آل مظفر
«795_ 718 ق / _1393 1318م»
سلسلهای از پادشاهان محلی ایران که در سده 8 ق/ 14 م ، بر بخشهایی از ایران شامل
یزد، فارس،
اصفهان، کرمان و گاه آذربایجان فرمانروایی داشتند و سرانجام به دست امیر تیمور گورکان برافکنده شدند.
غیاث الدین حاجی خراسانی، نیای بزرگ
آل مظفر که از مردم خواف بود، به هنگام تاخت و تاز چنگیزخان در ولایت خراسان، به ولایت یزد رفت و در میبد ساکن گردید و تا اواخر عمر در آنجا به سر برد. وی 3 فرزند داشت: بدرالدین ابوبکر، مبارزالدین محمد، و شجاع الدین منصور. بدرالدین ابوبکر از سوی علاءالدوله اتابک یزد با 300 تن همراه هلاکو به
بغداد فرستاده شد و سرانجام به دست اعراب بنی خفاجه به قتل رسید. مبارزالدین در یزد جزء نزدیکان اتابک بود و در همانجا درگذشت. شجاعالدین منصور، فرزند سوم حاجی خراسانی، فیروز آباد میبد را پایگاه خویش ساخت. او سه فرزند داشت؛ مبارزالدین محمد، زین الدین علی و شرف الدین مظفر.
اتابک یوسف شاه بن علاءالدوله، فرمانروای یزد، شرف الدین مظفر را که لیاقت بیشتری داشت، بر کشید و حکومت میبد و ندوشن و نگهداری امنیت راههای آن حوالی را بدو سپرد. چندی نیز به سرکوبی راهزنانی که از سوی کوه کرمان بر یزد میتاختند مشغول بود که در این کار توفیق یافت. پس از آن همراه اتابک یوسف شاه روانه سیستان شد، اما در میانه راه از وی جدا گردید و به کرمان رفت_685 ق/ 1286م_. در روایتی دیگر، علت این جدایی، آگاهی شرفالدین از پایان کار اتابک یوسف شاه دانسته شده و گفته شده که وی شبانه زن و فرزندان یودر ، سردار
مغول را که نزد اتابک اسیر بودند، آزاد و به همراه خود به یزد برد و از آنجا نزد سلطان محمد خدابنده فرستاد. شرفالدین پس از اقامت کوتاهی در یزد، راهی دربار ارغون خان شد. ارغون نیز او را به گرمی پذیرا شد. با مرگ ارغون خان، امیر مظفر در ربیع الاول 691 ق/ مارس 1292م به اردوی غازان در آمد و از سوی ایلخان مغول موفق به دریافت شمشیر، طبل و درفش و دیگر عطایا شد که مطابق رسم مغولان به امیران داده میشد.
گرامی داشتن امیر مظفر توسط اولجایتو
چون اولجایتو پس از غازان بر تخت ایلخانی نشست_703ق/ 1303 م_ بیش از پیش امیر مظفر را گرامی داشت و نگهداری راهها را از حدود اردستان تا کرمانشاهان و ابرقوه،
هرات و مروست را افزون بر حکومت میبد بدو سپرد.
امیر مظفر پس از چندی، از نزد اولجایتو رهسپار یزد شد و از آنجا همراه پسرش مبارز الدین محمد به شیراز رفت و پس از چندی در 13 ذیقعده 713 ق/ اول مارس 1314 م بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفت. امیر مظفر یک پسر و دو دختر داشت. پسر وی امیر مبارز الدین محمد بنیانگذار واقعی سلسله آل مظفر است.
