دین نزد انسان ابتدایی
از نظر پژوهشگران
علوم انسانی ، نخستین موجود از دین گرایش به پرستش طبیعت است. نمونه هایی از این گرایش هم اکنون در مناطق دور افتاده جهان ، میان انسانهای ابتدایی مشاهده می شود . در این گرایش به منظور رام کردن نیروهای طبیعت ، باید از آن نیروها تجلیل کرد و از آنها درخواست لطف و احسان داشت. علامات و دلائل موجوده که اسناد تحقیقات علماء
انسان شناس است ثابت می کند که انسان نخستین هم از ابتدای پیدایش خود به حکم غریزه فطری دارای یک نوع
فکر مذهبی بوده و حوادث غیبیه نامحسوس و نامرئی در ضمیر ساده و ابتدایی او تأثیری داشته است . مثلا در شکار که وسیله تغذیه او بوده کامیابی خود را بیشتر مرهون به چیزی نامرئی شبیه
بخت یا
شانس می دانسته است نه به
مهارت خود. به عبارت دیگر برای بدست آوردن شکار کمک غیبی را بیشتر از
هنر و زحمت خود موثر می شمرده و معتقد بوده است که یک قوه مستور نهانی خارج از وجود او باید به او یاری کند تا بتواند
صید گریز پا و یا
پرنده دوردست هدف خود را به آسانی به چنگ آورد.
در همان حال همانطور که به زندگی و حیات خود علاقه داشته مسئله
مرگ نیز فکر ساده او را مشغول می کرده است در همین اندیشه های بسیط و ابتدایی اولین بذر عقاید دینی در دماغ او کاشته شده است. خلاصه ، انسان بدوی به تمام شئون و مظاهر عالم از خرد و بزرگ و به تمام موجودات از جمادات و نباتات و حیوانات تا
اجرام سماوی با این اندیشه و فکر مذهبی و با همین حس بیم و امید نظر می کرده است. انسانهای ابتدایی عصر ما
مراسمی دینی دارند که در آن لباسهای عجیب و غریبی می پوشند،
ماسک بر صورت می زنند و به حرکات موزونی مشغول می شوند و ضمن آن از نیروهای طبیعت کمک می خواهند . مثلا به
ابر می گویند ببارد و به
رودخانه می گویند به گونه ای مناسب و به دور از طغیان و
طوفان آنان را سیراب کند و به زمین می گویند برویاند و از مزارع و درختان می خواهند که محصول بهتر و بیشتری بدهند و مانند اینها.
عناصر مشترک ادیان ابتدایی
با آنکه ادیان ابتدایی در بیغوله های جهان پراکنده شده اند و نمی توان میان آنها هیچ ارتباطی تصور کرد ، شگفت آور است که آن ادیان باورهایی مشابه یکدیگر دارند. برخی از این عناصر مشترک ادیان ابتدایی عبارتند از:
باید توجه داشت دینداران به خدایی بسیار والا و فوق تصور بشر عقیده دارند. آنان معتقدند علم وقدرت خدا بی نهایت است و هرگاه در متون دینی چیزی بر خلاف آن یافت شود، برای تأویل آن تلاش می کنند. از قرآن مجید به روشنی فهمیده می شود که مشرکان نیز پیوسته به چنین خدایی معتقد بوده اند.جامعه شناسان دوران شرک را مقدم بر دوران توحید معرفی می کنند، ولی پیروان ادیان توحیدی با این فرضیه به شدت مخالف اند و شرک را انحراف از توحید می دانند.به زعم برخی از ادیان ، خدایان در تاریخ برای انسان جلوه گر شده اند و بتان نمادی از آنها هستند . این سنخ ادیان به فرستادگان الهی یعنی انبیاء عقیده ندارند.
ترس از مرگ باعث خرافاتی در جوامع ابتدایی شده بود و برخی از مردم باستان از بازگشت اموات می ترسیدند ، لذا برای عدم بازگشت آنها اعمالی را انجام می دادند، این اعتقاد کم کم به نیاکان پرستی تبدیل شد و بتها در مواردی مجسمه نیاکان بوده اند ، اکنون نیز مظاهر این عقیده در سرزمینهایی مانند ژاپن به چشم می خورد.
در آن ادیان جادو عبارت است از مراسمی برای دلجویی و مدد خواهی از نیروهای طبیعت.در این مراسم ، جادوگر فعالیت می کند و رهبری مراسم را بر عهده می گیرد.جادوگران از نیروی خود برای معالجه بیماران نیز استفاده می کردند که به آنها
شمن گفته می شد.
میان اقوام سراسر جهان قربانی برای معبود انواعی داشت و از ریختن جرعه ای آب یا شراب تا اهدای گیاهان و محصولات ، ذبح حیوانات و کودکان و بزرگسالان ، همچنین به آتش افکندن کودکان را شامل می شد.
در این ادیان توتم
قبیله عبارت است از نشانی که از قبیله حمایت می کند، که ممکن است یک گونه حیوان ، نبات یا جماد باشد، مانند پرستش
شیر در
آفریقا ،
ببر در
هندوستان ، گاو نر در
یونان و
مصر ،
کانگرو در
استرالیا و...
عبارت است از
محرمات قبیله ، مانند مقررات
ازدواج و
تغذیه .
در آیینهای باستانی برخی از اشیاء را دارای نیرو می دانستند و مورد توجه قرار می دادند.این اشیا و آن نیرو مانا خوانده می شدند.
در آیین باستانی همه مظاهر طبیعت دارای
روح هستند و برای بهره برداری از آنها باید به نیایش و سپاس و ستایش آنها پرداخت.مانند پرستش زمین ، آسمان و اجرام سماوی و آتش ،
رعد و برق و... جان پرستان طبیعت را دارای شعور و انسانوار می دانند و به گونه ای با آن راز و نیاز می کنند و برای آن قربانی تقدیم می کنند.
فتیش واژه پرتغالی به معنای جادو است. ایمان به فتیش ، یعنی احترام به یک شیءمادی که نیرویی جادویی در آن نهفته است، در اقوام ابندایی یافت می شود. این شیء معمولا از سنگها و مواد معدنی است ، که به عقیده آن اقوام همراه داشتن آن خوشبختی می آورد.
بشر هنگامی که از کشف رازهای جهان احساس ناتوانی کرد، برای توضیح پدیده ها به اسطوره روی آورد و از قوه خیال کمک گرفت. مثلا نیمه اول
شاهنامه فردوسی نمونه ای از اساطیر است. اساطیر ابعاد گوناگونی داشتند و از مهمترین ابعاد آنها ترویج فضایل و کمالات بود. از دیدگاه علمی ،
فلسفه و دین تکامل یافته
اسطوره هستند ، ولی این ادعا در مورد دین از دیدگاه دینی مردود است و اعتقاد به آن با دینداری منافات دارد.
منابع
علی اصغر حکمت ، تاریخ ادیان
عبد الحسین زرین کوب ، در قلمرو وجدان
جان بی ناس ، تاریخ جامع ادیان ، ترجمه علی اصغر حکمت
حسین توفیقی ، آشنایی با ادیان بزرگ