فلسفه اگوستین قدیس، عمدتا یک فلسفه
نو افلاطونی است. او اندیشه های خود را درباره صورالهی و اشراق الهی با تعبیرهای
افلاطون بیان می کرد.
اگوستین یکی از
آباء کلیسا و معتقد به
مسیحیت بود و بسان دیگر
فلاسفه مسیحی، فلسفه خود را بر پایه این دین بنا کرد.
در نزد اگوستین، فلسفه عبارت از نوعی سیر و سلوک و رفتن به سوی خدا به کمک عقل است. عقل حد و مرز مشخصی دارد که از آن نمی توان فراتر رود و باید به مسیح ایمان آوردتا بتوان به حقایق عالم پی برد.
اگوستین بیان می کند:
در میان حقایق و واقعیاتی که در عالم است،حقایقی وجود دارد که جاودانی و همیشگی است. مانند حقایق و اصول
ریاضیات ویا اموری مانند زیبایی و عدالت. این حقایق، مستقل از ذهن انسان و بیرون از زمان و مکان است. یعنی مثلا اگر هیچ انسانی هم وجود نداشته باشد، باز هم دو به اضافه دو می شود چهار و این قاعده در همه زمان ها و مکان ها ثابت و پابرجاست. و یا زیبایی و
عدالت همیشه وجود داشته است و هیچ گاه از بین نخواهد رفت.
اما اگر ذهن انسان سرچشمه این حقایق نیست و این حقایق مستقل از زمان و مکان است، پس سرچشمه آنها کجاست؟
اگوستین پاسخ می دهد که سرچشمه این حقایق، خداوند است. این حقایق، صورت هایی هستند که در ذهن خداوندند.
اساسا، جاودانی بودن این حقایق، خود دلیلی است بر وجود خداوند؛ یعنی موجودی که بیرون از زمان و مکان و منشا همه ارزش ها و زیبایی ها است.
به نظر اگوستین، این ارزش ها ملاکی است برای انسان تا بفهمد که سیر کمال، به حقیقت نزدیک شده یا از آن دور شده است.
وی بنابر آموزه های
تورات و
انجیل معتقد بود که خداوند جهان را از عدم آفریده است و به کسانی که عقیده داشتند آفرینش از عدم ممکن نیست، پاسخ داد: تنها در صورتی این امر محال است که قبل از آفرینش جهان ،
زمان وجود داشته باشد؛ در حالی که چنین نبوده و خدا هنگامی که جهان را آفرید، زمان را خلق نمود.
اگوستین سپس وارد مبحث زمان می شود و با قدرت بالایی به تحلیل مفهوم زمان می پردازد.
قبل از آفرینش جهان، صورت ها و یا همان مثال های افلاطونی که حقایق این جهانند، در خداوند بوده اند. ملاک هایی مانند زیبایی، ارزش و عدالت محض که در خداوند، نه از راه حواس، بلکه با اشراق الهی عقل یا به عبارت دیگر با نور عقل ادراک می شوند.
وی اعتقاد داشت بدی یعنی نبود خدا. بدی و شر، هستی مستقل ندارد،زیرا خداوندچیزی جز نیکی نیافریده است. به عقیده او، بدی از نافرمانی آدمی پدید می آید.
نظر اگوستین در مورد انسان و رستگاری او این بود که هنگامی که آدم و حوا از درخت ممنوعه خوردند، گمراه شدند و این گمراهی برای همیشه به اولادشان راه یافت. بنابراین همه ما انسان ها گمراه و ناپاک هستیم.
با این حال، خداوند خواست که برخی از آدمیان را از عذاب ابدی نجات دهد و برای این مقصود مسیح را فرستاد. همه انسان ها باید بر اساس سنت مسیح در آغاز زندگی غسل تعمید داده شوند تا پاک گردند.
در واقع هیچ بنده ای شایسته نجات و رستگاری و آمرزش را ندارد، اما خداوند خواست که برخی را رستگار کند. کسی نمی تواند بر خداوند خرده بگیرد که چرا بقیه رستگار نشده اند، زیرا انسان در مقابل خداوند که خالق اوست، اختیاری ندارد.
اگوستین اولین کسی است که
فلسفه تاریخ را در فلسفه خود مطرح ساخت. او عقیده داشت که تاریخ بشر سراسر کشمکش است میان حکومت خدا و حکومت دنیا. این دو قلمرو در درون هر یک از ما نیز وجود دارند و مدام در حال مبارزه با هم هستند.
قلمرو و ملک خدا که اگوستین از آن به شهر خدا یاد می کند، عمدتا در کلیسا حضور دارد و حیطه قلمرو دنیا در دولت ها؛ مانند
امپراتوری روم که در زمان اگوستینوس رو به زوال نهاده بود.
الهیات و افکار اگوستینوس قدیس، تأثیری بسیار مهم بر روحیات فکری و دینی قرون وسطی گذاشت.
برای اطلاعات درباره جزئیات بیشتر، نگاه کنیدبه:
منابع
- تاریخ فلسفه غرب، اثر برتراند راسل، صفحه 116-100
- تاریخ فلسفه غرب، اثر هالینگ دیل، صفحه 144