فرمانروایان آل مظفر
از آل مظفر 7 تن به شرح زیر به فرمانروایی رسیدند که برخی از آنان بر یک شهر و برخی دیگر بر بخشهایی از ایران فرمانروایی داشتند:
مبارزالدین محمد مظفر 759 718 ق/ 1358 1318
جلال الدین شاه شجاع مظفر 786 759 ق / 1384 1358
قطب الدین شاه محمود 776 759 ق/ 1375 1358
نصرت الدین شاه یحیی 795 764 ق/ 1393 1363
زین العابدین بن شاه شجاع 789 786 ق/ 1387 1384
عماد الدین احمد مظفر 795 786 ق/ 1393 1384
شاه منصور مظفر 795 790 ق/ 1393 1388
اوضاع اجتماعی و اقتصادی
اوایل حکومت آل مظفر همزمان با زوال فرمانروایی
ایلخانان و اواخر آن، مقارن با جهانگیری امیر تیمور گورگان بود. از این رو، دوران حکومت آنان برای رعایا و مردمان، از دورههای سخت و دهشت بار به شمار میرفت. فرمانروایان آل مظفر نیز به سبب اختلافات و درگیریهای پیدرپی با همدیگر، بر این دشواریها میافزودند. آنان به ناچار هزینه لشکرکشیهای مکرر خود را به صورت مالیات از مردم عادی میستاندند. در روزگار آنان، نه رونقی در شهر و نه طراوتی در روستاها باقی ماند. کرمان ، یزد ، اصفهان، و شیراز در جنگهای پیاپی این فرمانروایان ویران گردید. در 751 ق/ 1350 م ، هنگامی که ابو اسحاق اینجو در اکه در اختیار مبارز الدین محمد بود به محاصره در آورد، چنان قحطی بزرگ و وحشتناکی در آنجا رخ داد که مردمان گوشت مردار و انسان میخوردند، هم چنین از مردم بیگناه چندان هلاک شدند که بازماندگان از تکفین و خاکسپاری آنها در ماندند.
اوضاع اصفهان در عهد فرمانروایی آل مظفر
اوضاع اصفهان نیز بارها دستخوش بحران شد. به سبب جنگهای متعدد که میان شاه محمود، حاکم اصفهان، و شاه شجاع روی داد، شهر آسیبهای بسیار دید. چند سال پس از درگذشت شاه محمود، اصفهان به دست امیر تیمور افتاد و او نیز با بهانهجویی، عده کثیری از مردم اصفهان را از دم تیغ گذراند. کرمان هم که یکی دیگر از مراکز تحت استیلای مظفریان بود، پیوسته دستخوش نا آرامی بود. در زمان شاه شجاع، پهلوان اسد، فرمانروای آن شهر، سر از اطاعت پیچید. کرمان برای مدتی طولانی به محاصره افتاد و چنان قحطی رخ داد که روزی افزون بر 200 نفر از گرسنگی جان میباختند. پهلوان اسد در دوران فرمانروائیش بر کرمان، آنچنان ظلم و ستم روا داشت که چون کشته شد، جسدش را به دار کشیده و تکهتکه گوشت بدن او را به مردمان میدادند.
اوضاع شیراز در عهد فرمانروایی آل مظفر
شیراز که در دوران فرمانروایی شاه شجاع از آرامشی نسبی برخوردار بود، پس از درگذشت او، دستخوش هرج و مرج شد. هنگامی که شاه منصور ، شهر را به تصرف خود درآورد، قحطی و کمیابی شدیدی پدید آمد که گروه کثیری هلاک و عده دیگری آواره شهرهای اطراف شدند.
اوضاع اجتماعی آن زمان نیز همانند اوضاع اقتصادی است. مبارزالدین محمد بنیانگذار در این سلسله امیری سختگیر، متعصب، عامی ، زاهد نما و ریاکار بود. وی در عین حالی که از خانه به
مسجد پیاده میرفت و برای دست یافتن به یک تار موی پیامبر اکرم که گفته میشد در خاندان شمس الدین علی است، به آن دیار شتافت، چنان در امر به معروف و نهی از منکر سختگیری مینمود که خود گنهکاران را قصاص میکرد بنا بر اعتراض مبارز الدین، بر هشتصد نفر را شخصا" سر بریده بود. مبارز الدین چنان در عقاید خود پافشاری و سختگیری میکرد که پس از مستقر شدن در شیراز مصمم شد صندوق آرامگاه سعدی را به واسطه برخی اشعار او که به گمان وی ناروا میآمد بسوزاند، لیکن شاه شجاع با تدابیری از این اقدام جلوگیری کرد. مبارزالدین مظفر در ادامه این روش، کتابهای فلسفی را که مخالف شریعت میدانست از میان میبرد. ظاهرا" وی حدود سه چهار هزار جلد کتب فلسفی را در عرض یک الی دو سال در آب شست. خواجه حافظ شیرازی که در عصر مظفر میزیست در متن اشعار خود بارها با بیاناتی کنایهآمیز این حاکم مستبد و متعصب را نکوهیده است؛ از جمله در غزلی که سروده سختگیری مظفر را این گونه وصف کرده است.
