آل بویه
«320-447 ق / 932-1055 م»
در سالهای ضعف و انحطاط
بغداد که امراء ترک و کرد و
گیل و
دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با احیاء سنت باستانی در خاطر بسیاری از داعیه داران عصر، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، تحقق این رویاء آن هم در یک مدت کوتاه، تا حدی فقط برای
آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به تقلید از دعوت زیدیان، و برخورد با انقلابات خراسان خیلی زود مثل یک رویای صبحگاهی پایان یافت .
مع هذا بنیانگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به
عمادالدوله و برادر زادهاش فنا
خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن حکومتشان و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای احیاء فرهنگ فارسی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت از دست رفته قرنهای دور نشان دادند.
هر چند دولت آنها به رغم انتسابی که بر وفق رسم عصر به یک پادشاه باستانی مثل
بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، ولی طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت اخلاف
سعد بن ابی وقاص و
مروان و
معتصم، نقش فعالی را که پیش از آن در سرنوشت مردم ایران داشت به نقش انفعالی مبدل ساخت و بدینگونه عناصر تازهیی از طوایف و اقوام مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران طی سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند.
آغاز فعالیتهای سه برادر آل بویه
به هر حال ابو شجاع بویه با پسرانش که هیزم کشی و ماهیگیری در نواحی ساحلی
گیلان نمیتوانست آنها را خرسند سازد، ظاهراً در سال های جوش و خروش گیل و دیلم که ماکان و اسفار و مرد اویج بین خراسان و جرجان و ری در جستجوی قدرت، تلاش آغاز کرده بودند، به خدمات لشکری وارد شدند. خود او در این گونه خدمات به خراسان افتاد و ظاهراً از حدِ سپاهی سادهای تجاوز نکرد.
اما پسر بزرگش ابو الحسن علی بن بویه که بعدها از دوران خدمت خویش در سپاه نصر بن احمد امیر
بخارا یاد میکند، ظاهراً در بین دسته
دیلمان سپاه
آل سامان موقعیت و مقامی به دست آورد. مع هذا، بعدها به همراه برادران کوچکتر خویش - حسن واحمد - که آنها نیز جزو سپاه آل سامان بودند، از سپاه بخارا به ملازمان ماکان کاکی که خود در آن زمان در خدمت آل سامان بود، پیوستند و به تدریج ستاره اقبال آنان رو به درخشیدن گذاشت.
سه برادر آل بویه:
قدرت گیری سه برادر آل بویه و ایجاد دولت
برادران بویه در فاصله چند سال «320 - 327 ق / 932 - 939 م» توانستند
اصفهان و فارس و
اهواز را در تصرف خویش گیرند و دامنه نفوذ خود را فراگیر نمایند تا بدان حد که خلیفه بغداد را دست نشانده خویش سازند و به مدت چهل سال تا پایان دوره فرمانروایی عضدالدوله «وفات محرم 372 ق / 982 م» نمونهای از یک دولت با ثبات و متحد و عاری از خلل را به منصه ظهور برسانند. دولتی که قلمرو وسیع آن از جرجان و
طبرستان و جبال و اهواز تا فارس و کرمان و عراق و
عمان را شامل میشد و تفوق امیر الامرایی خاندان این همه را از لحاظ دفاعی وحدت میبخشید و آن را از آسیب تفرقه و تجزیه مصون نگه میداشت.
تفرقه و تجزیه در دولت آل بویه پس از مرگ عضد الدوله دیلمی
اما با مرگ عضد الدوله بزرگ امیر خاندان بویه، ثبات و امنیت و وحدت و اتفاق بینظیر آن دچار آسیب تفرقه و تجزیه و مقدمه انحطاط و انقراض شد. به هر حال به دنبال پایان عصر عضد الدوله و مؤید الدوله، دوران تفرقه آل بویه که بعد از طلوع درخشان عهد عماد الدوله «322 ق / 934 م» و معز الدوله «334 ق / 945 م»، افول غمناک و تیرهای را در فرجام حال مجد الدوله «420 ق / 1029 م» و الملک الرحیم «447 ق / 1055 م» نشان داد، آغاز شد و فخر الدوله و
صمصام الدوله در جبال و عراق نتوانستند دوران قدرت و اعتلاء گذشته را دیگر بار تجدید کنند.
دورهای که با انقراض آل بویه پایان یافت در فارس و عراق «= جبال» برای مردم ایران تجربه جدایی از سلطه بی واسطه
خلافت عباسی را در پرتو نهضت
تشیع مجال تحقق داد، اما فشار حساب نشده عناصر ترک و ترکمان از خارج و اختلاف مهار ناپذیر عناصر سپاهی از داخل، این تجربه جالب را سرانجام با بحرانهای دشوار اقتصادی و تعصبهای شدید فرقهای مواجه کرد و هرج و مرج ناشی ازاین عوامل آن را به شکست کشاند.
دولت آل بویه احیاگر سنت های ایرانی
مع هذا تصویری که از این تجربه برای تاریخ باقی ماند، تصویر جامعهای پر تحرک و زنده و پر تنوع و محیط بالنسبه باز و آزاد، آکنده از استعدادهای سازنده بود که در آن شوق به احیاء سنتهای ایرانی، علاقه به شعایر و آداب عربی و اسلامی را نفی نکرد و محدودیت به نواحی غربی و مرکزی
فلات ایران، ارتباط و تبادل میراث فرهنگی را با نواحی شرقی آن غیر ممکن نساخت.
تسامح فکری هم تا حدی بود که به
اهل ذمه نیز در کارهای حکومت مجال همکاری میداد و از اختلافات فرقهای هم مانعی برای رشد و توسعه افکار فلسفی به وجود نمیآورد.
دوره شصت ساله نخستین سلاطین آل بویه را دوره
رنسانس ایرانی میدانند هر چند نتایج آن بهره ترکمانان شد که همین امر باعث جلوگیری و رشد و درخشندگی بیشتر آن گردید. چنین مقدر بود که این تجربه، با حوادث تلخ بعدی و هجوم ترکان و مغولان، پژمرده شودو در زیر رگبار خشونت و خرابی، برگهای لطیفش از شاخه جدا و شکوفههای زود رسش پرپر گردد و ایرانیان تجربهای جدید را در میدان حوادث بیازمایند.
مطالب مرتبط با آل بویه :