آل دابویه
«40 - 142 ق / 660 - 759 م»
نیای نام آور خاندان دابویی در روایات محلی؛ گاو باره و
گیل گیلان «بعدها گیل بن گیلانشاه» نام داشت و پیداست که ظاهراً با شهرت و رواج این نام دوستانه و لقب گونه، نام اصلیاش تدریجاً به کلی در افواه از تداول خارج شده باشد. به هر حال بر طبق این روایتها عاملی که در توالی نام و مدت حکومتهای محلی، هرگز نمیتواند مورد اعتماد کامل باشد، نسب این گاوباره است که به جاماسپ شاه، برادر قباد اول، پادشاه ساسانی میرسید. گفتهاند وقتی قباد بعد از فرار از حبس، دوباره به تخت سلطنت دست یافت؛ با قتل یا تبعید برادرش، موجب شد تا خاندان جاماسب مدتی در نواحی
دربند و
ارمنستان آواره شوند. مع هذا این که ذکر این واقعه در مأخذهای دیگر نیست، قبول آن را تا حدودی دشوار میسازد. با این حال آن گونه که از روایتهای محلی بر میآید، اولاد جاماسپ یک چند در نواحی دربند و ارمنستان با جنگ و ستیز، کسب قدرت کردند تا این که سرانجام از آن حدود به ولایت گیلان و نواحی غرب
طبرستان که جزو قلمرو حکام آذربایجان بود، باز گشتهاند و تا پایان دولت خویش از طرف طوایف گیل و
دیلم یاری میشدند.
یزدگرد سوم نیز، پس از بازگشت آنان به گیل و دیلم، حکومت طبرستان را به آنها سپرد و این نشان میدهد که در آن اوضاع آشفته پادشاه ساسانی، میکوشید تا از حمایت
دیلمیان و اهالی طبرستان برخوردار شود.
به علاوه چون نجبا و اهل بیوتات نیز در عهد قباد همواره نسبت به جاماسپ تعلق خاطری نشان میدادند، یزدگرد با واگذاری امارت طبرستان به شاهزاده جاماسپ معروف به گاوباره، در واقع کوشیده بود تا حدودی رضایت نجیب زادگان را نیز فراهم کند. جالب اینجاست که در صلح نامه سوید بن مقرن که در سال 22 ه / 642 م، در همان عهد یزدگرد «وفات 31 ه / 651 م» به امضاء رسید، از اسپهبدیه با نام فرخان نام میبرد و نشان میدهد که شاهزاده خاندان جاماسپ، هر چند در بین اتباع گیل و دیلم، به سبب دوستی و از روی سادگی، گیل گیلان و گاو باره خوانده میشد، اما نام اصلیاش فرخان بوده است که وجود فرخانهای دیگر در این سلسله هم، سابقه این نام را در نزد بنیانگذار سلسله قابل توجیه میسازد.
البته از احوال گاو باره جز آن که عنوان فرشوادگر شاه را هم که در روایتهای محلی، لفظ تحریف گونهای از لقب پتشخوارگر شاه است، نیز در لقب او افزوند، چیز قابل اعتماد دیگری در دست نیست و چه بسا ممکن است پارهای اطلاعات که در این روایتها در باب اولاد وی آمده، به خودش مربوط باشد. به طور کلی اختلاط و اغتشاش این اطلاعات تا بدان حد است که ادامه تحقیق بیشتر در حوادث و احوال واقعی عصر او را ناممکن میسازد.
فرخان گیلانشاه، در منطقه گیلان امارت داشت و تختگاه او فوس بود. وی در 22 - 23 ق / 643 م با اعراب پیمان بست «بلاذری؛ فتوح البلدان، ص 77». لیکن پسرش گیل بن گیلانشاه، معروف به گاوباره و معروف به گیلان فرشواذجر شاه، طبرستان را نیز ضمیمه قلمرو خود ساخت و مقارن سقوط
ساسانیان علم استقلال در صفحات جنوبی بحر خزر برافراشت و در 40 - 25 ق / 660 - 646 م، بر این نواحی فرمان راند. «آملی: تاریخ رویان، ص 33؛ ابن اسفندیار: تاریخ طبرستان، ص 154؛ مرعشی: تاریخ طبرستان و رویان و
مازندران، ص 30 - 29».
امیران خاندان دابویه بدین شرح بودهاند:
خورشید اول
فرخان
داذبرزمهر
سارویه
خورشید بن دادمهر
با مرگ خورشید دوم، حکومت
آل دابویه در گیلان و طبرستان به آخر رسید «آملی: تاریخ رویان، ص 59». اسپهبدان دابویه همچنان بر کیش نیاکان خود، آیین زردشتی باقی ماندند و در آبادی سرزمینهای زیر فرمان خود کوشیدند. از آنان شهرها، دژها، کاخها و بناهای بسیار دیگری بر جای ماند که تا زمان حمله
مغول و پس از آن نیز بر پای بوده است.
مطالب مرتبط با موضوع :