اگر چه باده فرخ بخش و باد گل پیراست
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
و حریض گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
گفتنی است که مردم شیراز به مبارز الدین مظفر لقب _محتسب_ داده بودند و در شعر حافظ نیز منظور از محتسب مبارز الدین است.
اما شاه شجاع روحیهای خلاف پدر داشت. او با آن که امیری کامجوی و زن باره بود، با صاحبان علم و ادب نشست و برخاست میکرد و نه تنها سختگیری و خشک مغزی پدر را نداشت ، بلکه گونهای آزاد منشی ویژه از خود نشان میداد که او را مقبول مردم آن زمان میساخت. وی پس از روی کار آمدن ، بساط زهد فروشی را از میان برداشت و با مردم صاحب نظر به گونهای رفتار میکرد که آنان فرمانروایی او را موجه میدانستند و در ستایش او شعرها میسرودند. حافظ دوران او را چنین توصیف کرده
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
شد آن که اهل نظر بر کناره میرفتند هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
فرهنگ و ادبیات
در دوره فرمانروایی آل مظفر به سبب اشتغال دائم آنان به جنگ و خونریزی و لشکرکشی ، فرصت چندانی برای ترویج دانش و ادب هنر نماند. مشاهیری چون حافظ نیز با آن که در این دوره میزیستهاند، اما پرورده دوره پیش بودند. در میان امیران این دودمان، شاه شجاع، پادشاهی صاحب ذوق بود و با اهل دانش و علم و ادب حشر و نشر داشت. در یکی از سفرهای خود به یزد، در بین راه به مسیر سید شریف جرجانی برخورد و احترام فراوان بر او نهاد و سید را با خود به شیراز برد و در مدرسه دارالشفاء به تدریس برگماشت. از دیگر دانشمندان این دوره، معین الدین معلم یزدی است که سمت معلمی شاه شجاع را داشت و کتاب مواهب الهی را در تاریخ این دودمان نوشت. یکی دیگر از مشاهیر این دوره چندی در دستگاه آل مظفر به سر برد، قاضی عضدالدین ایجی بود. شرح حال دیگر بزرگان این دوره در کتاب تاریخ یزد تألیف جعفری و تاریخ جدید یزد نوشته کاتب آمده است.
آبادانی و ابنیه
بیشتر فرمانروایان مظفری در ساختن مساجد و مدارس و حفر کاریزها اهتمام داشتند. مبارزالدین محمد در 752 ق/ 1351م مسجد جامع کرمان را بنیاد گذاشت و سال بعد آن را به اتمام رساند. لیکن در کتیبهای که بر سر در مسجد همان زمان نصب شده، تاریخ ساختمان آن شوال 750 ق/ دسامبر 1349 م یاد شده است. مسجد دیگری از آل مظفر در کرمان هست و آن مسجد پامنار است که در 793 ق/ 1391 م سلطان
عمادالدین احمد آن را بنیاد نهاد. قطب الدین شاه محمود نیز زمانی که در اصفهان فرمانروایی داشت، آثاری از خود باقی گذاشت؛ از جمله صفه معروف به_صفه عمر_ در مسجد جامع اصفهان است که در 768 ق/ 1366 م ساخته شد. صفه دیگری در امامزاده اسماعیل اصفهان است که کتیبه آن اکنون پا برجاست. امیر مبارز الدین محمد چون یزد را تصرف کرد، برخی از محلات آن را که بیرون از شهر بود داخل حصار کرد و به این ترتیب بر وسعت شهر افزود. او دروازههای جدیدی نیز برای شهر یزد احداث کرد. از بناهای دیگر او در شهر یزد،
خانقاه، گرمابه و بازاری در جنب آن بود. مبارز الدین و فرزندان او، دوازده روستا در حدود میبد و یزد پدید آوردند. شاه یحیی نیز در دوره فرمانروایی خود، آثار و بناهای فراوان ایجاد کرد که نام آنها در مآخذ یاد شده است. برخی از آثار شاه یحیی در یزد هم اکنون باقی است از جمله: مسجد یعقوبی در روستای یعقوبی یزد و مسجد شاه یحیی در محله قلعه کهنه شهر را میتوان نام برد. در میبد نیز شرف الدین مظفر مدرسهای بنا نهاد و آن را "مظفریه" نام کرد که پس از مرگ او را در آنجا به خاک سپردند.