با کفار مسیحى؛ اعلام کرد. مع هذا، حوادث دیگرى در همین زمان رخ داد که مسئله صلح را بى نتیجه گذاشت؛ از جمله، نصوح پاشا وزیر اعظم عثمانى به اتهام خیانت در 13 رمضان 1023 ق / 18 اکتبر 1614 م کشته شد و
محمد پاشا، بیگلر بیگى مصر، جاى او را گرفت. در بهار سال 1024 ق / آوریل 1615 م هم که شاه از گرجستان به ایران بازگشت و به اصفهان رفته بود، سلطان احمد با توجه به مجموعه حوادث یاد شده، انصراف خود را از عقد پیمان صلح میان دو دولت اعلام کرد و محمد پاشا را به فرماندهى سپاه بزرگى از ترکان راهى آذربایجان نمود.
حرکت سپاه عثمانی وپیوستن گرجیان به ایشان
با اعلام خبر حرکت سپاه عثمانى به سوى ایران، گرجیان
ولایت کاختى، که به سبب لشکر کشى شاه عباس و بى رسمىهاى فراوان قزلباشان و کشتار و غارت مردمان، پیوسته در آرزوى گرفتن انتقام بودند، به فرماندهى
داود بیگ گرجى که از سوى شاه عباس به حکومت آن ولایت گماشته شده بود، سر به شورش برداشتند و به دشمنان ایران پیوستند. پس از آن نیز چندین قلعه را به آسانى تصرف کردند و حتى
اسفندیار بیگ عمربکرلو از سرداران بزرگ شاه عباس را شکست سختى دادند و بسیارى از سربازان قزلباش را به خاک افکندند و اموال و اسباب ایشان را تاراج کردند.
کشتار گرجیان به سبب نا فرمانی
شاه عباس به ناچار بار دیگر در ربیع الاول 1025 ق / مارس - آوریل 1616 م از راه
گیلان و دریا کنار به گرجستان تاخت. سپاهیان ایران به فرمان شاه خشمگین در کاختى به کشتار سرداران و اسیر کردن زنان و کودکان گرجى و ویران ساختن شهرهاى آباد پرداختند، و در اندک زمانى، نزدیک هفتاد هزار تن از گرجیان را کشتند و افزون بر صد و سى هزار دختر و پسر را اسیر کردند. پس از فرو نشستن خشم شاه، وى از گرجستان براى جلوگیرى از حمله سپاه ترک راه آذربایجان پیش گرفت.
اگر لشکرکشى به گرجستان و تأدیب حکمرانان شورشى که از سوى ایران بر آن نواحى گماشته شده بودند، در معادلات سیاسى آن زمان توجیه پذیر به نظر مىرسید، کشتار و غارت و بى رسمىهاى مغول وار سپاه ایران، جز یک خودخواهى شاهانه بیش نبود و این حادثه یکى از نقاط سیاه کارنامه
شاه عباس بزرگ است؛ که حاصلى جز افزودن کینه هاى بین دو ملت و برافروختن دوباره آتش جنگ و تضعیف دو دولت عثمانى و ایران، حاصلى به بار نیاورد.