در تفکر تجسمی ما از عبارات و جملات و شیوههای زبانی برای تفکر استفاده نمیکنیم. بلکه تصاویر و صورتهای ذهنی هستند که در ذهن ما نقش میبندند و به ما کمک میکنند در ارتباط با موضوع مورد نظر فکر کنیم. |
مقدمه
ما در نوعی از تفکر خود با زبان کلمات و مفاهیم سروکار داریم به عبارتی با کنار هم قرار دادن کلمات و عبارات در ذهن فکر میکنیم. در واقع یک نوع
تکلم که به صورت ذهنی انجام میدهیم ولی جملات را به
زبان نمیآوریم. در کنار این شیوه
تفکر ، تفکر تجسمی یا دیداری قرار میگیرد. که در این تفکر ما از عبارات و جملات و شیوههای زبانی برای تفکر استفاده نمیکنیم. بلکه تصاویر و صورتهای ذهنی هستند که در ذهن ما نقش میبندند و به ما کمک میکنند در ارتباط با موضوع مورد نظر فکر کنیم.
به عنوان مثال از شما خواسته میشود ویژگیهای ظاهری معلم خود را توضیح دهید. برای اینکار شما چهره او را در ذهن خود مجسم میکنید به ویژگیهای او توجه میکنید و سپس آنها را توضیح میدهید. در واقع در طول وارسی ویژگیهای ظاهری او در ذهنتان ، شما مشغول تفکر تجسمی بودهاید. علاوه بر این شما میتوانید تغییراتی روی این تصاویر ایجاد کنید و مجددا آنها را در ذهن خود وارسی کنید. مثلا تفکر در مورد اینکه اگر شما یک لباس نظامی به تن کنید چه شکلی میشوید. با این تفکر شما خود را در لباس نظامی و در ذهن خود تصور میکنید و آن تصویر را وارسی میکنید.
تفکر تجسمی پیچیده
دوست خود را تصور کنید که در سن هفتاد سالگی است، چهره او چه تغییراتی پیدا کرده است؟ کودکی پیر مرد همسایه را در ذهن مجسم کنید، حالت صورت او چگونه بوده است؟ یک خانه روستایی را تصور کنید.
آبشار نیاگارا را در ذهن مجسم کنید. همه اینها مثالهایی از تفکر تجسمی هستند اما معمولا و همیشه تفکر تجسمی اینقدر ساده و ثابت نیستند. همه تصوراتی که شما در این نمونهها داشتید تصاویری ساده و ثابت بودند.
تفکر تجسمی ممکن است پیچیدهتر از این نیز اتفاق بیافتد. مثلا زمانی که شما میخواهید در ذهن خود تغییراتی در نقشه ساختمانی محل سکونت خود اعمال کنید. به صورت تجسمی تصویر محل سکونت فعلی را به تصویری که مورد نظر شماست تغییر میدهید. اجزا را بررسی می کنید و تغییرات لازم را میدهید. یا فرض کنید وقتی میخواهید مسیر حرکت خود را از محل فعلی خود تا مقصد خود در آن سوی شهر معین کنید. زمانی که در ذهن خود خیابانهای طول مسیر خود را تجسم میکنید تفکر تجسمی شما پیچیدهتر از زمانی است که چهره معلم خود را در ذهن وارسی میکنید.
تفاوتهای فردی در تفکر تجسمی
معمولا تصاویری که ما در ذهن خود ایجاد میکنیم تصاویری چندان روشن و واضح نیستند. در طول تفکر تجسمی شاید تصورات مورد استفاده به اندازه واقعیت روشن و واضح نباشند و حتی گنگ باشند. اما برخی افراد وجود دارند که تصورات بسیار روشنی در ذهن خود میتوانند داشته باشند. بطوری که با حفظ یک تصویر در ذهن خود میتوانند تغییرات واضحتری روی آن اعمال کنند، اجزای آن را به دقت وارسی کنند و پاسخهای مفیدی درباره تصویر ارائه کنند. هر چند این پدیده با عنوان
تصویر سازی ذهنی روشن بیشتر در مباحث مربوط به حافظه مربوط میشود. اما از آنجا که اندوختههای تصویری
حافظه در فرآیند تفکر تجسمی اهمیت دارند در بحث تفکر تجسمی نیز حائز اهمیت هستند. این پدیده بسیار نادر است.
مطالعات انجام شده با کودکان نشان میدهند که تصاویر ذهنی دیداری که جزئیات روشن داشته باشند و بیش از نیم دقیقه پایدار بمانند تنها در 5 درصد کودکان دیده میشود. شواهد موجود حاکی از این است که پس از سنین نوجوانی تعداد افرادی که از چنین استعدادی برخوردارند حتی از رقم شده نیز کمتر است. هر چند تعداد افرادی که دارای قدرت تصویر سازی ذهنی روشن هستند بسیار نادر است. اما اغلب افراد و به عبارتی
کلیه افراد از تفکر تجسمی استفاده میکنند که با فعالیتهای روزمره زندگی ، اهداف ، برنامهها و فعالیتهای آنها ارتباط نزدیک دارد.
کاربرد تفکر تجسمی
مطالب زیادی ارائه شده است که حکایت از این دارد که هنرمندان و نویسندگان شاهکارهای خود را معمولا با کاربرد تفکر تجسمی خلق کردهاند. هر چند شواهدی که این مطالب را مورد تائید قرار دهد در دسترس نیست. اما به هر حال روشن است که نقاش تصویر دلخواه خود را برای طراحی ابتدا در ذهن خود مجسم میکند، یک نویسنده وقایع داستان خود در ذهن مجسم میکند و ویژگی شخصیتها را بر اساس تصاویر ذهنی که خلق میکند توصیف میکند. جالب اینجاست که تفکر تجسمی در رشتههایی مثل
ریاضیات و
فیزیک نیز کارآمدی داشته است.
برای مثال
انیشتین گفته است وی بندرت در قالب کلمات میاندیشید بلکه به جای آن مفاهیم نظری خود را کم و بیش به شکل صورتهای ذهنی روشنی که به دلخواه قابل بازآفرینی و همآمیزی بودند و شکل میداد در این مورد مشهورترین مورد از
رشته شیمی میتوان
فردریک کوله را نام برد که میخواست
ساختمان مولکولی بنزن را مشخص کند. شبی د خواب دید که یک پیکری بیجان و مار گونه ناگهان به خود پیچیده و به صورت یک حلقه بسته درآمد دم خود را نیش زد. معلوم شد که ساختمان بنزن چیزی شبیه مار است. یک صورت ذهنی برخاسته از رویا راه حل مهم را بدست آورد. در میان نویسندگان نیز به عنوان یک نمونه
جون دیدئون داستان نویس مشهور میگوید که داستانهایش از صورتهای ذهنی دیداری بر میخیزند.
مباحث مرتبط با عنوان